ره توشه ماه مبارک رمضان (9) / زیارت

حضرت امام در طول مدت چهارده سالی که در نجف اشرف اقامت داشتند، هر شب، سه ساعت بعد از غروب آفتاب ـ در تمام فصول سال ـ به عزم زیارت حضرت امیر المؤمنین(ع) از منزل خارج می شدند. مسافت بین خانه تا صحن مطهر را به طور پیاده در حدود هفت دقیقه طی می کردند. از در قبله وارد صحن و از کفش­کن ضلع زاویه جنوبی ایوان عبور و بعد از اذن دخول در رواق، به حرم مطهر مشرف می شدند. پایین پا زیارت مختصری می خواندند.

کد : 54013 | تاریخ : 05/04/1394

بدون تردید، بررسی ابعاد گسترده اخلاق و عرفان حضرت امام خمینی(س) فرصتی به آدمی می دهد تا برای گام نهادن در مسیر سبزی که او تا همیشه تاریخ برای بشریت ترسیم نمود، تأملی دوباره کند؛ چه این که شناختن او که حقیقتی فراموش نشدنی در خاطره اعصار است، شناختن همه خوبی­ها است. او چکیده قرن ها درس­آموزی بشر در محضر انبیا و اولیای الهی است و حیات انسانی کمتر چنین وجود با عظمتی به خود دیده است.

باید اقرار نمود که اگرچه قلم­ها و زبان­های بسیاری درباره گستره وجودی او سخن گفته ­اند، اما به جرأت می توان گفت که هنوز ابعاد وسیعی از وجود الهی او ناشناخته باقی مانده است. و گلستان خصایص او همچنان مجال گسترده ­ای برای سیر در خود می طلبد و اقیانوس مواج عرفان و اخلاق او بسیار عمیق­تر از تلاش دُریابان آن است؛ اما در همین عرصه کوتاه و مجال اندک، ماه ضیافت الهی بهانه ­ای دست داد تا گوش جان به آوای سیره  ملکوتی او بسپاریم و در محضر او زانوی ادب زده، میهمانان سفره رمضان را به جرعه ­نوشی و توشه­ گیری از خوان نعیم او فرا خوانیم.

مجموعه حاضر، ره ­آوردی است از آیات و روایات و سیره نورانی امام راحل(س) که در  سی بخش، متناسب با سی روز ماه مبارک رمضان تهیه و تنظیم شده است.

مفهوم ­شناسی زیارت

«زیارت» و «زَوْر» در اصل به معنای «قسمت بالای سینه» است و معنای دوم آن، «ملاقات کردن و روبه­رو شدن» می باشد که در ادبیات اسلامی بیشتر به همین معنا به کار می رود.[1] اما آنچه در این صفحات مورد نظر است، زیارت به مفهوم ملاقات کردن قبور مؤمنان است که خود نوعی از زیارت به شمار می آید و آنچه ذکر خواهد شد، بر این مفهوم استوار است.

زیارت در قرآن

ماده «زور» به معنای زیارت، در قرآن یک بار با صیغه «زُرْتم» استعمال شده است؛ حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ؛[2] تا آن جا که به زیارت قبور مردگان خود رفتید. از استعمال قرآنی این واژه نیز دانسته می شود که قرآن نیز معنای زیارت قبور را برای این واژه برگزیده و به کار برده است. شأن نزول این آیات به داستان گروهی از اعراب مکه اشاره دارد. جریان مربوط به دو قبیله «بنی عبد مناف» و «بنی سهم» است که برای تفاخر نسبت به همدیگر به تعداد زندگان خود اکتفا نکرده و برای فخرفروشی بیشتر به زیارت قبرستان­های خود رفته و مردگان خود را نیز به حساب آوردند و قرونی آنان را مایه افتخار خود برشمردند و قرآن آنان را مورد نکوهش قرار داد.[3]

امیر مؤمنان(ع) نیز با نگاهی به پیشینه و شأن نزول آیه، در مورد آیه ألْهَاکُمُ التَّکَاثُرُ * حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ فرمود: «شگفتا! چه هدف بسیار دوری! و چه زیارت­ کنندگان غافلی! و چه افتخار موهوم و رسوایی! به یاد استخوان­ های پوسیده کسانی افتادند که سال­ها است خاک شده بودند و آن هم چه یادآوری ای! با این فاصله دور، به یاد چه کسانی افتادند که سودی به حالشان ندارد. آیا به محل نابودی پدران خویش افتخار می کنند و یا با شمردن تعداد مردگان، خود را بسیار می انگارند؟ آن ها خواهان بازگشت اجسادی هستند که تار و پودشان از هم گسسته و حرکاتشان به سکون تبدیل شده است. اگر این اجساد پوسیده مایه عبرت باشند بهتر است تا این­که موجب افتخار باشند».[4]

ابن ابی الحدید معتزلی می  گوید: «من به کسی که همه امت­ها بدان سوگند یاد می کنند، قسم می خورم که از پنجاه سال پیش تاکنون بیش از هزار بار این خطبه امیر مؤمنان(ع) را خوانده­ ام و در هر بار خواندن، سرزنش و هراسی در قلبم پدید آورده که تمام بدنم را به رعشه انداخته است و به گونه ­ای مرا به یاد مرگ انداخته که فکر می کنم گویا منظور امام از این جملات خود من هستم. من از خطبا و واعظان بسیاری سخن ها در مورد مرگ شنیده ­ام؛ ولی در هیچ کدام آن ها تأثیری مانند تأثیر سخن علی(ع) ندیده ام... سزاوار است همه خطبا و سخنوران عرب در مجلسی جمع شوند و این خطبه برای آنان خوانده شود و آن ها همگی بر این کلمات به سجده بیفتند».[5] 

گلبرگی از آفتاب

زیارت مؤمنان

1. ابن ابی شیبه می فرماید: «إنّ النبیّ یأتی قبور الشهداء باُحد علی رأس کلّ حولٍ فیقول السلام علیکم بما صبرتم فنعم عقبی الدّار»؛[6] پیامبر اکرم(ص) در هر سال بر سر قبور شهدای جنگ احد می آمد و می فرمود: سلام بر شما باد به جهت صبری که نمودید. پس چه نیکو است منزلگاه شما.

2. رسول خدا(ص) می فرماید: «زر القبور تذکّر بها الآخره»؛[7] قبرها را زیارت کن تا به وسیله آن به یاد آخرت بیفتی.

پرتو نور

1. تداوم زیارت

در مدت زمانی که حضرت امام در نجف به سر می بردند، جز در موارد استثنایی، زیارت ایشان قطع نمی شد. ایشان در اغلب ایام زیارتی، کنار قبر امام حسین(ع) بودند و در دهه عاشورا هر روز زیارت عاشورا را به همراه صد لعن و صد سلام می خواندند.[8]

2. مأنوس با حرم

در سحرگاه وحشت­ زای آخرین شبی که امام در نجف بودند، خدمت امام رسیدم که دستورالعملی از ایشان بگیرم. یک حالت تأثری به من دست داده بود، از اینکه می دیدم ایشان نجف را ترک می کنند و او پس از خدا و حرم مطهر امیر مؤمنان(ع) تنها پناهگاه ما بود. خداوندا! فردا شب و شب­های دیگر که امام در نجف تشریف ندارند، چه خواهد گذشت؟ هزار نکته ابهام جلوی ما بود. چنان غصه ما را گرفته بود که با ناراحتی فراوان در حالی که گریه گلوگیرم شده بود، عرض کردم: آقا نمی شود از این سفر صرف ­نظر کنید؟ شما الآن دارید تشریف می برید کویت و آن جا جای امنی نیست، سوریه جای امنی نیست، ایران وضعش آن­چنان است. کجا می خواهید بروید؟ امام فرمودند: قصه ما با این قوم در ماه  رمضان که چندین بار آمدند، این جا تمام شد و دیگر نمی گذارند در این­جا بمانم و نمی توانم بمانم. ناگزیر از اینجا باید بروم. سپس فرمودند: من در این­جا با حرم مطهر امیر المؤمنین(ع) مأنوس بودم و راستی ایشان چقدر مقید بودند که هر شب به زیارت حرم مطهر مشرف می شدند و در ایام زیارت ابا عبدالله(ع) به کربلا مشرف می شدند... امام در آن شب آخر با حسرت فرمودند که: «من در اینجا با حرم مطهر مأنوس بودم؛ اما خدا می داند در این مدت من از دست اهل اینجا چه کشیدم!».[9]

3. تشرف با آداب

تشرّف امام خمینی به حرم مطهر امیر المؤمنین(ع) با آن آداب خاص زیارت آن حضرت، باز شایان توجه است. با کمال ادب و متانت اذن دخول می خواندند. سپس از طرف پایین­ پا وارد حرم می شدند و مقید بودند که از بالای سر مطهر حضرت امیر(ع) عبور نکنند؛ چنان­ که در روایات وارد شده و هنگامی که مقابل ضریح مطهر می رسیدند؛ زیارت امین­ الله یا زیارت دیگری را با نهایت اخلاص می خواندند. بعد دوباره به طرف پایین­ پا برمی گشتند و در گوشه ­ای از حرم نماز، زیارت و دعا نشسته می خواندند. باز دو رکعت نماز و سپس بلند می شدند و با رعایت آداب و اخلاص تمام از حرم مطهر خارج می شدند. در ایام زیارتی و ایام جمعه برنامه منظم و خاصی برای دعا و نیایش و نماز و قرآن دارند که اگر یک نفر کارش فقط همین باشد، به این منظمی نمی تواند برنامه عبادتش را اجرا کند.[10]

4. برنامه ویژه تشرف

حضرت امام در طول مدت چهارده سالی که در نجف اشرف اقامت داشتند،  هر شب، سه ساعت بعد از غروب آفتاب ـ در تمام فصول سال ـ به عزم زیارت حضرت امیر المؤمنین(ع) از منزل خارج می شدند. مسافت بین خانه تا صحن مطهر را به طور پیاده در حدود هفت دقیقه طی می کردند. از در قبله وارد صحن و از کفش­کن ضلع زاویه جنوبی ایوان عبور و بعد از اذن دخول در رواق، به حرم مطهر مشرف می شدند. پایین پا زیارت مختصری می خواندند و سپس به طرف ضلع جنوبی ضریح، روبه­روی صورت و محل دو انگشت حضرت امیر المؤمنین(ع) می ایستادند. زیارت امین­الله را می خواندند و برخلاف دیگران و عامه مردم که از همان­جا بالاسر را دور می زدند، حضرت امام از همان نقطه باز می گشتند و از پایین پا به پشت سر می رفتند، نماز زیارت و معمولاً زیارت جامعه را به طور نشسته می خواندند.[11]

5. عبور از بالای سر امام معصوم(ع)

نکته جالب توجه این­که هیچ گاه دیده نشد که حضرت امام از بالای سر حضرت امیر(ع) بگذرند، چه رسد که توقف کنند. رعایت همیشگی این روش، ضمن اینکه نمودار کمال ایمان و احترام آن حضرت به حریم مقام ولایت بود، اهل نظر و معنی را متوجه نکته ­ای ظریف می کرد؛ چرا که طبق یکی از احتمالات و نقل­ه ای چهارگانه، بالای سر حضرت امیر المؤمنین(ع)، محل دفن سر بریده  امام حسین(ع) است. همین احتمال کافی است که عارفان پاکباخته حقیقت، پای خود را روی چنین مکانی که محتمل است مدفن سر مطهر سیدالشهدا(ع) باشد، نگذارند. حضرت امام در مراجعت از حرم مطهر،  معمولاً به طرف مرقد مرحوم علامه  حلی و مرحوم شیخ محمدحسین کمپانی که در قسمت شمالی ایوان طلا و مجاور گلدسته شمالی قرار داشتند،  می رفتند و به قرائت فاتحه می ایستادند و سپس به طرف زاویه جنوبی ایوان برمی گشتند. لازم به ذکر است که مقدّر بود، در نهایت، فرزند برومند حضرت امام، مرحوم آیت الله شهید حاج آقا مصطفی خمینی در کنار مرقد مرحوم کمپانی که از نزدیک­ترین نقاط به مرقد مطهر مولی الموحدین است، به خاک سپرده شود![12] 

6. تقید به زیارت

حضرت امام در طول مدت چهارده سال، جز در مواردی مشخص و شب­هایی که به مناسبت زیارت­های مخصوصه به کربلا مشرف می شدند و گاه ­گاهی که بیمار می شدند، به گونه ­ای که درس و نماز جماعت و آمدنشان به بیرونی تعطیل می شد و طبعاً تشرفشان به حرم نیز غیر ممکن بود؛ که بحمد الله کم اتفاق می افتاد، در تمام شب­های دیگر، به استثنای یک شب...  هرگز برنامه تشرف به حرم و زیارتشان ترک نشد. این در حالی است که عموماً کسانی که در عتبات مقدسه، مجاور می شوند، هرچند هم علاقه ­مند باشند، کم­کم وضعیت برایشان عادی می شود. چه بسا هفته و ماه هم بر آن ها بگذرد و توفیق تشرف پیدا نکنند. ولی حضرت امام بر مبنای ایمان و عشق غیر قابل وصفی که به مقام ولایت کبری داشتند و با نظم شگفت ­انگیزی که در کارها و برنامه ­هایشان بود، زیارت حضرت امیر(ع) در ردیف نماز جماعت و درسشان قرار داشت و هرگز بدون عذر، زیارتشان ترک نمی شد. گرچه حتی در اوقاتی که به دلایل سابق ­الذکر به حرم مشرف نمی شدند، خبر داشتیم که در خانه و احیاناً از روی پشت بام زیارتشان را می خواندند![13]

7. نقطه ضعف!

نکته جالب و در عین حال اسف ­انگیز در حاشیه این جلوه معنوی امام، این بود که معاندین بیماردل و مزدوران ساواک و سازمان­ های جاسوسی غرب و شرق که در لباس روحانیت وظیفه تضعیف امام را برعهده داشتند، آن­گاه که نتوانستند کوچک­ترین نقطه ضعفی را از امام پیدا کنند، با وقاحت و بی­شرمی مخصوص به خودشان سعی کردند که بزرگ­ترین نقطه قوت امام را به صورت یک نقطه ضعف القا کنند. آن ها در حوزه نجف با ژستی مقدس ­مآبانه و با شیوه­ای شیطنت­ آمیز مطرح می کردند که این روشی که آقای خمینی در پیش گرفته و تقید منظمی که به زیارت حضرت امیر(ع) دارد، موجب شده که سایر مراجع و بزرگان که به طور مرتب و زود به زود به حرم مشرف نمی شوند، زیر سؤال قرار گیرند و تضعیف و هتک شوند![14]

8. توهین به امام در حرم!

یکی از همین قماش افراد که متأسفانه از ارکان بعضی بیوت و اطرافیان نزدیک یکی از مراجع بود، با توجه به خباثتی که در او معروف بود و به او نمی آمد که اهل حرم و زیارت باشد، بعضی شب­ها درست در همان ساعتی که امام به حرم مشرف می شدند، به حرم می آمد. او تعمد داشت که با امام برخورد کند و با قیافه­ای عبوس و شمرگونه، مثل برج زهرمار و مار زخم خورده به چهره امام خیره شود. این­جانب، خود، این شخص را با چنین حالتی، در آن موقعی که امام در کنار ضریح مطهر به خواندن زیارت ایستاده بودند، دیده بودم. با آنکه حرم شلوغ نبود، همه جا را رها کرد و پشتش را به امام کرد و به این عنوان که زیارت می خواند، در تمام مدتی که امام مشغول زیارت بودند، بین ضریح و امام حائل شد؛ در حالی که افرادی که توجه داشتند، از شدت ناراحتی و انزجار از  این عمل زشت و توهین­آمیز و عمدی او به خود می پیچیدند و در آن شرایط غربت، چاره ­ای جز صبر نداشتند. اما خود حضرت امام، گویی اصلاً در این عوالم نبودند و با همان حال و توجه همیشگی مشغول زیارت بودند و گویا زبان حالشان همان شعر منسوب به حضرت امیر مؤمنان(ع) بود که می فرماید:

ولقد أمرّ علی اللئیم یسبّنی                فمضیت ثمّه قلت لا یعنینی

«آن­گاه که بر انسانی پست و فرومایه که مرا فحش می دهد، برخورد می کنم، از کنارش می گذرم؛ گویی که در این ناسزاگویی منظورش من نمی باشم».[15]

9. شبی که امام به حرم نرفتند

همان­گونه که اشاره شد، حضرت امام جز در مواقعی مشخص، هر شب، رأس دو ساعت و سی دقیقه بعد از غروب آفتاب، برای ملاقات عمومی به بیرونی تشریف­ فرما می شدند و بعد از نیم ساعت تمام، برمی خاستند و به حرم مشرف می شدند. تا جایی که در نظرم دارم، تنها در یک مورد با آن­که به ظاهر هیچ­ گونه محذوری نداشتند، وقتی که موعد خاص فرا رسید، از جا برخاستند و به جای این­که مثل همیشه، طول اتاق را طی کنند و به طرف دری که از راه پله­ ها به کوچه منتهی می شد،  رفته و به سوی حرم حرکت کنند، برخلاف انتظار از همان جا که می نشستند ـ و در کنار در منتهی به اندرونی بود ـ به طرف اندرونی بازگشتند. طبق روال همیشگی، نعلین­ های امام را هم به آن طرف برده بودند که با حرکت امام به سوی اندرونی، یکی از آقایان به سرعت نعلین­ ها را به این طرف آورد و امام به اندرونی رفتند! افراد حاضر، شگفت ­زده شدند؛ چرا که امام را در حال سلامت و نشاط مشاهده کرده بودند. تنها، بیماری بود که مانع تشرف امام به  حرم بود. همه از سلامت امام جویا شدند؛ ولی هیچ چیز معلوم نشد و حتی نزدیکان نیز هیچ دلیلی بر این قضیه نیافتند، همه متعجب شده بودیم. به هر حال، ما هم به حرم مشرف نشدیم و به مدرسه رفتیم. روز بعد، گفته شد که در همان ساعتی که امام طبق معمول به حرم مشرف می شدند، سفیر ایران در بغداد به حرم آمده و به ظاهر به عنوان اهدای فرش از سوی شاه، مراسمی را برگزار کرده بود. با توجه به اطلاع دقیق آن ها از زمان تشرف حضرت امام به حرم و انتخاب همین وقت برای مراسم مذکور و فیلمبرداری از آن، معلوم شد که توطئه­ای را در سر داشتند. بدین­سان، معمای عدم تشرف امام به حرم برایمان حل شد.[16]

10. زیارت با عزّت

یک وقت بعضی از طلاب و اهل علم ایرانی از راه آبادان به طور غیر قانونی و بدون اخذ ویزا وارد عراق می شدند و از این رو، بعضاً در مرز عراق گرفتار مأموران عراقی شده، و روانه زندان می شدند و چه بسا مورد اهانت مأموران عراقی قرار می گرفتند و سپس با وساطت و توصیه آقایان علماء نجات پیدا می کردند و به زیارت کربلا و نجف می رفتند. یک شب در نجف در محضر امام بودم که معظم له در این رابطه، اظهار نگرانی کردند و فرمودند: «زیارت امام حسین(ع) به هیچ وجه شایسته نیست که با این ذلت و خواری توأم باشد».[17]

در سایه ­سار عترت

1. ارزش حائر حسینی(ع)

«ابوهاشم جعفری»  که از نزدیکان امام هادی(ع) بود، روزی به همراه دوستش «محمد بن حمزه» به ملاقات امام(ع) رفت. ابتدا محمد بن حمزه به داخل منزل رفت و دید امام(ع) در بستر بیماری آرمیده است. وقتی بیرون آمد، به ابوهاشم جعفری خبر داد امام(ع) به سختی بیمار است و دستور داده شخصی را از جانب ایشان به حائر حسینی(ع) بفرستند تا برای شفای وی دعا کند. ابوهاشم پرسید: «آیا به امام نگفتی که من می توانم دستور ایشان را عملی کنم و به حائر حسینی بروم؟» محمد بن حمزه پاسخ داد: «نه چنین نگفتم». از این رو، ابوهاشم برای کسب اجازه جهت انجام دستور امام،  خدمت ایشان مشرف شد و کنار بستر امام نشست و عرض کرد: «فدایت شوم! من حاضر هستم به حائر حسینی بروم و برای شفای شما دعا کنم». امام(ع) به ابوهاشم فرمود: «در انجام این عمل بسیار دقت کن و احتیاط نما که کسی از [دشمنان ما از] آن مطّلع نشود». ابوهاشم اطاعت کرد و سراغ یکی از شیعیان مورد اطمینان رفت تا در این امر خطیر او را یاری نماید. آن فرد «علی بن بلال» نام داشت. ابوهاشم جریان را با او  در میان گذاشت. علی بن بلال اندکی اندیشید و پرسید: «دلیل این خواسته امام را نمی فهمم. امام با حائر حسینی چکار دارد در حالی که ارزش و مقام خود او کمتر از حائر حسینی نیست!» سخن علی بن بلال سبب تعجب ابوهاشم نیز شد و گفته او را تأیید کرد. از این رو برخاست تا نزد امام(ع) برود و دلیل این فرمایش ایشان را بپرسد. بنابراین، دوباره به محضر امام(ع) شرفیاب شد تا سؤال خود را مطرح نماید. ولی شرمندگی به او این اجازه را نداد تا سؤالش را بپرسد؛ چون این کار را تعلل و درنگ در انجام مأموریت خود می دید. اندکی نزد امام(ع) نشست و از پرسش خود منصرف شد. وقتی خواست برخیزد و برود، امام(ع) با چهره­ای گشاده به او فرمود: «بنشین!» ابوهاشم وقتی لطف و گشاده­رویی امام(ع) را دید، به خود جرأت داد که سؤال خود را مطرح نماید. امام لبخندی زد و در پاسخ گفت: «رسول خدا(ص) نیز در اطراف خانه خدا طواف می کرد و حجرالاسود را می بوسید؛ در حالی که حرمت و جایگاه پیامبر(ص) و هر مؤمنی از کعبه بالاتر است. همچنین پروردگار متعال فرموده است که پیامبر(ص) در  عرفات وقوف کند؛ در حالی که احترام ایشان از عرفات بیشتر است. سرّ این مطلب این است که این مکان­ها، اماکنی هستند که خدا دوست دارد در آن اماکن یاد شود. پس من نیز دوست دارم برای شفای خود در یکی از این اماکن­ دعا بشود که خدا آن جا را دوست می دارد و حایر حسینی(ع) از جمله همین اماکن است».[18]

2. عرفه و کربلا

«بشیر دهّان» می گوید: من توفیق داشتم که هر سال به زیارت خانه خدا بروم و حج انجام دهم. یک سال تنبلی کردم و به حج مشرف نشدم. یک سال گذشت و سال بعد از آن به مکه مشرف شدم و امام صادق(ع) را در آن جا زیارت کردم. وقتی محضر ایشان رسیدم، امام(ع) از من پرسید: «ای بشیر! چه چیز تو را از انجام حج سست و تنبل نمود؟» من در پاسخ امام عرض کردم: «فدایت شوم! مال زیادی همراه من بود و من به سبب طولانی بودن راه ترس آن داشتم که دارایی ­ام به یغما برود. از این رو، به حج نیامدم؛ ولی در عوض روز عرفه به زیارت مزار مطهر حضرت سیدالشهدا(ع) رفتم».  امام به من نگریست و فرمود: «بدان که آنچه نصیب اهل موقف (حاجیان در عرفات) شد از تو فوت نگردید. ای بشیر! کسی که قبر حسین بن علی(ع) را زیارت کند؛ در حالی که به حق آن حضرت عارف و آگاه باشد، مانند کسی است که خدا را در عرشش ملاقات و زیارت کرده است؛ «یا بشیر! من زار قبر الحسین(ع) عارفاً بحقّه کان کمن زار الله فی عرشه».[19]

منبع: بر ساحل آفتاب، ص 159-184


[1]. تفسیر نمونه، ج 27، ص 276.  [2]. تکاثر (102): 2.  [3]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج 20، ص 600.  [4]. نهج البلاغه، خطبه 221.  [5]. شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 23؛ ج 11، ص 152.  [6]. المستدرک علی الصحیحین، ج 1، ص 533.  [7]. مجموعه ورام، ج 1، ص 288؛ شرح نهج البلاغه، ج 18، ص323؛ ج 20، ص 344.  [8]. ر.ک: سرگذشت­های ویژه از زندگی حضرت امام خمینیS، ج 1، ص 98؛ به نقل از: حجه الاسلام والمسلمین  سید حمید روحانی.  [9]. همان، ص 119 ـ 120؛ به نقل از: حجه الاسلام والمسلمین کریمی.  [10]. همان، ص 122؛ به نقل از: حجه الاسلام والمسلمین کریمی.  [11]. در سایه آفتاب، ص 37؛ به نقل از: حجه الاسلام والمسلمین محمدحسن رحیمیان.  [12]. همان، ص 38 ـ 39؛ به نقل از: حجه الاسلام والمسلمین محمدحسن رحیمیان.  [13]. همان، ص 39؛ به نقل از: حجه الاسلام والمسلمین محمدحسن رحیمیان.  [14]. همان، ص 40؛ به نقل از: حجه الاسلام والمسلمین محمدحسن رحیمیان.  [15]. همان، ص 40 ـ 41؛ به نقل از: حجه الاسلام والمسلمین محمدحسن رحیمیان.  [16]. همان، ص 41 ـ 42؛ به نقل از: حجه الاسلام والمسلمین محمدحسن رحیمیان.  [17]. صحیفه دل، ج1، ص 73؛ به نقل از: حجه الاسلام والمسلمین مجتبی رودباری.  [18]. مستدرک الوسائل، ج 10، ص 346، ح 12150.  [19]. کامل الزیارات، ص 489.

انتهای پیام /*