ره توشه ماه مبارک رمضان (10) / همسرداری و همکاری با خانواده

یک بار خانم امام ناراحتی معده پیدا کرد که قرار شد به بیمارستان منتقل شوند و نمونه ­برداری شود. امام به من فرمودند لحظه به لحظه وضعیت خانم را تلفنی بپرس و به من اطلاع بده که نشانگر توجه و اهتمام خاص امام به وضع مزاجی خانم بود. همزمان با این­که خانم را آماده عمل در بیمارستان می کردند، امام به من پنجاه هزار تومان پول دادند و فرمودند اینها را ببر و در میان مردم مستضعف جنوب شهر تقسیم کن که معلوم شد ایشان برای بهبودی خانم صدقه می دهند.

کد : 54041 | تاریخ : 06/04/1394

بدون تردید، بررسی ابعاد گسترده اخلاق و عرفان حضرت امام خمینی(س) فرصتی به آدمی می دهد تا برای گام نهادن در مسیر سبزی که او تا همیشه تاریخ برای بشریت ترسیم نمود، تأملی دوباره کند؛ چه این که شناختن او که حقیقتی فراموش نشدنی در خاطره اعصار است، شناختن همه خوبی ­ها است. او چکیده قرن ها درس­آموزی بشر در محضر انبیا و اولیای الهی است و حیات انسانی کمتر چنین وجود با عظمتی به خود دیده است.

باید اقرار نمود که اگرچه قلم ­ها و زبان ­های بسیاری درباره گستره وجودی او سخن گفته ­اند، اما به جرأت می توان گفت که هنوز ابعاد وسیعی از وجود الهی او ناشناخته باقی مانده است. و گلستان خصایص او همچنان مجال گسترده­ای برای سیر در خود می طلبد و اقیانوس مواج عرفان و اخلاق او بسیار عمیق ­تر از تلاش دُریابان آن است؛ اما در همین عرصه کوتاه و مجال اندک، ماه ضیافت الهی بهانه ­ای دست داد تا گوش جان به آوای سیره  ملکوتی او بسپاریم و در محضر او زانوی ادب زده، میهمانان سفره رمضان را به جرعه ­نوشی و توشه­ گیری از خوان نعیم او فرا خوانیم.

مجموعه حاضر، ره ­آوردی است از آیات و روایات و سیره نورانی امام راحل(س) که در  سی بخش، متناسب با سی روز ماه مبارک رمضان تهیه و تنظیم شده است.

مفهوم ­شناسی همسرداری

هدف آدمی از ازدواج و تشکیل خانواده، رسیدن به کمال در سایه تکمیل یکدیگر است. زن و شوهر در فضای صمیمی خانواده و در پرتو انس و محبتی که خداوند بین آن ها قرار داده است،  به آرامش و ثبات روحی می رسند. از این رو، یکی از مهم ­ترین جنبه های اخلاق، اخلاق خانوادگی است. دلیل تفکیک این جنبه اخلاقی از سایر جنبه های آن، اهمیت آن است؛ چرا که سجایای اخلاقی در نهاد خانواده شکل می گیرند و از شمار آن ها می توان به ارتباط عاطفی بین زن و شوهر و تشریک مساعی آنان اشاره کرد که نقش تربیتی مهم و آثار ژرفی بر سایر اعضای خانواده دارد.

همسر و همسرداری در قرآن

1. وَمِنْ آیَاتِهِ أنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أنفُسِکُمْ أزْوَاجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً؛[1] و از نشانه ­های او این است که از [نوع] خودتان همسرانی برای شما آفرید تا بدان­ها آرام گیرید و بین شما دوستی و رحمت نهاد.

2. رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أزْوَاجِنَا وَذُرِّیَّاتِنَا قُرَّةَ أعْیُنٍ؛[2] پروردگارا! به ما از همسران و فرزندانمان آن ده که مایه روشنی چشمان [ما] باشد.

3. هُنَّ لِبَاسٌ لَکُمْ وَأنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ؛[3] آنان برای شما لباس هستند و شما برای آنان  لباس هستید.

4. وَ إِنِ امْرَأةٌ خَافَتْ مِنْ بَعْلِهَا نُشُوزاً أوْ إِعْرَاضاً فَلا جُنَاحَ عَلَیْهِمَا أنْ یُصْلِحَا بَیْنَهُمَا صُلْحاً؛[4] و اگر زنی از شوهر خویش بیم ناسازگاری داشته باشد، بر آن دو گناهی نیست که از راه صلح با یکدیگر به آشتی گرایند.

5. وَلَنْ تَسْتَطِیعُوا أنْ تَعْدِلُوا بَیْنَ النِّسَاءِ وَلَوْ حَرَصْتُمْ فَلا تَمِیلُوا کُلَّ الْمَیْلِ فَتَذَرُوهَا کَالْمُعَلّقَةِ؛[5] و شما هرگز نمی توانید بین زنان عدالت برقرار کنید، هر چند [بر عدالت] حریص باشید. پس به یک طرف یکسره تمایل نورزید تا [آن زن دیگرتان] را سرگشته [و بلاتکلیف] رها کنید.

گلبرگی از آفتاب

1. رسول خدا(ص) می فرماید: «قول الرجل للمرأة إنّی اُحبّک لا یذهب من قلبها أبداً»؛[6] سخن مرد به همسرش که همانا من تو را دوست می دارم، هرگز از قلب زن بیرون نمی رود.

2. امام سجاد(ع) می فرماید: «وأمّا حقّ ال‍زوجة فإن تعلم أنّ الله عزّ وجلّ جعلها لک سکناً واُنساً فتعلم أنّ ذلک نعمةٌ من الله علیک فتکرمها وترفق بها وإن کان حقّک علیها أوجب فإنّ لها علیک أن ترحمها»؛[7] و اما حق زن این است که بدانی همانا خداوند بلند مرتبه و سترگ او را برای تو مایه آرامش و همدلی قرار داده است و این که بدانی همانا او نعمتی است از سوی خداوند برای تو. پس او را گرامی دار، با او سازگاری داشته باش و اگر چه رعایت حق تو بر او واجب است، پس بر تو باد بر این که نسبت به او دلسوزی و مهربانی داشته باشی. 

3. امام صادق(ع) می فرماید: «إنّ المرء یحتاج فی منزله وعیاله إلی ثلاث خصالٍ یتکلّفها وإن لم یکن فی طبعه ذلک: معاشرةٌ جمیلةٌ، وسعةٌ بتقدیرٍ وغیرةٌ بتحصّنٍ»؛[8] به درستی که مرد در خانه و خانواده ­اش نیاز به سه ویژگی دارد که باید خود را بدان مکلف نماید حتی اگر آن ها در طبع و خصلت او نباشد: رفتار پسندیده، گشاده­ گیری به اندازه توان و غیرت­ورزی بر ناموس.

4. اسحاق بن عمار می گوید: از امام صادق(ع) پرسیدم: حق زن بر شوهرش چیست که اگر آن را انجام دهد، نیکوکار باشد؟ فرمود: «یشبعها ویکسوها وإن جهلت غفر لها»؛[9] شکم او را سیر کند و او را بپوشاند و اگر اشتباهی از او سر زد او را ببخشد.

5. رسول خدا(ص) می فرماید: «إتّقوا الله فی الضعیفین: الیتیم والمرأة. فإنّ خیارکم خیارکم لأهله»؛[10] در مورد دو ضعیف از خدا بترسید: یتیم و زن. پس به درستی که بهترین شما بهترینتان با خانواده است.

6. امام باقر(ع) می فرماید: «أیّما المرأة خدمت زوجها سبعة أیّامٍ أغلق الله عنها سبعة أبواب النّار وفتح لها ثمانیة أبواب الجنّة تدخل بها من أیّها شائت»؛[11] هر زنی که هفت روز خدمت شوهر خود را به جای آورد خداوند هفت درب جهنم را بر او بسته و هشت درب بهشت را به روی او می گشاید تا از هر کدام که خواست وارد بهشت شود.

7. رسول خدا(ص) می فرماید: «جلوس المرء عند عیاله أحبّ إلی الله من اعتکافٍ فی مسجدی هذا»؛[12] نشستن مرد در کنار همسرش، از اعتکاف در این مسجد من نزد خداوند محبوب­تر است.

8. رسول خدا(ص) می فرماید: «من کان له امرأةٌ تؤذیه لم یقبل الله صلاتها ولا حسنةً من عملها حتّی تعینه وترضیه وإن صامت الدهر وعلی الرجل مثل ذلک الوزر والعذاب إذا کان مؤذیاً ظالماً»؛[13] هر زنی که شوهر خود را اذیت کند، خداوند نماز و نیکی­ های عمل او را نمی پذیرد، هر چند همه روز را روزه باشد، مگر این که او را یاری و راضی کند و برای مرد نیز اگر آزاررسان و ظلم­ کننده به زنش باشد، همین گناه و عذاب خواهد بود.

9. رسول خدا(ص) می فرماید: «من صبرت علی سوء خلق زوجها أعطاها [مثل] ثواب آسیة بنت مزاحمٍ»؛[14] هر زنی بر بداخلاقی شوهر خود صبر نماید، خداوند ثوابی برابر با ثواب آسیه بنت مزاحم [زن فرعون] به او می دهد.

10. حسن بن جهم می گوید: امام کاظم(ع) را دیدم که خضاب کرده بود. پس گفتم: فدایت شوم آیا خضاب کرده­ا ید؟ فرمود: «نعم إنّ التهیئة ممّا یزید فی عفّة النساء ولقد ترک النساء العفّة بترک أزواجهنّ التهیئة». ثمّ قال: «أیسرک أن تراها علی ما تراک علیه إذا کنت علی غیر تهیئةٍ؟» قلت: لا قال: «فهو ذاک»؛[15] بله، به درستی که خودآرایی از چیزهایی است که پاکدامنی زن را [نسبت به غیر شوهرش] زیاد می کند. به تحقیق، زنان به دلیل عدم آرایش کردن مردان خود، عفت را رها می کنند. سپس فرمود: آیا تو دوست داری که او را همانند وقتی ببینی که او تو را آرایش نکرده می بیند؟ پاسخ دادم: نه. فرمود: آن هم این چنین است [دوست ندارد که شوهرش را غیر آراسته ببیند].

11. امام باقر(ع) می فرماید: «ما أفاد عبد فائدة خیراً من زوجةٍ صالحةٍ: إذا رآها سرّته وإذا غاب عنها حفظته فی نفسها وماله»؛[16] هیچ چیزی مانند زن صالح به مرد فایده نمی رساند؛ هنگامی که زنش را می بیند، مسرور می شود و هنگامی که او را نمی بیند، زنش خود را [از نامحرم] و مال شوهرش را حفظ می کند. 

پرتو نور

1. همفکری با همسر

ملاک امام برای ازدواج این بود که از یک خانواده متدین و شناخته شده همسر بگیرند. وقتی که خودشان هم قصد ازدواج داشتند، فرموده بودند: «من نمی خواهم از خمین همسر بگیرم؛ چون می خواهم کفو (همطراز) خودم باشد. اگر خودم درس می خوانم،  می خواهم همسری بگیرم که همفکر من باشد. در  نتیجه، باید از قم زن بگیرم و از خانواده روحانی و هم­شأن خودم باشد». آقای لواسانی به امام گفت: «آقای ثقفی و خانواده­ اش این خصوصیات را دارند. علاوه بر این­که متدینند، از لحاظ فکری نیز روشنفکرند». سرانجام پس از خواستگاری و مراسم معمول، امام منزلی در قم اختیار کردند و جهیزیه خانم را آوردند و عروسی کردند.[17]

2. رسیدگی به خانواده

مرحوم حاج آقا مصطفی نقل می کرد وقتی امام عیال گرفتند، (معمولاً آدم وقتی تازه زن می گیرد قدری از اشتغالات معمولی دور می شود، از کتاب و مطالعه) غروب پس از نماز جماعت می آمدند شام می خوردند و می­ خوابیدند. از آن طرف آخرهای شب بلند می شدند نماز شب و تهجد و مطالعاتشان را دنبال می کردند. یک برنامه­ ای تنظیم کرده بودند که هم خانواده ناراحت نشود و هم به تهجّدشان و به مطالعه ­شان برسند.[18]

 3. آزادی همسر

اوایل زندگی مان هفته اوّل یا ماه اول ـ یادم نیست ـ به من گفتند من به کار تو کاری ندارم. به هر صورت که میل داری لباس بخر و بپوش. اما آنچه از تو می خواهم این است که واجبات را انجام بدهی و محرّمات را ترک بکنی؛ یعنی گناه نکنی. به مستحبات خیلی کاری نداشتند. به کارهای من کاری نداشتند، هر طوری که دوست داشتم زندگی می کردم. به رفت و آمد با دوستانم کاری نداشتند و این­که چه وقت بروم، چه وقت برگردم. ایشان به درس و تحصیل مشغول بودند و من هم سرم به کار خودم گرم بود.[19]

4. بچه­ داری

خانم تعریف می کردند که چون بچه­ هایشان شب­ها خیلی گریه می کردند و تا صبح بیدار می ماندند، امام شب را تقسیم کرده بودند؛ یعنی مثلاً دو ساعت خودشان از بچه ها نگهداری می کردند و خانم می خوابیدند و دو ساعت خود می خوابیدند و خانم بچه­ ها را نگهداری می کرد. روزها بعد از تمام شدن درس ، امام ساعتی را به بازی با بچه ­ها اختصاص می دادند تا کمک خانم در تربیت بچه ­ها باشند.[20]

5. مهمان­داری

یک روز مادرم مهمان داشتند. مهمان حالا یا سرزده آمده بود و یا بالاخره کارها درست و آماده نبودند، یادم است خانم با دستپاچگی می خواستند شیرینی و میوه ­ای جور کنند. آقا گفتند: «نه، شما بروید، شما بروید پیش مهمان­ها». و پشت سر آن هم به طرف سماور رفتند. آن موقع، سماور ذغالی بود و خیلی هم سخت می گرفت. آقا این قدر سماور را تکان دادند تا بگیرد و چای جور کردند و تشریفات چیدند و نگذاشتند خانم مهمان ­ها را تنها بگذارند و بیایند اتاق دیگر کار کنند.[21]

6. احترام به همسر

من از ایشان خیلی راضی هستم. همیشه احترام مرا داشته اند. هیچ وقت با تندی صحبت نمی کنند. اگر لباس و حتی چای بخواهند، می گویند: «ممکن است بگویید به من فلان لباس را بدهند؟» حتی گاهی خودشان چایشان را می ریزند. حضرت امام نظم و دقت بی نظیری در کارها دارند. در خانواده ما مثالی داریم که می گوییم باید ساعت­ های خود را با توجه به حرکات و عبادات امام کوک کنیم؛ چون تمام امور ایشان با برنامه ­ریزی اجرا... می شود.[22]

7. محبت به همسر

مادر ما اگر سر سفره نمی نشستند، امام غذا نمی خوردند؛ منتظر می ماندند، ولو این که همه سر سفره حاضر باشند و وقتی که والده­مان می آمد، آقا شروع به خوردن غذا می کردند.[23] 

امام با مادرم ارتباط عاطفی عجیبی داشتند. این­که من در مسأله ­ای مانند حج با حکم رهبر عزیزمان صرف این­که والده ­ام به من  گفتند من راضی نیستم، یک مرتبه زدم زیر همه چیز. این نبود الا این­که پدرم در روزهای آخر زندگی دست مادرم را گرفتند و در دست من گذاشتند و گفتند: «برخلاف رضایت ایشان هیچ کاری نکن». با این­که می دانستم این کار صدمه و تنشی دارد و برای من خوب نیست، گفتم هر طور می خواهد بشود. به مقام معظم رهبری گفتم: شما اگر به من دستور دهید برو که من از نظر شرعی آن قول را قطع کنم، حرفی ندارم والا با آن رابطه عاطفی که با مادرم دارم وارد این کار نمی شوم.[24]

امام احترام زیادی برای خانمشان قائل بودند؛ یعنی اگر بگویم که در طول 60 سال زندگی امام زودتر از خانم دستشان توی سفره نرفت، دروغ نگفته ­ام. در طول 60 سال هیچ وقت از خانم حتی یک لیوان آب نخواستند. همیشه خودشان اقدام می کردند و اگر هم در شرایطی بودند که نمی توانستند می گفتند: «آب این جا نیست؟» ولی هیچ وقت نمی گفتند: آب به من بدهید. حتی از ما که دخترهایشان بودیم نیز نمی خواستند.[25] امام تا همین اواخر تا وقتی که خانم سر سفره نمی آمدند، دست به غذا نمی زدند. گاهی که ما زودتر دست به غذا می بردیم، نمی گفتند چرا صبر نمی کنید؛ می گفتند: خانم نیامدند؟ چند بار ایشان را صدا می کردند. گاهی خانم می آمدند و می گفتند: «آقا آخر من مهمان دارم، شما بخورید، من باید غذا بکشم، بعد می آیم». این رفتار امام در همه اثر می گذاشت.[26]

8. صدقه برای همسر

یک بار خانم امام ناراحتی معده پیدا کرد که قرار شد به بیمارستان منتقل شوند و نمونه ­برداری شود. امام به من فرمودند: لحظه به لحظه وضعیت خانم را تلفنی بپرس و به من اطلاع بده که نشانگر توجه و اهتمام خاص امام به وضع مزاجی خانم بود. من هم حسب ­الامر ایشان هر چند دقیقه یک بار خبری می گرفتم و به امام می دادم. همزمان با این­که خانم را آماده عمل در بیمارستان می کردند، امام به من پنجاه هزار تومان پول دادند و فرمودند: اینها را ببر و در میان مردم مستضعف جنوب شهر تقسیم کن که معلوم شد ایشان برای بهبودی خانم صدقه می خواهند بدهند. بنده هم به فرمایش ایشان عمل کردم و پول­ ها را تقسیم کردم و برگشتم. بعد که خبر موفقیت عمل جراحی خانم و بهبودی ایشان را به امام عرض کردم، از لطف و مرحمتی که داشتند، بیست هزار تومان دیگر به من مرحمت کردند. گفتم آقا اینها را هم به همان­جا ببرم و تقسیم کنم؟ فرمودند: نه، اینها دیگر مال خودت است.[27]

9. کمک در کارهای خانه

در پاریس یک روز که هوا برف و بارانی بود، امام از اتاقشان بیرون آمدند که وضو بگیرند. من قبلاً رفته بودم و محوطه دستشویی را تمیز کرده بودم. قبل از این­که امام وارد شوند، حسین آقا (فرزند شهید حاج آقا مصطفی خمینی) از بیرون آمد و رفت به محوطه دستشویی. چون کف کفششان گِلی بود ، آن جا گِلی شد. بعد که بیرون آمد و امام  وارد دستشویی شدند، حسین آقا مرا صدا زد و گفت: خواهر بیا ببین امام دارد چه کار می کند. نگاه که کردم، دیدم امام تی را برداشته ­اند و دارند کف دستشویی را تمیز می کنند. بدنم شروع به لرزیدن کرد. امام که بیرون آمد، عرض کردم: امام! واقعاً! من از این کار شما خجالت کشیدم. فرمودند: «نه شما این­جا را تمیز کرده بودید». بعد رو به حسین کرده و گفتند، شما رعایت حال این خانم را بکنید، ایشان که این­جا وظیفه ­ای ندارد؛ ولی شما باید رعایت بکنید.[28]

10. اختیار دادن به همسر

امام(س) نسبت به مسائل منزل ، مادرمان را مختار تام معرفی می کردند و این را خود آقا می خواستند که چنین باشد، مگر به ندرت؛ مثلاً با فلان خانواده که از نظر اخلاقی درست نیست، معاشرت نکن که مادر ما نیز گوش می کردند. در خرج منزل نیز وضع به همین منوال بود؛ یعنی از اول خرج دست مادرم بود و ایشان خودشان را گرفتار نکردند. در صورتی که اگر ما زمان را در نظر بگیریم، آن زمان رسم بود که آقایان خودشان بر خرید منزل و حتی درست کردن غذا؛ نظارت داشتند اما ایشان خودشان را درگیر این مسائل نمی کردند.[29]

یادم می آید بچه که بودیم و با توپ توی اتاق بازی می کردیم، توپ را زدیم و شیشه را شکستیم. آقا خیلی ناراحت آمدند که ما را تأدیب کنند که چرا این کار را کردیم. من گفتم: خانم به ما گفتند: در اتاق بازی کنید، عیبی ندارد. تا من این را گفتم، ایشان هیچ نگفتند و سرشان را پایین انداختند و از اتاق بیرون رفتند و اگر می خواستند ما را تنبیه کنند، نکردند.[30]

امام آن قدر به خانم آزادی می­ دهند که هر جا راحت باشند، بخوابند یا غذا بخورند، مثلاً اگر خانم یک روزی خسته است با وجودی که خیلی در کارشان نظم دارند، اما می گویند: اگر شما مایلید، الآن غذا می خوریم و می خوابیم، که رعایت حال خانم شده باشد.[31]

11. توصیه به فرزندان در خصوص رعایت حال همسر

هر وقت برای حضرت امام حادثه ­ای مانند بیماری اتفاق می افتاد،  ایشان نزدیکان را فرا می خواندند و سفارش مادرمان را می کردند. از سختی ها و مشقاتی که مادرمان کشیده است،  صحبت می کردند و می فرمودند که باید رضایت مادرتان را جلب کنید. روزهای آخر عمر، ایشان مرا خواستند و باز سفارش مادرم را کردند و فرمودند: مادرت به جز خدا کسی را ندارد. مبادا برخلاف میلش کاری انجام دهی![32]

یک بار از امام پرسیدم: شما چرا این قدر به خانم علاقه دارید؟ گفتند: برای این­که خیلی وفادار بوده، خیلی فداکار بوده. زجری که خانم کشیده، هیچ کس نکشیده. همیشه به خانم می گفتند: از من راضی باش. من خیلی در حقّت بدی کرده ­ام.[33]

یک سال قبل از رحلت ایشان،  در 13/3/67 ایشان زنگ زدند و گفتند که ناراحتم. گفتم: درد سینه دارید؟ گفتند: نه. گفتم: ناراحتی شما چیه؟ گفتند: خیلی احساس ضعف می کنم. فشار را گرفتیم. دیدیم سقوط کرده و نوار گرفتیم دیدیم
تغییر نکرده است. سرم وصل کردیم... ایشان احساس دردی در شکمشان کردند. من اوّلین فکری که کردم این بود که رگ بزرگ شکم، آئورت پاره شده یا دارد پاره می شود چون در افراد مسن این احتمال وجود دارد. به هر جهت، در این
جریان­ ها بودیم که درد شکمشان شدت گرفت. ما در آن زمان برادران دیگری را به کمک طلبیدیم، مثل آقای دکتر فاضل و آقای دکتر زالی متخصص گوارش. آن ها داشتند می آمدند، خیلی جالب است که ایشان حاج احمدآقا را صدا کردند. اصولاً در مراحلی که حالشان خیلی بد می شد، حاج احمدآقا را همیشه صدا می کردند. حاج احمدآقا... تشریف آوردند، من یادم هست که در این جا یک توصیه جالبی کردند که در خاطراتم نقل کرده ام. به فرزندشان گفتند که: خانم را مواظب باشید که بعد از من به ایشان بد نگذرد.[34]

دلبرگ­های عاشقی

نخستین زن نمونه و الگوی زن مسلمان، حضرت «خدیجه بنت خویلد» است. او  تمام همّ و غمّ خویش را صرف پیشبرد اهداف پیامبر اکرم(ص) نمود و اوّلین زنی بود که به او ایمان آورد. آن چنان که امیرمؤمنان(ع) در خطبه «قاصعه» می فرماید: «ولم یجمع بیتٌ واحدٌ یومئذٍ فی الإسلام غیر رسول الله وخدیجة و أنا ثالثهما»؛[35] هنوز اسلام در خانه ای جز خانه رسول خدا(ص) و خدیجه(س) راه نیافته بود که من سومین آن ها بودم. او در اوّلین برخورد با پیامبر(ص) وقتی او را به عنوان امین کاروان تجاری خود برگزید، یک نفر را به دنبال او فرستاد و به پیامبر گفت: «چیزی که مرا شیفته تو کرده، راستگویی، امانتداری و اخلاق پسندیده تو است». سپس کاروان خود را به او سپرد.[36] او سرانجام به عقد پیامبر(ص) درآمد و با مهربانی و فداکاری زندگی مشترک را با او شروع کرد و نخستین کسی بود که خبر رسالت پیامبر اعظم(ص) را از او شنید.[37] در دوره  رسالت، لبخندها و مهربانی­های خدیجه(س) بود که غبار اندوه را از چهره پیامبر(ص) می زدود و او بود که خاک و خاکستری که جاهلان روزگار بر سرش می پاشیدند،  پاک می کرد و به او قوت قلب می داد. مهربانی او وقتی بیشتر آشکار شد که مسلمانان به «شعب ابی طالب» رانده شدند. ثروت و دارایی او بود که مسلمانان را از خطر نیستی نجات بخشید؛ چنان که «زهری» می نویسد: «خدیجه(س) برای رسول خدا(ص) چهل هزار، چهل هزار انفاق می کرد».[38]

از جمله ویژگی ­های خدیجه(س) این بود که همواره سخنان پیامبر اعظم(ص) را تصدیق می کرد و هر تصمیمی که ایشان می گرفت، خدیجه(س) بدون چون و چرا اطاعت می نمود.[39] رسول خدا(ص) در شأن او فرمود: «خیر نساء العالمین مریم بنت عمران و آسیه بنت مزاحمٍ وخدیجه بنت خویلد و فاطمة بنت محمّد»؛[40] بهترین زنان عالم مریم دختر عمران و آسیه دختر مزاحم و خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمد(ص) است.

گفته­ اند هرگاه پیامبر(ص) گوسفندی می کشت، می فرمود: «از گوشت آن به دوستان خدیجه(س) بدهید». می پرسیدند: «چرا؟» می فرمود: «چون من دوستداران خدیجه (س) را دوست می دارم».[41]

روزی، هنگامی که عایشه در مورد علاقه پیامبر(ص) به خدیجه(س) با ایشان بگو مگو می کرد، فرمود: «روزی که همه مرا تکذیب می کردند، خدیجه(س) مرا تصدیق کرد و روزی که همه از من فرار می کردند، او به من ایمان آورد و مرا تنها نگذاشت و از من حمایت کرد».[42]

هنوز یک سال از حمای ت­های بی دریغ او در شعب ابی طالب نگذشته بود که خدیجه(س) پیامبر(ص) را تنها گذاشت و به آشیان الهی پر کشید. این مصیبت آن قدر بر پیامبر(ص) گران آمد که آن سال را «عام الحزن» نامیدند.[43]

منبع: بر ساحل آفتاب، ص 185-198


[1]. روم (30): 21.  [2]. فرقان (25): 74.  [3]. بقره (2): 187.  [4]. نساء (4): 128.  [5]. نساء (4): 129.  [6]. الکافی، ج 5، ص 569.  [7]. بحار الانوار، ج 74، ص 5.  [8]. تحف العقول، ص 232.  [9]. الکافی، ج 5، ص 510.  [10]. بحار الانوار، ج 79، ص 268.  [11]. وسائل الشیعه، ج 14، ص 123.  [12]. تنبیه الخواطر، ج 2، ص 122.  [13]. جامع الاخبار، ص 447.  [14]. بحار الانوار، ج 103، ص 247.  [15]. الکافی، ج 5، ص 567.  [16]. بحار الانوار، ج 103، ص 217.  [17]. برداشت­هایی از سیره امام خمینی(س)، ج 1، ص 70؛ به نقل از: فریده مصطفوی.  [18]. همان؛ به نقل از: آیت الله شهید محلاتی.  [19]. همان، ص 71؛ به نقل از: همسر امام(س).  [20]. همان؛ به نقل از: فاطمه طباطبایی.  [21]. همان، ص 71 ـ 72؛ به نقل از: زهرا مصطفوی.  [22]. همان، ص 72؛ به نقل از: همسر امام(س).  [23]. همان، ص 77؛ به نقل از: حجة الاسلام والمسلمین سید احمد خمینی.  [24]. همان، ص 76؛ به نقل از: حجة الاسلام والمسلمین سید احمد خمینی.  [25]. همان، ص 76 ـ 77؛ به نقل از: صدیقه مصطفوی.  [26]. همان، ص 77؛ به نقل از: فاطمه طباطبایی.  [27]. همان، ص 78 ـ 79؛ به نقل از: عیسی جعفری (خادم امام).  [28]. همان، ص 89  ـ 90؛ به نقل از: مرضیه حدیده­چی.  [29]. ر.ک: همان، ص 83؛ به نقل از: زهرا مصطفوی.  [30]. همان، ص 80؛ به نقل از: فریده مصطفوی.  [31]. همان، ص 87؛ به نقل از: زهرا مصطفوی.  [32]. همان، ص 75 ـ 76؛ به نقل از: حجة الاسلام والمسلمین سید احمد خمینی.  [33]. همان، ص 76؛ به نقل از: حجة الاسلام والمسلمین سید احمد خمینی.  [34]. همان، ص 75؛ به نقل از: دکتر حسن عارفی.  [35]. نهج البلاغه، خطبه 192.  [36]. الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 24.  [37]. السیدة خدیجة بنت خویلد، ص 11.  [38]. تذکرة الخواص، ص 314.  [39]. الاصابه فی تمییز الصحابه، ج 4، ص 275.  [40]. همان.  [41]. اسد الغابه، ج 5، ص 438.  [42]. همان.  [43]. الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج4، ص 385.  

انتهای پیام /*