شاعری که پیراهن امام خمینی (س) را به عنوان صله دریافت کرد

کد : 30577 | تاریخ : 24/04/1391

سیدعبدالله حسینی در سال 1343 در مشهد به دنیا آمد. از سال 1356 در حوزه علمیه مشهد مرحوم آیت‌الله میلانی مشغول تحصیل شد. در 15 سالگی اصول دین را به نظم درآورد و این علاقمندی را با به نظم درآوردن مسایل منطقی (مثل اشکال اربعه و کلیات خمس) ادامه داد. در سال 1363 تحصیلات خود در دانشگاه علوم اسلامی رضوی را ادامه داد و کفایتین را به پایان رساند. وی اولین شعر جدی خود را در یکی از روستاهای خراسان سرود و با شرکت در اولین همایش سراسری شعر دانشجویان که طلاب نیز در آن شرکت داشتند به جمع شاعران انقلاب پیوست.


به گزارش پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران و به نقل از فارس، سیدعبدالله حسینی، شاعر روحانی نام آشنایی است که می‌توان گفت یکی از پرچمداران شعر حوزه در بعد از انقلاب است. جلساتی که او در حوزه هنری مشهد در دهه شصت پایه‌گذاری کرد، به همراه غزل‌ها و چهارپاره‌های زیبا و طلبه‌گونش، مثال زدنی است؛ بیشتر شعرهای حسینی مثل شعر مذکور مملو از اصطلاحات حوزه است. من جمله چهارپاره‌های زیبای «روزگار فخیم فقه»؛

دامن ما پُر است از خورشید

با هزاران نوید می‌آییم

با جهانی از اشتیاق و خلوص

از حضور «شهید» می‌آییم

حسینی، برای چندین سال متمادی به عنوان مدیر مرکز اسلامی آفریقای جنوبی به تبلیغ و تدریس در خارج از کشور اشتغال دارد؛ او در گردآوری مجموعه شعرهای طلاب همکاری و اهتمام جدی ورزیده است.

سال‌های اول انقلاب در مشهد، سال‌های شور و شیدایی و عشق سید جوان است. در همین سال‌ها با دوستانش جزوه سخنرانی 68 صفحه‌ای «خلافت دائمی» (سخنرانی شهید دکتر عبدالحمید دیالمه) را از روی نوار پیاده می‌کند و تکثیر می‌کنند و به روشنگری سیاسی و انقلابی مردم همت می‌گمارند.

سال‌های شور و شعور انقلابی سید در مشهد سپری می‌شود و در همان سال‌هاست که برای تبلیغ و سخنرانی و خبرنگاری و خصوصاً خبرنگاری با سن کم راهی افغانستان می‌شود. این طلبه هنرمند، چند سالی در افغانستان می‌ماند و پس از بازگشت با همان شور انقلابی خود جلسات شعر حوزه هنری مشهد را پایه‌گذاری می‌کند و در این سلسله جلسات، شاعران انقلاب اسلامی گرد می‌آیند و شعر انقلاب در مشهد نیز صاحب تریبون می‌شود.

گر کاوه ما رفت، پُتک گرانش هنوز هست

فریادهای صاعقه وارش هنوز هست

سیدعبدالله حسینی به جهت شعری برای شهید محمود کاوه سروده بود، پیراهن مبارک امام خمینی (س) را به عنوان صله از ایشان طلب می‌کند و امام (ره) نیز پیراهن مبارکشان را به او می‌بخشند؛ و همین روحانی پرکار است که «کنگره شعر حوزه» را برگزار می‌کند و حقیقتاً علمدار این کنگره است که بعد از رفتن او به آفریقای جنوبی، دیگر با آن شکوه برگزار نمی‌شود.

اما هنوز هم که هنوز است سیدعبدالله حسینی، مجموعه شعری به چاپ نرسانده است که شاید شعرهایش دو دفتر چند صد صفحه‌ای بشود.

ساقی درآمد از در جام شراب کف کرد

القصه غصه‌ها را آن جام برطرف کرد

اجداد من ز مستی مُردند و من ندانم

نسل مرا چه دستی این گونه ناخلف کرد

جای شراب یک عمر خوردم فریب و افسوس

ترس از عذاب واهی عمر مرا تلف کرد

محراب جای من نیست دلگیرم از معابد

دل باز هم هوای می‌خانه نجف کرد

مطرب رسید از راه زد چنگ بر چغانه

رفع حلال از دل با نای چنگ و دف کرد

من ناگهان شنیدم گلبانگ واشربوا را

بانگ اذان ساقی دل را پر از شعف کرد

در دل هنوز قدری خوف از عذاب اگر بود

رفعش جناب مطرب با بانگ لاتخف کرد

بارد ز یاد باران بر شانه‌های دریا

گلچین از آن میانه یک قطره را صدف کرد       

زیر عبای ساقی یک خم بسته باقی است

کان را خدای وقف رندان جان به کف کرد

انتهای پیام /*