فعالیتها در دوران تبعید امام خمینی(س) به ترکیه

کد : 30631 | تاریخ : 26/04/1391

به دنبال سخنرانی کوبنده امام خمینی(س) در مورد کاپیتولاسیون، ایشان در نیمه شب سیزدهم آبان 1343 دستگیر و به تهران منتقل گردید. از آنجا نیز بلافاصله به فرودگاه مهرآباد منتقل و به همراه نیروهای امنیتی با یک هواپیمای نظامی 130 ـ C به تبعیدگاهشان در ترکیه اعزام گردیدند. ایشان تا 21 آبان در آنکارا ماندند و در این روز به شهر بورسا در 460 کیلومتری غرب آنکارا انتقال یافتند.
این بار نیز حاج آقا مصطفی با مسئولیت سنگینی روبرو گردید. همچون واقعه دستگیری امام در 15 خرداد 1342، بار دیگر از ساعات اولیه روز سیزدهم آبان 1343 تلاش کرد که مردم و روحانیون را در جریان امر قرار دهد. بدین منظور و برای دیدار و مشورت و چاره جویی، راهی خانه های علما و مراجع گردید. ابتدا با میرزا هاشم آملی، از روحانیون سرشناس حوزه علمیه قم، ملاقات و گفتگو کرد. سپس راهی ملاقات و گفتگو با آیت اللّه شهاب الدین مرعشی نجفی شد. دقایقی از این دیدار نگذشته بود که مأموران رژیم پهلوی در ساعت 15/10 صبح، او را دستگیر کرد و به شهربانی قم برده و سپس تحویل ساواک قم دادند. روحانیون و مراجع قم و سراسر کشور با صدور اعلامیه هایی به دستگیری امام خمینی و آقا مصطفی شدیداً اعتراض کردند. علت دستگیری زودهنگام و شتابزدۀ سید مصطفی این بود که رژیم پهلوی با سوابقی که از نقش آفرینی ایشان پس از دستگیری امام خمینی در واقعه 15 خرداد 1342 و بسیج مردم و روحانیون علیه رژیم داشت؛ بنابراین برای جلوگیری از تکرار مسائل پانزده خرداد و اقدامات وی، او را نیز دستگیر نمود.
ساعت پنج بعد از ظهر سیزدهم آبان 1343، سید مصطفی به تهران منتقل و در زندان قزل قلعه بازداشت گردید. روز چهاردهم آبان 1343 شعبه 7 بازپرسی دادستانی ارتش، قرار بازداشت ایشان را صادر کرد و به شرح زیر به اطلاع ریاست ساواک (مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ آرشیو؛ شماره بازیابی 272، ص 22 ؛ ن. ک: همان؛ شماره بازیابی 391،ص 32ـ33 ؛ اسناد ضمیمه؛ سندهای شماره 1/13 الی 4/13.)رسانید:
از: شعبه 7 بازپرسی دادستانی ارتش ـ شماره4575/7/1 ـ 14/8/43
[به]: تیمسار ریاست سازمان اطلاعات و امنیت کشور
بازگشت به شماره 26879/321 ـ 14/8/43
درباره غیرنظامی، سید مصطفی، فرزند روح اللّه ، شهرت مصطفوی، معروف به خمینی، به اتهام اقدام بر ضد امنیت داخلی مملکت در تاریخ 14/8/43 قرار بازداشت موقت صادر گردیده است.
با تقدیم عین پرونده مقرر فرمایید، قرار صادره را به رؤیت متهم رسانیده، پرونده را پس از تکمیل اعاده دهند.

رئیس شعبه 7 بازپرسی دادستانی ارتش
سرهنگ ستاد بهزادی
[محل امضاء و مهر دادستانی ارتش]
سید مصطفی خمینی پس از رؤیت حکم صادره فوق، در زیر آن، عبارت زیر را نوشت:
بسمه تعالی 14/8/43
به اصل قرار و کیفیت بازداشت و به قرار بازداشت کننده شدیداً معترضم.سید مصطفی خمینی.
لازم به توضیح است که به اعتراض ایشان توجهی نشد و شعبه 7 بازپرسی دادستانی ارتش در تاریخ 23/8/1343 قرار بازداشت را که توسط دادگاه عادی شماره یک اداره دادرسی ارتش مورد تأیید قرار گرفته بود، به ریاست ساواک اعلام و بدین ترتیب بازداشت سید مصطفی ادامه پیدا کردو از تاریخ بازداشت به مدت 57 روز در سلول انفرادی زندان قزل قلعه به سر برد.
در زندان از وی به مدت نُه روز از تاریخ 19/8/1343 الی 28/8/1343 بازجویی به عمل آمد، که در پرونده ساواک وی مضبوط است و در آن به تفصیل به مراتب و فعالیتهای تحصیلی و علمی، فعالیتهای سیاسی و روابط خود با امام خمینی(س) و سایر افراد پاسخ داده است. در بخشی از این بازجویی در مورد علت واکنش شدید و تند امام خمینی(س) به قضیه تصویب لایحه کاپیتولاسیون، ضمن این که از آن به عنوان «سند بردگی ملت ایران» نام می برد، می گوید: ... این یک مسأله ای است که تحمیل به ملت می باشد و تقریباً به حکم حیثیت فروشی و آزادگی فروشی و شخصیت فروشی هست، اینکه بلافاصله یا با یکی دو روز فاصله، وام را از دولت امریکا گرفتند و این خود دلیل است که بیگانگان برای دادن وام، چنین چیزی را می خواستند...
در بخشی دیگر از بازجوییها، در مورد علت دخالت امام خمینی(س) در کار دولت، پاسخ داده است که: ... دخالت، از باب امر به معروف و نهی از منکر است که از اصول اصلیه و منکر آن کافر و تارک آن مرتکب گناه کبیره می باشد و چنانچه سه مرتبه، یا چهار مرتبه و بنابراحتمالی پنج مرتبه این گناه را مرتکب شود، در صورتی که حد شرعی که تعزیر است در فواصل اجرا شود، مستلزم جواز قتل می باشد.
اسناد و مدارک نشان می دهند که پاسخهای آقا مصطفی مستدل و مستند و حاکی از آگاهی ایشان نسبت به مسائل سیاسی داخلی و خارجی روز می باشد و همچنین سعی کرده است که به اتهام تراشیها جوابهای جدی بدهد. امام خمینی(س) پس از تبعید به ترکیه تا تاریخ 30/9/1343 از بازداشت فرزندشان سید مصطفی هیچ اطلاعی نداشتند و در این تاریخ توسط سیدفضل اللّه خوانساری که به ملاقات ایشان در ترکیه رفته بود، از دستگیری آقا مصطفی با خبر شدند؛بنابراین به تصور این که سید مصطفی در قم است، طی نامهای به تاریخ 19/8/1343 (مطابق با پنجم رجب 1348 ه . ق.)، وی را به عنوان وکیل تام الاختیار خود تعیین کردند، تا وجوه شرعیه را دریافت کند و شهریه طلاب علوم دینی را بپردازد. به جز این نامه، نامه های متعدد دیگری نیز از تبعیدگاه ترکیه به سید مصطفی نوشته اند، که امروزه در دسترس می باشد و در آن ارتباط خویش را با خانواده شان همچنان حفظ کرده و گفتنیها و توصیه های لازم را گوشزد کرده اند.
با دستگیری سید مصطفی و تداوم بازداشت وی، که در واقع یکی از تاکتیکهای رژیم پهلوی برای بلاتکلیف کردن مقلّدین امام، روحانیون و طرفداران ایشان و در نهایت دست کشیدن از امام و روی آوردن به طرف مرجع تقلید دیگری بود، احساس می شد که خلأ و خللی در این زمینه شکل خواهد گرفت؛ اما سید مصطفی به موقع به این مسأله و پیامدهای احتمالی آن پی برد و بدون تعلل از درون زندان طی حکم زیر، حجت الاسلام شیخ شهاب الدین اشراقی را از جانب خود برای انجام مسائل اسلامی مقلّدین امام خمینی، وکیل و نماینده خود معرفی کرد.
سید مصطفی، از زندان طی نامه هایی سلامتی خود را به خانواده اش اعلام کرد. او در زندان رویّه امام خمینی را در پیش گرفت و هیچ درخواستی را جز رفتن پیش امام خمینی در ترکیه، مطرح نکرد و هیچ پیشنهادی را از طرف سرهنگ مولوی به جز پیوستن به امام خمینی، نپذیرفت. داریوش فروهر که در این زندان با سید مصطفی هم بند بود اعمال و رفتار ایشان را به شرح زیر بازگو می کند:

با اعتماد به نفسی که ناشی از توکل بی چون و چرای ایشان به خداوند بود، هرگز در هنگام شنیدن خبرهای ناگوار بیرون، نشانه ای از نگرانی در ایشان ندیدم. با هر زندانی ای صرفنظر از اعتقادی که داشت، برخوردی بسیار صمیمانه داشت. بیشتر اوقاتشان را به خواندن قرآن می گذراندند... ماهی یک بار افسرانی از دادرسی ارتش، اداره دوم ستاد ارتش و ساواک، از زندان بازدید می کردند. من، خود عادت داشتم که در اینگونه مواقع به سلولم بروم و برخوردی با آنها نداشته باشم. برخورد حضرت آیت اللّه حاج آقا مصطفی خمینی برای من بسیار جالب بود. هنگامی که ایشان از آمدن آنها آگاه شدند، به قرائت قرآن پرداختند. نشستن ایشان طوری بود که نیمرخ ایشان، رو به در سلول قرار می گرفت. ایشان با صدای بلند شروع به خواندن قرآن کردند و من که در سلولم بودم، در تمام مدتی که این عده از آن قسمت بازدید می کردند، صدای تلاوت قرآن ایشان را می شنیدم.( یادها و یادمانها از آیت اللّه سید مصطفی خمینی؛ ج 2، ص 369ـ370.) فروهر در مصاحبه دیگری که با واحد خاطرات مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س) انجام داده، به موضوع دیگری نیز در ارتباط با سید مصطفی در زندان قزل قلعه اشاره کرده است. ... هیچ وقت قلم و کاغذ به او نمی دادند، کاغذ کم می دادند ولی به هر حال وسیله تحریر داده بودند، من یک مقداری به ایشان می دادم و می پرسیدم که شما اینجا چه چیزی می نویسید؟ ایشان می گفت که، دارم حساب می کنم، چون آن موقع مسأله فضاپیماها پیش آمده بود و به کره ماه می رفتند، می گفت دارم حساب می کنم، اوقات و شکل قبله را در این جور مسافرتها چه باید کرد؟... فروهر یادآور می شود که تا پایان دوره زندان با سید مصطفی هم غذا بوده است.سید مصطفی خمینی در مدت 57 روز بازداشت خود، با تأثیرپذیری از اندیشه و عمل امام خمینی(س) هیچ گونه تقاضای عفو و آزادی از زندان را به مقامات امنیتی و زندان قزل قلعه تسلیم نکرد و اسناد تاریخی نیز در این زمینه، مطلبی را بازگو نمی کنند؛ اما تلاشهایی از طرف مراجع تقلید قم و سایر روحانیون و مبارزین، برای آزادی ایشان صورت می گرفت؛ زیرا آنها سعی می کردند با بهره مندی از وجود سید مصطفی که در عمل، خمینی دیگری بود به اعتراض مردم نسبت به تبعید امام خمینی(س) انسجام بدهند تا بتوانند نتیجه مورد نظر را بگیرند.( مجموعه مقالات کنگره شهید آیت اللّه سید مصطفی خمینی؛ ص 84.)
سید مصطفی از ابتدای بازداشت و در ادامۀ آن تنها درخواستی که از مقامات امنیتی داشت این بود که اجازه داده شود تا او به ترکیه نزد پدرش امام خمینی(س) برود؛ زیرا با روحیۀ امام به طور کامل آشنا بود و می دانست که از مقامات امنیتی هیچ تقاضایی نخواهد کرد و بدین سبب از سلامت جسمانی ایشان بسیار نگران بود؛ بنابراین در اولین بازجوییهایی که در زندان قزل قلعه از وی به عمل آمده و در گزارشهای ساواک منعکس شده است، خواسته اند که به او نیز اجازه داده شود تا در ترکیه نزد پدرشان برود و از ایشان مواظبت و پرستاری نماید.
مقامات ساواک فکر می کردند که دور شدن سید مصطفی از کانون نهضت؛ یعنی قم و حتی تهران که یکی دیگر از مراکز فعالیت مبارزین و مخالفین رژیم پهلوی بود، به احتمال زیاد به روند نهضت لطمۀ جدّی وارد خواهد کرد و از مقام و منزلت امام خمینی(س) نیز کاسته خواهد شد. به خاطر این بود که عاقبت با آزادی سید مصطفی از زندان به شرط تبعید به ترکیه موافقت کردند؛چون اگر پس از آزادی، در قم حضور داشت این وضعیت با اهداف و طرحهای ساواک و به طور کلی رژیم پهلوی منافات داشت و آن شهر، پر از طرفداران علاقه مند به امام خمینی(س) بود که سید مصطفی می توانست فعالیت آنها را منظم و منسجم کند و به قم، مرکزیتی مجدد ببخشد. بالاخره سید مصطفی پس از تحمل 57 روز زندان در ساعت شش بعدازظهر، مورخ 8/10/1343 از زندان قزل قلعه آزاد گردید. و ساعت ده صبح، در تاریخ 9/10/1343 به قم وارد شد. روحانیون، طلاب علوم دینی و مردم پس از اطلاع از آزادی وی به سوی خانۀ ایشان رفتند و از وی دیدن کردند.( یادها و یادمانها از آیت اللّه سید مصطفی خمینی؛ ج 1، ص 116. )

چنانکه پیش از این نیز اشاره شد، شرط آزادی وی از زندان این بود که بعد از دیدار با خانواده اش در قم، در ترکیه به امام خمینی(س) ملحق شود. وی پس از ورود به قم، با روحانیون و آیات عظام، بویژه طرفداران امام خمینی(س) دیدار و گفتگو کرد. پس از بررسی پیامدهای عدم حضور او در ایران و بویژه در قم، آیات عظام: محمدرضا گلپایگانی، کاظم شریعتمداری و شهاب الدین مرعشی نجفی، رفتن وی را به مصلحت ندانسته و با او مخالفت کردند. مخالفت آیات عظام یاد شده به این دلیل بود که چون این تبعید براساس خواست و مصلحت حکومت پهلوی و به منظور دور کردن وی از کانون نهضت و جلوگیری از تداوم آن در غیاب رهبری نهضت و فعالیت مؤثر وی بود؛ بنابراین با آن موافق نبودند.
مأمورین ساواک به دستور ریاست ساواک تهران، سید مصطفی را از لحظۀ آزادی و رفتن وی به قم زیر نظر داشتند و تمام دیدارها و مذاکرات و گفتگوهای وی را با روحانیون و سایر طرفداران امام خمینی(س) کنترل می کردند. آنها از این نکتۀ مهم آگاه بودند که اگر وی در قم به مدت طولانی بماند، چون ماه رمضان نیز نزدیک بود، در این ماه تبلیغات گسترده ای به نفع امام خمینی(س) صورت خواهد گرفت؛ بنابراین در متقاعد کردن وی برای تغییر تصمیم و رفتنش به ترکیه سعی زیادی کردند؛ اما چون به نتیجه ای نرسیدند، در سیزدهم دی ماه 1343؛ یعنی، پنج روز پس از آزادیش از زندان دوباره او را دستگیر و بلافاصله به تهران انتقال دادند. ایشان شب را در باشگاه نخست وزیری سپری کردند و فردای آن روز که چهاردهم دی ماه 1343 بود، در ساعت 30/5 بعدازظهر با هواپیما به استانبول اعزام گردید. از استانبول نیز به محل تبعید امام(س) در شهر بورسا انتقال یافت. این آخرین باری بود که سید مصطفی از ایران خارج شد و دیگر هیچ وقت به ایران بازنگشت. زمانی که مأموران به منزل او هجوم برده و او را دستگیر کردند، همسرشان که باردار بود به سبب وحشتزدگی و شوک وارده، سقط جنین کرد؛ بنابراین در نامه ای که حاج آقا مصطفی پس از رسیدن به ترکیه به خانواده اش نوشته بود، از این حادثۀ تأسف بار اطلاعی نداشت.( روحانی، حمید؛ نهضت امام خمینی؛ ج 1، ص 1100.) در اولین برخورد امام با مصطفی در بورسا، قبل از همه چیز از او پرسیدند: «با پای خود آمدی یا شما را آوردند؟» ایشان پاسخ می دهند که مرا آوردند. امام می گویند: «اگر با پای خود آمده بودی، همین الآن شما را برمی گرداندم».( حضور؛ ش 21 (پاییز 1376)، ص 139.)

انتهای پیام /*