امام خمینی(س) و نگاهی اجمالی به مقوله اخلاق

امام، بر روش عرفانى سیر و سلوک و تزکیه و اخلاق صحّه گذاشته و با این حال جریان هاى ساختگى ریاضت هاى صوفى گرانه و باطنى گرى را نفى کرده است.

کد : 30727 | تاریخ : 13/05/1391


مریم کاظمی

 


دانش و بینش، دو مشخصه عمده حیات انسانى و وجه تمایز آن با سایر نمودهاى حیات در پهنه گیتى هستند. با این حال، اگر این دو عنصر ارجمند به ساحت عمل راه نیابند و بر اخلاق و منش و رفتار انسانى اثر نگذارند حرمت و کرامت انسانى شکل نخواهد گرفت و آدمى چون ظرفى گلین خواهد بود که در آن جواهراتى چند
نهاده اند، بى آن که ظرف، کمترین ارزش افزوده، یافته باشد. انسان، آن گاه انسان است و به کرامت انسانى دست مى یابد که خاک وجودش با زلال دانش و بینش در هم آمیزد و صنعى نوین در قالب اخلاق و منش متعالى از آن تولّد یابد. بنابراین اخلاق، عصاره همه ارزش هاى ذاتى و اکتسابى انسان و چکیده تعالیم آسمانى پیامبران است.

دانش در این میدان با همه ارجمندى که دارد تنها یک ابزار و ضرورت است. و بینش و ایمان، یک گذرگاه است و اخلاق و عمل، مرحله نهایى آن. نگاه تحلیلى به مقوله اخلاق، نشان مى دهد که اگر چه مفهوم اجمالى که از این واژه به ذهن مى آید، مشترک و نزدیک به هم است، اما در بسیارى از مباحث نظرى آن، مانند ریشه هاى فطرى یا اعتبارى اخلاق، اطلاق یا نسبیت اخلاق، مسلک ها و روش هاى اخلاقى و… اختلاف نظر وجود دارد.

ساده ترین و بسیط ترین نگاه به مقوله اخلاق، نگاه زیستى و همسازى اجتماعى به آن است، با این توضیح که انسان در جامعه متولد مى شود و ناگزیر است که در میان جامعه به نیازهاى خود پاسخ گوید، اما نیازها و منافع انسان ها با یکدیگر ناسازى دارد. آرمان ها و خواسته هاى انسان گسترده است و منابع تأمین آن محدود.
با این شرایط اگر انسان بخواهد بى هیچ ضابطه و قانونى عمل کند و رفتارى را از خود بروز دهد، به زودى با واکنش هاى شدید مواجه شده منافع خود را از دست مى دهد و آرامش و رفاه و برخوردارى او به اضطراب و محرومیت و سختى تبدیل مى شود. بنابراین انسان براى دستیابى به لذت زندگى و برخوردارى از رفاه و آسایش، ناگزیر باید رفتار اجتماعى خود را به گونه اى سامان دهد که تأمین کننده لذت و رفاه او باشد و این سامان دهى و ضوابط و روش هاى آن (اخلاق) نامیده مى شود.

در دین اسلام اخلاق دارای جایگاهی ویژه و مقامی بلند است، تا جایی که پیامبر(ص) هدف از رسالت اسلام را در کامل نمودن شایستگی های اخلاقی خلاصه نموده است. امام خمینی (س) نیز به مباحث اخلاقی توجه ویژه داشتند. ایشان معتقدند که ارزش های کلی اخلاقی را می توان با عقل فهمید و اثبات کرد. فطرت الهی آدمی را قبول دارند و در این فطرت شناخت، تمیز و تشخیص فجور و تقوا به آدمی الهام شده است.

«بدان که بحث از حقیقت و ماهیت خیر و شر، خارج از مقصود اصلى ما است با آن که تعریفهایى که از آنها در کتب حکمیّه و غیر آن کرده‏اند غالباً تعریف به لوازم و ملزومات و لواحق و عوارض است «1». و این دو، چون به حسب‏ هویّت از واضحات و فطریّات است؛ ایکال آن را به وجدان و فطرت، اقرب به صواب و نزدیکتر به مقصد و مقصود است. و مهم در این مقام، بیان مقصود از خیر و شر است که در این حدیث شریف، یکى را وزیر عقل و دیگرى را وزیر جهل قرار داده. پس باید دانست که مقصود، نفس خیر و شر نیست، به آن معنى که عامه مى‏فهمند، بلکه به معناى دیگرى است که پس از این، اشاره به آن مى‏آید؛ زیرا که نه تناسب با وزارت و نه جُندیّت عقل دارد. پس مقصود از آن را توان گفت که حقیقت فطرت است که در آیه شریفه، اشارت به آن رفته، آن جا که فرماید: «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها». غایت امر آن که: خیر عبارت از فطرت مخموره است، و شر عبارت از فطرت محجوبه است.» (شرح حدیث جنود عقل و جهل: صص 76-77)

بنابراین حضرت امام (س) انسان را دارای یک «فطرت الهی» می دانند که اگر در شرع هم نیامده بود و معرفی ارزش ها و ضدارزش های اخلاقی ناگفته مانده بود، خود آدمی می توانست برخی از ارزش های کلی و مادر را تشخیص بدهد. «اسلام آمده است که آدم درست کند. همه انبیا براى این معنا آمدند که این انسان را به آن چیزى که در باطن ذاتش هست و آن فطرت الهى است که توجه به خداست، همه چیز مربوط به اوست ما را یک اندکى معرفت عنایت کند که این را بفهمیم‏. بفهمیم که خودمان چى هستیم و دنیا چى است، نسبت به حق تعالى چه وضعى دارد.» ( صحیفه امام، ج‏20، ص: 18)

امام، بر روش عرفانى سیر و سلوک و تزکیه و اخلاق صحّه گذاشته و با این حال جریان هاى ساختگى ریاضت هاى صوفى گرانه و باطنى گرى را نفى کرده است. امام طریقت را جز از راه شریعت و متعامل با آن نمى شناسد و کسانى را که نام (اهل الله) بر خویش نهاده و از ظاهر و باطن شریعت بى خبرند، مشتى قلندر وخودبین دانسته است.

«و به همین قیاس، کسانى که در رشته تهذیب باطن و تصفیه و تجلیه اخلاق هستند، گاه شود که شیطان بعضى از آنها را در دام کشد و مناسک و عبادات قالبیّه و همین طور علوم رسمیه و معارف الهیّه را در نظر آنها ناچیز قلم دهد، و همه کمالات و سعادات را پیش آنها مقصور و منحصر به رشته سلوک و ریاضت و تهذیب باطن کند، و آنها را به صاحبان آنها و خود آنها بدبین کند، به طورى که لسان طعن و سوء ادب به علماء شریعت و ارکان دیانت و حکماء ربّانى و فقهاء روحانى- رضوان اللَّه علیهم- باز کنند، با آن که خود را صاحب صفاى باطن و خُلْق مهذَّب شمارند و سر خود را در میان سر اهل اللَّه درآورند.

اعجاب به نفس- که مبدأ جُلِّ رذائل نفسانیّه است- و تکبُّر و سوء ظنّ بر بندگان خدا- که ارث شیطان است- در قلب آنها چنان قدم راسخ دارد که غیر خود و یک مشت قلندر مثل خود که به اسم اهل اللَّه آنها را یاد کنند و از ظاهر شریعت خبرى ندارند، چه رسد به باطن آن، به پشیزى نشمرند. این نیست جز وقوف در یک نشئه و احتباس در یک مرتبه که باعث شود از همه مراتب محروم شوند، حتى از همان رشته که خود را در آن داخل دانند و سمت تخصص در آن براى خود قائلند.» (شرح حدیث جنود عقل و جهل، متن، ص: 71)

از دقت در آثار حضرت امام برداشت می شود که امام خمینى براى تهذیب و تزکیه نفس و سیر و سلوک اخلاق، مراحلى را برمى شمارد که با منازل سیر و سلوک و مراتب خودسازى که اهل اخلاق شمرده اند، اندکى تفاوت دارد. اصحاب اخلاق و عرفان، چهار منزل، هفت منزل، چهل میدان تا صد مرحله، بیش و کم شمرده اند، اما امام مراحل (مجاهده با نفس)را چهارمرتبه دانسته است:

1. تفکر : «بدان که اوّل شرط مجاهده با نفس و حرکت به جانب حق تعالى «تفکّر» است. … و تفکر در این مقام عبارت است از آنکه انسان لااقل در هر شب و روزى مقدارى- و لو کم هم باشد- فکر کند در اینکه آیا مولاى او که او را در این دنیا آورده و تمام اسباب آسایش و راحتى را از براى او فراهم کرده، و بدن سالم و قواى صحیحه، که هر یک داراى منافعى است که عقل هر کس را حیران مى‏کند، به او عنایت کرده، و این همه بسط بساط نعمت و رحمت کرده، و از طرفى هم این همه انبیا فرستاده، و کتابها نازل کرده و راهنماییها نموده و دعوتها کرده، آیا وظیفه ما با این مولاى مالک الملوک چیست؟» (شرح چهل حدیث، ص6)

2. عزم : منزل دیگر که بعد از تفکر از براى انسان مجاهد پیش مى‏آید، منزل «عزم» است‏ که عبارت است از: «بنا گذارى و تصمیم بر ترک معاصى، و فعل واجبات، و جبران آنچه از او فوت شده در ایام حیات، و بالاخره عزم بر اینکه ظاهر و صورت خود را انسان عقلى و شرعى نماید.» (شرح چهل حدیث، ص7 و 8) امام خمینى به نقل از مشایخ خود درباره اهمیت عزم مى نویسد: (عزم جوهره انسانیت و میزان امتیاز انسان است، و تفاوت درجات انسان به تفاوت درجات عزم او است‏. (شرح چهل حدیث، ص7)

3. مشارطه، مراقبه و محاسبه : امام پس از تفکر و عزم براى جهاد با نفس وخودسازى، مشارطه و مراقبه و محاسبه را مطرح می کنند و آن را امری لازم می دانند: «مشارطه آن است که در اوّل روز مثلا با خود شرط کند که امروز بر خلاف فرموده خداوند تبارک و تعالى رفتار نکند. و این مطلب را تصمیم بگیرد… و پس از این مشارطه، باید وارد «مراقبه» شوى. و آن چنان است که در تمام مدت شرط. متوجه عمل به آن باشى، و خود را ملزم بدانى به عمل کردن به آن، و اگر خداى نخواسته در دلت افتاد که امرى را مرتکب شوى که خلاف فرموده خداست، بدان که این از شیطان و جنود اوست که مى‏خواهند تو را از شرطى که کردى باز دارند. … و به همین حال باشى تا شب که موقع «محاسبه» است. و آن عبارت است از اینکه حساب نفس را بکشى در این شرطى که با خداى خود کردى که آیا به جا آورد، و با ولى نعمت خود در این معامله جزئى خیانت نکردى؟» (شرح چهل حدیث، ص9)

4. تذکر: از امور دیگرى که انسان را در مجاهده با نفس و شیطان بسیار کمک مى کند و انسان سالک باید ازآن بهره فراوان ببرد (تذکر) است و به فرموده امام تذکر عبارت است از: «یاد خداى تعالى و نعمتهایى که به انسان مرحمت فرموده.» (شرح چهل حدیث، ص 10)

از توصیه هاى اخلاقى که امام خمینى(س) بدان بسیار توجه داشته و با استناد به آیات قرآنى همواره بدان اهتمام مى ورزیده خالص کردن انگیزه ها و اعمال براى خداست، اخلاص، هم درعمل و هم در نیّت، زیرا میزان و معیار در اعمال، انگیزه هایى هستند که مقصد اعمال قرار مى گیرند.

ایشان در این مورد می فرمایند: «یکى از مهمّات آداب نیّت، که از مهمّات جمیع عبادات است و از دستورات کلّیه شامله است، «اخلاص» است. و حقیقت آن، تصفیه نمودن عمل است از شائبه غیر خدا، و صافى نمودن سرّ است از رؤیت غیر حق تعالى در جمیع اعمال صوریّه و لُبّیّه و ظاهریّه و باطنیّه. و کمال آن، ترک غیر است مطلقا و پا نهادن بر منیت و انانیت و غیر و غیریت است یکسره.» (آداب الصلاه، آداب نماز، متن، ص: 160)

حضرت امام در علم اخلاق دو کار مهم کرده اند: یکی تعدیل اخلاق فلسفی و استدلالی و پیوند و تلفیق آن با داده های وحی و احکام شرعی و فقه، زیرا اخلاق عقل گرایانه و استدلالی محض به خصوص در تعیین و تشخیص مصادیق و جزئیات رذایل و فضایل با مشکل روبه رو می شود و عقل در آنجا از سیر و از تک و تاز باز می ماند. و برای همین است که ما نیاز داریم به یافته ها و آموزه های وحیانی مراجعه کنیم، همه ارزش ها و ضدارزش های اخلاقی را نمی توان بر عقل بنا کرد وگرنه نیازی به وحی نبود. ولی اخلاق جزیی از دین است، بخشی از دین است. دین احکام سیاسی و اجتماعی هم دارد. ابعاد عرفانی، اساطیری و نمادین هم دارد، بخش اعتقادات و معرفتی و شناختاری هم دارد، فراتر از اخلاق است، قطعا ولی اخلاق، جزو مهمی از لااقل دین داری است.

دیگر کار مهم ایشان، نوعی تاسیس و تدوین یک نظام اخلاقی به سبک عرفان یعنی پیوند زدن اخلاق با عرفان، که اخلاق به سبک توحید و «اهل الله » و عارفان است.

لذا حرکتی که در نظام اخلاقی امام هست، یک اخلاق استاتیک و ساکن و جامد نیست، نوعی سیر، رفتن و شدن است، و لذا امام(س) اخلاق را با عرفان پیوند می دهند،

در نظام اخلاقی حضرت امام(س) دیگر موضوع علم اخلاق، رذایل و فضایل نیستند، موضوع علم اخلاق
«معرفه النفس» است برای نیل به «معرفه الرب» و بلکه «لقاءالله». و اینجا است که اخلاق و عرفان با هم گره می خورند. روش درمان هم روش تجربه شده ای است که از ائمه(ع) گرفته شده است. بخشی از آن را، علم فقه تعیین می کند، بخشی از آن را احادیث و ادعیه، نوافل و مراعات آداب شریعت فرا راه ایشان قرار می دهد. آدمی می تواند رذیلت را از خود، دور بسازد.

 

انتهای پیام /*