ویژگی های معنوی حضرت امام خمینی (س)

امام خمینی(س) نمونه کامل و مصداق بارز این سخن شریف امام صادق(ع) است که: «کونوا دعاة الناس بغیر ألسنتکم...»؛ ایشان در زندگی فردی، اجتماعی، سیاسی و حکومتی خویش چنان زیست که گفته اش بر کرده اش پیشی نگیرد. همچنان که اجداد طاهرینش که رهبران مطلق بشریت می باشند چنین بودند.

کد : 57630 | تاریخ : 04/10/1395

آدمی چه در اندیشه و چه در رفتار و کردار نیازمند الگو و اسوه‌ای است که خود را با آن همگون ساخته و به پیشرفت و تعالی مطلوب و هدف خویش دست یابد. اما مهم اینجاست که او چه الگویی و چه اسوه‌ای را برمی‌گزیند. اگر الگوی او در مرتبه‌ای متعالی و والا قرار داشته باشد، رفتار و اندیشة انسان نیز متعالی و مترقی خواهد بود؛ زیرا مشاهدة کردار مثبت و اندیشة‌ متعالی، انسان را به تبعیت از آن اسوه وا خواهد داشت و جاذبة آن اندیشه و کردار به دلیل همسازی با فطرت الهی انسان، او را با خود بالا خواهد برد. از طرف دیگر آن کس که ارزش‌ها و کمالات را در کردار خویش بنمایاند، در جذب و هدایت دیگران سرآمدتر از کسی است که به گفت و شنود یک‌سویه و گفتار خالی بسنده کند.

اسلام عزیز این معنا را در متن آموزه‌های خود به انسان نمایانده و راه و رسم دعوت به حق و رهبری دیگران به سوی ارزش‌ها را وابسته به نمایش عملی آن دانسته است. یعنی راهبر دیگران باید ابتدا خود انجام دهنده ارزش‌ها و کمالات باشد تا این مرتبه را بیابد که به هدایت دیگران نیز بپردازد.

امام خمینی(س) نمونه کامل و مصداق بارز این سخن شریف امام صادق(ع) است که: «کونوا دعاة الناس بغیر ألسنتکم...»؛[1] ایشان در زندگی فردی، اجتماعی، سیاسی و حکومتی خویش چنان زیست که گفته‌اش بر کرده‌اش پیشی نگیرد. همچنان که اجداد طاهرینش که رهبران مطلق بشریت می‌باشند چنین بودند.

 تعدادی از ویژگی ها و خصوصیات اخلاقی امام جنبه معنوی دارد؛ گرچه تمام خصوصیات اخلاقی ـ رفتاری امام، رنگ خدایی دارد.

1 ـ خدا محوری

در روزگار ما، امام خمینی مظهر و مصداق روشن خدا محوری است. ایشان درون را از شائبه غیرخدا پیراسته و تمام جلوه های نفسانی را کنار زده و با اکسیر خدا محوری، ماهیت دانش و کردار خود را دگرگون کرده بود. هیچ گاه رضای مخلوق را بر رضای خالق مقدم نداشت. در کردار و گفتارش اخلاص و خدا محوری را سر لوحه قرار داده و همواره بدان سفارش می کرد: سعی کنید که انگیزه ها، انگیزه­های الهی باشد، سعی کنید که به مردم خودتان، هر جا هستند، به کشورهای خودتان هرجا هستند، تزریق کنید که انگیزه هایشان الهی باشد.[2]

رهبر معظم انقلاب اسلامی، شخصیت خدا محوری امام خمینی را این گونه ترسیم می کنند: بزرگ ترین ستایش برای رهبر ما همین است که او را «عبدالله»؛ یعنی بنده خدا و تسلیم اراده پروردگار... یاد کنیم.[3]

امام(س) در نخستین گام مبارزه، با اولین یادداشتی که صادر کرد، آیه شریفه ذیل را تابلوی راه و روش خود قرار داد: )قُلْ إِنّمَا أعِظُکُمْ بِوَاحِدَه أنْ تَقُومُوا لِلَّهِ‏ِ مَثْنَی وَفُرَادَی(؛[4] بگو تنها پند من این است که برای خدا قیام کنید.

بر همین اساس نیز، انقلاب را رهبری کرده و به پیروزی رساند. آشنایانی که سال ها با او زندگی کرده و در صحنه های گوناگون او را نظاره گر بوده اند، همه و همه بر این باورند که امام در تمام زندگی اش فقط خدا را محور تمام کارهای خویش قرار داده بود. اگر به سخنان امام؛ چه قبل و چه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی توجه و دقت کنیم،  درمی یابیم که آنچه هدف و انگیزه حرکت و انقلاب و جهت گیری های امام را تشکیل  می داد، خدا بود. امام خمینی(س) در یک جمله کوتاه ولی با مضمون بسیار والا می فرماید:  «عالم محضر خدا است» یعنی جامعه ای که فکر و اعتقادش این باشد که عالم محضر خدا است و خدا اعمال و حرکات، افکار و عقاید انسان را می بیند و در همه جوامع حاضر و ناظر است، می تواند فرهنگ خود را بر اساس آن دگرگون سازد. اگر خدا در متن زندگی انسان  ها و در تمام جهت گیری های سیاسی، اجتماعی و فردی ما حضور یابد، آن وقت جامعه ما، جامعه ای اسلامی است و فرهنگ نیز، اصیل خواهد بود.[5]

2 ـ حق پذیری

یکی از آثار برجسته شرح صدر در اسلام، «حق پذیری» است. انسان به دلایل زیر همواره در معرض لغزش و خطا است. به دلیل محدودیت های فکری و علمی؛ یعنی وسعت تنوع و پیچیدگی حقایق و معارف در جهان و دشواری احاطه فکری همه جانبه بر آن ها، خطای انسان در بازیابی اندیشه و رویه صحیح را در پی خواهد داشت.[6]

دلیل دیگری که انسان، دچار خطا و لغزش می شود، پیروی از تمایلات و خواهش های نفسانی است و سومین دلیل متقن برای اشتباهات انسان، موضوع فراموشی و غفلت ناخواسته است که از ضعف ذهنی و روحی ناشی می شود.[7]

حال سؤال بسیار مهم این است که چه کسانی می توانند از این خطاها و گناهان مصون باشند؟ پاسخ این است که کسانی می توانند دارای خصیصه عالی اخلاقی «حق پذیری» باشند که از سرمایه الهی شرح صدر برخوردار باشند. آن ها که گرفتار تنگ نظری ها و ضیق صدر هستند، در برابر حق، نرمش و انعطاف ندارند و هرگاه مورد تذکر، نصیحت و انتقاد قرار گیرند، برافروخته و خشمگین می شوند.[8]

حضرت علی(ع) به مالک اشتر می فرمایند: «والحَقُّ کُلّهُ ثَقیلٌ وَقَد یُخَفِّفُهُ الله عَلی اَقوام طَلَبوا العاقبه فَصَبـّّروا أنفُسَهُم وَوَثِقُوا بِِصِدقِ مَوعود الله لَهُم»؛[9] هر حقی سنگین است و گاهی خداوند حق را (با همه سنگینی اش) بر کسانی که طالب آخرتند و صبر را بر خود هموار کرده اند، سبک و آسان می گرداند.

یکی از نمونه های عالی«حق پذیری» در سیرت و زندگی، امام خمینی(س) می باشد که باید الگوی همگان قرار گیرد. حضرت امام در یکی از سخنانش فرمود: اگر من یک پایم را کنار گذاشتم، کج گذاشتم، ملت موظف است که بگویند پایت را کج گذاشتی، خودت را حفظ کن... همه باید مراعات این مسائل را  بکنند.[10]

امام در پاسخ به خبر نگار مجله تایم که پرسیده بود: «آیا هرگز در مورد چیزی اشتباه کرده اید؟» فرمودند: فقط محمد رسول الله و دیگر پیامبران و ائمه اشتباه نمی کردند، هر کس دیگری اشتباه می کند.[11]

3 ـ شرح صدر

شرح صدر به معنای گسترده شدن نیروی روح و ظرفیت وجودی انسان است[12] که در پرتو آن، ظرفیت های متناسب با حوادث زمان ایجاد می گردد و انسان را از شتابزدگی در تصمیم و عمل و تزلزل در برخوردها باز می دارد و این صفت ممتاز از عنایات الهی است که به افراد خاصی از جمله رسول خدا3 اعطا شده است. خداوند به ایشان می فرماید: )ألَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ(؛[13] آیا ما سینه ات را فراخ نکردیم؟

یا آن گاه که حضرت موسی(ع) در کوه طور در پیشگاه خدا قرار می گیرد، اولین خواسته او شرح صدر است: )رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی‏(.[14]

خداوند هر کس را دوست داشته باشد، به او شرح صدر عنایت می کند. این صفت مهم در وجود امام خمینی(س) نهفته بود و ایشان اسطوره و نمونه بارز این صفت زیبا بود. این صفت در زندگی امام، بسیار برجستگی داشت تا جایی که در  مقابل پیشامدهای ناگواری؛ چون: پانزده خرداد، تبعید، شهادت فرزندشان آقا مصطفی، قضیه گروهک ها، توطئه ها و حوادث سال شصت، هشت سال دفاع مقدس و... با سینه سترگ استقامت کرد و کم ترین اضطراب و دلهره ای از خود بروز نداد. یکی از یاران امام می گوید: «وقتی حاج آقا مصطفی شهید شد، امام مثل کوه ایستادگی کرد و ما ندیدیم، یک بار حتی اخم کند. فقط فرمود: )إِنّا للَّهِ‏ِ وَإِنّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ( [15] امید داشتم که مصطفی به درد جامعه بخورد.[16]

4 ـ اطمینان و آرامش

عالی ترین صفت روحی یک انسان در زندگی، اطمینان و آرامش است. که از ایمان و عوامل دیگر مانند عبادت و نیایش، تقوا، توکل، زهد و ساده زیستی، ارتباط با خدا، خوف از خدا، تکامل ایمان نشأت می گیرد و سعادتی بالاتر از آن نیست، آرامش روحی از ویژگی های بندگان تکامل  یافته خداست که در اثر یقین و اعتقاد صحیح، با تمام وجود حجاب های میان خود و خدا را برداشته و به آرامش رسیده اند، نه به لذت ها دل می بندند و نه از مصیبت ها نگران می گردند. قرآن در وصف آنان می فرماید: )الّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللهِ(؛[17] کسانی که ایمان آوردند و دل هایشان با یاد خدا آرام می گیرد.

از بارزترین خصلت های پسندیده روحی و معنوی امام، اطمینان و آرامش خاطر بود، آن هایی که ایشان را درک کرده اند به این حقیقت اعتراف نموده اند که امام در تمام فراز و نشیب ها، حتی یک لحظه دچار اضطراب نشد.[18]

یکی از نویسندگان مسیحی هنگام مراجعت از ایران می گوید: امام خمینی یک طوفان بود، با این همه در نهاد این طوفان یک سکون و  آرامش مطلق وجود داشت. در درون او یک حقیقت ساکن و غیر قابل حرکت وجود داشت، ولی همین بی حرکتی باعث حرکت کل یک کشور شد... لااقل از دیدگاه من، «خمینی» مسیح معاصر ما بود.[19]

با مروری اجمالی بر سیره نظری و عملی امام می توان به این حقیقت پی برد. 

1. امام در سال 1343، پس از آزادی از زندان، در مسجد اعظم فرمودند: والله من به عمرم، نترسیدم. آن شبی هم که آن ها مرا می بردند، آن ها می ترسیدند، من آن ها را دلداری می دادم.[20]

این ادعای بزرگی است که در عمل بارها به اثبات رسیده است. ایشان کسی نبود که اهل گزافه­ گویی باشد، آن هم درباره خودش و با تأکید و با ذکر قسم جلاله. 

2. با این که امام در ماه های اول زندگی از نعمت پدر و در شانزده سالگی از نعمت مادر بزرگوارشان محروم شدند، اما هیچ یک از این رنج ها و سوگ ها نه تنها در روح بزرگ حضرت امام اثر منفی نگذاشت؛ بلکه او را انسانی کار آزموده و ورزیده با روحی مستقل و استوار بار آورد.[21]

3. روح پرتوان و باصلابت امام ذره ای به یأس و سستی نگرایید و در کوران شداید و طوفان حوادث، پناهگاه امن و مطمئن برای دولت مردان و یاران انقلاب بود. آن روزی که به زندان می رفت، با روزی که میلیون ها نفر جان خود را تقدیم راهش می کردند، در قدرت و صلابت، هیچ تغییری نکرد. نه از تنهایی، هراسی به دل راه داد و نه از آن جمعیت استقبال کننده، مغرور گشت.

نمونه هایی از آرامش و اطمینان امام(س)

1ـ امام، در شهادت و غم از دست دادن فرزندشان آقا مصطفی(س)، دلاورانه ایستاد و قهرمانانه قد علم کرد، حتی یک آه نگفت و در اولین سخنرانی، شهادت آقا مصطفی را از الطاف خفیه الهی برشمرد و فردای آن روز به تدریس پرداخت. گویا هیچ اتفاقی نیفتاده. زمانی هم که بر سر مزار آقا مصطفی رفتند، مانند زمان های دیگر که بر سر مزار هر شخص دیگری حاضر می شدند، نشستند و فاتحه ای خواندند و بلند شدند و برگشتند. این سکون و آرامش امام و این حرکات ایشان به همه فرمان سکوت و آرامش می داد. زمانی که از سر مزار برگشتند، به اندازه هر روز مطالعه کردند. یعنی مصیبتی این چنین، برنامه منظم امام را بر هم نزد و آرامش و طمأنینه او را بر هم نریخت.[22]

2. نمونه دیگر از آرامش امام در برابر مصائب، عکس العمل عجیب ایشان در برابر شهادت مظلومانه دکتر بهشتی و هفتاد و دو تن از یاران باوفایش بود. خبر تکان دهنده این فاجعه، موضوعی بود که اعضای دفتر امام را به خود مشغول داشته بود و نمی دانستند که چگونه این خبر را به امام برسانند. در منزل سفارش شده بود که رادیو را از بالای سر ایشان بردارند، اما امام می فرمایند: «رادیو را بگذارید سر جای خود، من جریان را از یکی از رادیو های خارجی شنیدم.» جالب تر این که آقای هاشمی و حاج احمد آقا که خدمت امام می روند، امام ایشان را دلداری می دهد.[23]

3. آرامش و متانت و وقار امام به قدری بود که دیگران را تحت تأثیر قرار می داد. و به دل های خسته، آرامش می بخشید. این آرامش، حتی دشمنان را هم تحت تأثیر قرار می داد. امام درباره واقعه دستگیری خود می فرمایند:این ها ریختند تو خانه، و لگد زدند به درب و درب را شکستند. من به ایشان نهیب زدم که بروید، من خودم می آیم. لباس ها را پوشیدم، بعد آمدم و سوار ماشین شدم. ما در صندلی عقب، وسط نشسته بودیم یک نفر این طرف من نشسته بود، یک نفر آن طرف و این ها مسلح هم بودند، اما در موقع حرکت مشاهده کردم که عجیب مضطربند. کف پای این ها به کف ماشین می خورد که خیلی محسوس بود. من نگاهی کردم به صورتشان و گفتم که: چرا حالتان این جوری شده؟ چرا پاهایتان دارد این جوری می شود؟ و این ها گفتند: آقا واقعیتش می ترسیم... من دست گذاشتم رو پاهایشان. گفتم: من هستم، ناراحت نباشید. من تا با شما هستم، شما مضطرب نباشید.[24]

4. و بالاخره بارها از مسئولین کشور شنیده شده که می گفتند: هنگامی که ناراحت هستیم و آشفته؛ یا در خصوص بعضی از کارها نمی دانیم چه کنیم، نزد امام می رویم و به این ترتیب، آرامشی پیدا می کنیم که توصیف کردنی نیست.[25]

5 ـ توکل

توکل آن است که آدمی به خدا اعتماد کرده و امور خویش را به او تفویض نماید. توکل پشتوانه محکمی برای فعالیت بوده، مشعل امید را در دل روشن و در انسان ایجاد شهامت کرده و روح را تقویت و آرامش می بخشد. آن گاه که انسان نیروی خویش را به اتمام می رساند، با توکل، بر خدا که قدرتش بی انتها و بر همه چیز تواناست، تکیه می نماید و در خارج از محدوده قدرت خود، نفوذ می کند. اگر توکل به خدا در انسان عینیت پیدا کند، خدای عالم او را مورد یاری قرار می دهد.[26] خدا در قرآن می فرماید: )وَمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللهِ فَهُوَ حَسْبُهُ(؛[27] هر کس بر خدا توکل کند، خدا او را بس است.

البته توکل بدان معنا نیست که انسان از فعالیت وتدبیر باز ایستد؛ بلکه با به کار گرفتن نیروی خود و آنچه بر حسب کار مورد نیاز است، اعتمادش تنها به خدا بوده و عامل پیروزی را خدا بداند. توکل مهم ترین عامل پیروزی امام خمینی(س) بود و علت استواری ایشان در تمام فراز و نشیب های زندگی، این بود که اتکای حقیقی بر قدرت لایزال پروردگار جهان داشت و دل را به خدا سپرده بود و جز او کسی را مؤثر نمی دانست و در مقابل، خدا هم از او حمایت کرد و بزرگ ترین پشتیبان او شد و او را به پیروزی های چشم گیری رساند. امام در طول مبارزات، با سپردن خود به خدا، این را به اثبات رساند.[28] 

ایشان خطاب به رژیم و سر سپردگان او فرمود: من اکنون قلب خود را برای سرنیزه های مأمورین شما حاضر کردم. ولی برای قبول زورگویی ها و خضوع در مقابل جباری های شما حاضر نخواهم کرد. من به خواست خدا احکام خدا را در هر موقع مناسبی بیان خواهم کرد و تا قلم در دست دارم، کارهای مخالف مصالح مملکت را برملا می کنم.[29]

امید امام به پروردگار بود. در نتیجه سختی ها بر او آسان شد. ایشان همه موفقیت های خود را از خدا می دانست و لحظه ای از کمک و پشتیبانی او غافل نبود.
مقام معظم رهبری در این باره فرمودند: 
سخت ترین حوادث در اقیانوس عظیم وجود او [امام خمینی] تلاطمی ایجاد نمی کرد.[30]

بنابراین امام عزیز با توکل، در برابر انبوه مشکلات و مصائب ایستاد و به خود تزلزل راه نداد.

6 ـ احتیاط در عمل

مراقبت از اعمال و دقت در انجام آن ها، شرط اساسی بازدهی کارها است. احتیاط در عمل، مورد تأکید قرار گرفته، هرچند وسواسی بودن، ممنوع است. امام خمینی(س) فردی محتاط بود و هیچ کاری را بدون رعایت جوانب احتیاط انجام نمی داد و در این میان، نسبت به امور مالی احتیاط فوق العاده ای داشتند؛ مثلاً اگر آب لیمو می خواستند، دستور می دادند، فقط به اندازه یک لیوان بگیرند و هر چند خدمتکار اصرار می کرد که یک شیشه بگیرم، می فرمودند: «نه فعلاً به اندازه ای که لازم است، بگیرید».[31]

منبع: رفتارشناسی امام خمینی، مرضیه مظهری، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ص58-75


[1]. بحار الانوار، ج 67، ص 303، ح 13. [2]. صحیفه امام، ج20، ص 205. [3]. مجله حوزه، مقاله: «امام و تجسم ارزش­ها»، عبدالرضا ایزدپناه، ش 49، فروردین و اردیبهشت 1371، ص160.   [4]. سبأ (34): 46.  [5]. ر.ک: حدیث پایداری، ص55 ـ 56.  [6]. همان، ص 57. [7]. همان. [8]. همان.  [9]. نهج البلاغه، نامه 53، ص 336  [10]. صحیفه امام، ج 8، ص 5.  [11]. همان،  ج 12، ص 37.  [12]. فرهنگ فارسی (معین)، ص 605.  [13]. انشراح (94): 1.  [14]. طه (20): 25.   [15]. بقره (2): 156.   [16]. ر.ک: سرگذشت‌های ویژه از زندگی امام خمینی، ج4، ص 130.    [17]. رعد (13): 28.  [18]. حدیث پایداری، ص 84 ـ 85 .  [19]. از ظهور تا عروج، ص 29.  [20]. سرگذشت‌های ویژه از زندگی امام خمینی، ج1، ص 20.  [21]. ر.ک: حدیث پایداری، ص 86 .  [22]. ر.ک: پا به ­پای آفتاب، ج2، ص 46 ـ 47.  [23]. ر.ک: سرگذشت‌های ویژه از زندگی امام خمینی، ج2، ص 58.  [24]. همان، ج 6، ص 34 ـ 35.  [25]. ر.ک: پا به ­پای آفتاب، ج 1، ص 219.  [26]. ر.ک: حدیث پایداری، ص 90.  [27]. طلاق (65): 3.  [28]. حدیث پایداری، ص90.  [29]. صحیفه امام، ج1، ص 179.  [30]. سخن آفتاب، ص 117.  [31]. ر.ک: سرگذشت‌های ویژه از زندگی امام خمینی، ج2، ص 148.

انتهای پیام /*