فصل پنجم: کیفیت حصول حضور قلب

کد : 59195 | تاریخ : 30/04/1395

فصل پنجم‎ ‎[در کیفیّت حصول حضور قلب] 

‏ ‏

‎     ‎‏پس از آنکه مراتب حضور قلب معلوم شد، بهتر و مهمتر آن است که‏‎ ‎‏انسان در صدد معالجۀ نفس برآید، و همت بگمارد که اگر دستش از همۀ مراتب‏‎ ‎‏آن کوتاه است، لااقل بعض مراتب آن را که با کمتر از آن، عبادات از درجۀ‏‎ ‎‏اعتبار ساقط و مورد قبول درگاه مقدس نیست، تحصیل کند.‏

‏     باید دانست که منشأ حضور قلب در عملی از اعمال، و علت و سبب‏‎ ‎‏اقبال و توجه نفس به آن، آن است که قلب آن عمل را با عظمت تلقی کند و از‏‎ ‎ 


‎[[page 23]]‎‏مهمات شمارد؛ و این با آنکه واضح است، به ذکر یک مثال واضحتر شود: شما‏‎ ‎‏را اگر سلطان با عظمتی در محفل انس خود یا مجلس سلام خویش بار دهد، و‏‎ ‎‏مورد توجه و تلطف در پیش همگنان قرار دهد، چون این مقام در قلب شما‏‎ ‎‏مهم است و قلب آن را با عظمت و اهمیت تلقی کرده، لهذا قلب شما یکسره‏‎ ‎‏در آن محضر حاضر می شود، و با کمال رغبت و دلچسبی جمیع خصوصیات‏‎ ‎‏مجلس و مخاطبات و حرکات و سکنات سلطان را ضبط می کنید، و دل شما‏‎ ‎‏در همۀ احوالْ حاضر محضر است، و لحظه ای از آن غفلت نمی کند؛ و به‏‎ ‎‏خلاف آن، اگر کسی که مورد اهمیت آن نیست و قلبْ او را ناچیز می شمارد با‏‎ ‎‏شما طرف صحبت شود، حضور قلب با مکالمه با او پیدا نمی کنید و از‏‎ ‎‏حالات و اقوال او غافل می شوید؛ و از اینجا معلوم می شود که سبب عدم‏‎ ‎‏حضور قلب ما در عبادات و غفلت از آن چیست. اگر ما مناجات حقّ تعالی و‏‎ ‎‏ولی نعم خود را به قدر مکالمه با یک مخلوق عادی ضعیف اهمیت دهیم،‏‎ ‎‏هرگز اینقدر غفلت و سهو و نسیان نمی کنیم؛ و پر معلوم است که این ‏‎ ‎‏سهل انگاری و مسامحه، ناشی از ضعف ایمان به خدای تعالی و رسول و اخبار‏‎ ‎‏اهل بیت عصمت است؛ بلکه این مساهله، ناشی از سهل انگاری محضر‏‎ ‎‏ربوبیت و مقام مقدس حقّ است، ولی نعمتی که ما را به لسان انبیا و اولیا،‏‎ ‎‏بلکه با قرآن مقدس خود، به مناجات و حضور خود دعوت فرموده، و فتح ابواب‏‎ ‎‏مکالمه و مناجات با خود را به روی ما فرموده، با این وصف ما به قدر مذاکرۀ با‏‎ ‎‏یک بندۀ ضعیف، ادب حضور او را نگاه نداریم؛ بلکه هر وقت وارد نماز، که‏‎ ‎‏باب الابواب محضر ربوبیت و حضور درگاه اوست، می شویم، گویی وقت‏‎ ‎‏فرصتی به دست آوردیم و مشغول افکار متشتته و خواطر شیطانیه می گردیم،‏‎ ‎‏کانّه نماز، کلید دکان یا چرتکۀ حساب یا اوراق کتاب است. این را نباید جز‏‎ ‎‏ضعف ایمان به او و ضعف یقین چیز دیگر محسوب داشت؛ و انسان اگر‏‎ ‎‏عواقب و معایب این سهل انگاری را بداند و به قلب بفهماند، البته در صدد‏‎ ‎‏اصلاح برمی آید و خود را معالجه می کند.‏

‏     انسان اگر امری را با اهمیت و عظمت تلقی نکند، کم کم منجر به ترک‏‎ ‎‏آن می شود؛ و ترک اعمال دینیه، به ترک دینْ انسان را می رساند؛ و ما تفصیل‏‎ ‎


‎[[page 24]]‎‏این امر را در ‏‏شرح اربعین‏‎[1]‎‏ نگاشتیم. چنانچه اگر انسان اهمیت عبادات و‏‎ ‎‏مناسک الهیّه را به قلب بفهماند، البته از این غفلت و سهل انگاری منصرف‏‎ ‎‏می شود و از این خواب سنگین برمی خیزد.‏

‏     ای عزیز، قدری تفکر در حالات خود بکن، و مراجعه ای به اخبار اهل‏‎ ‎‏بیت عصمت علیهم السلام نما، و دامن همت به کمر زن، و با تفکر و تدبر به‏‎ ‎‏نفس بفهمان که این مناسک، و خصوصاً نماز، و بالأخص فرایض، مایۀ‏‎ ‎‏سعادت و حیات عالم آخرت و سرچشمۀ کمالات و رأس المال زندگانی آن‏‎ ‎‏نشئه است.‏

‏     و به حسب روایات کثیره در ابواب متفرقه و ضربی از برهان و مشاهدۀ‏‎ ‎‏اصحاب کشف و عیان، از برای هر یک از عبادات مقبوله صور غیبیۀ بهیّه ای‏‎ ‎‏است، و تمثال ملکوتی اخروی است که در تمام نشئات غیبیه با انسان همراه و  ‏‎ ‎‏مصاحب است، و در همۀ شداید از انسان دستگیری می کند؛ بلکه حقیقت‏‎ ‎‏جنت جسمانی، صور غیبیۀ ملکوتیۀ اعمال است؛ و مسألۀ تجسم اعمال از‏‎ ‎‏اموری است که باید از واضحات به شمار آورد، و عقل و نقل با هم در آن‏‎ ‎‏متوافقند؛ و این صور غیبیه، تابع حضور قلب و اقبال آن است؛ و عبادتی که از‏‎ ‎‏روی توجه و اقبال قلب نیاید، از درجۀ اعتبار ساقط، و مقبول درگاه حقّ نشود؛ و‏‎ ‎‏ما به یکی دو آیه و چند حدیث در این مقام اکتفا می کنیم که برای انسان آگاه‏‎ ‎‏بیدار کفایت می کند:‏

‏     قال تعالی: ‏فَوَیْلٌ لِلْمُصَلّینَ الَّذینَ هُمْ عَنْ صَلوٰتِهِمْ سٰاهُون‎[2]‎‏، و قال: ‏قَدْ‎ ‎ 


‎[[page 25]]‎اَفْلَحَ الْمُؤمِنُونَ الَّذینَ هُمْ فی صَلٰوتِهِمْ خٰاشِعُون.‎[3]‎‏ کسی که خشوع در نمازش‏‎ ‎‏نباشد، از اهل ایمان و فلاح نیست؛ و برای اهل تفکر و تدبر این دو آیه کفایت‏‎ ‎‏می کند. وای به حال آن کس که حقّ تعالی در حقّ او بفرماید وای بر او. چیزی‏‎ ‎‏را که عظیم مطلق به این عظمت و اهمیت ذکر فرماید، معلوم است چه وحشت‏‎ ‎‏و ظلمت و نقمتی در دنبال دارد.‏

‏     وَ عَنِ النَّبِیّ، صَلَّی الله عَلَیْهِ وَ آلِهِ: ‏اُعْبُدِالله کَاَنَّکَ تَرٰاهُ، وَ اِنْ لَمْ تَکُنْ تَرٰاهُ فَاِنَّهُ‎ ‎یَرٰاک‏11‏‏؛ و این حدیث شریف اشاره به دو مرتبۀ کامله از حضور قلب است:‏‎ ‎‏یکی حضور قلب در تجلی ذاتی یا اسمایی؛ و دیگر، حضور قلب در تجلی‏‎ ‎‏فعلی به یک مرتبۀ آن، که عابد خود را در محضر ربوبیت حاضر ببیند؛ و البته‏‎ ‎‏در این صورت ادب حضور و آداب مخاطبه با جناب ربوبی را فطرتاً به جا‏‎ ‎‏می آورد.‏

‏     و عنه صلّی الله علیه و آله: ‏اِنَّ مِنَ الصّلٰوةِ لَمٰا یُقْبَلُ نِصْفُهٰا وَ ثُلْثُهٰا وَ رُبْعُهٰا وَ‎ ‎خُمْسُهٰا اِلَی الْعُشْرِ؛ وَ اِنَّ مِنْهٰا لَمٰا تُلَفُّ، کَمٰا یُلَفُّ الثَّوْبُ الْخَلِقُ، فَیُضْرَبُ بِهٰا وَجْهَ‎ ‎صٰاحِبِهٰا؛ وَ اَنْ مٰالَکَ مِنْ صَلٰوتِکَ الاّ مٰا اَقْبَلْتَ عَلَیْهِ بِقَلْبِک؛‎[4]‎‏ و به این مضمون‏‎ ‎‏روایات دیگر وارد است.‏‎[5]‎

‏    ‏‏و از حضرت باقرالعلوم علیه السلام منقول است که رسول خدا‏‎ ‎‏ صلی الله علیه و آله فرمود: «وقتی که بندۀ مؤمن در نماز می ایستد، خدای ‏‎ ‎‏تعالی به او نظر می افکند ـ یا فرمود که خدای تعالی اقبال بر او می کند ـ تا آنکه‏‎ ‎‏منصرف شود و رحمت بر او سایه افکند از بالای سرش تا افق آسمان، و ملائکه‏‎ ‎‏او را احاطه کنند از اطرافش تا آسمان؛ و خدای تعالی ملکی را موکل او کند که‏‎ ‎ 


‎[[page 26]]‎‏بالای سرش بایستد و بگوید: "ای مصلّی اگر بدانی کی نظر می کند به سوی‏‎ ‎‏تو و با کی مناجات می کنی، توجه به غیر نمی کنی و از این موضع خود مفارقت‏‎ ‎‏نمی کنی ابداً". »‏‎[6]‎‏ و برای اهل معرفت این حدیث شریف کفایت می کند.‏‎ ‎‏خدا می داند که در این اقبال حقّ به بنده چه کرامتها و انواری است که به عقول‏‎ ‎‏بشر درست نیاید، و به قلب احدی خطور نکند.‏

‏     و از جناب امیرالمؤمنین علیه السلام حدیث شده که: «خوشا به حال‏‎ ‎‏آن کس که خالص کند برای خدا عبادت و دعا را، و مشغول نشود قلبش به آن‏‎ ‎‏چیزی که چشمش می بیند، و فراموش نکند ذکر خدا را به واسطۀ آن چیزی که‏‎ ‎‏گوشهایش می شنود، و محزون نشود دل او به آنچه که به غیر عطا شده‏‎ ‎‏است.»‏‏13‏

‏     ‏‏و از حضرت صادق در تفسیر آیۀ شریفۀ ‏اِلاّ مَنْ اَتَی الله بِقَلْبٍ سَلیم‎[7]‎‎ ‎‏روایت شده که فرمود: «سلیمْ آن است که ملاقات کند پروردگار خود را، در‏‎ ‎‏صورتی که نباشد در آن احدی سوای او»؛ و فرمود: «هر قلبی که در آن شک و‏‎ ‎‏شرک است ساقط است؛ و همانا زهد در دنیا را اراده فرمود تا آنکه فارغ شود‏‎ ‎‏قلوب آنها برای آخرت.»‏‎[8]‎

‏    ‏‏و حضرت باقرالعلوم علیه السلام فرمود که «حضرت علی بن الحسین‏‎ ‎‏علیهماالسلام وقتی می ایستاد به نماز، رنگش متغیر می شد؛ و وقتی سجده‏‎ ‎‏می کرد، سرش را بلند نمی فرمود تا آنکه عرق از او می ریخت.»‏‎[9]‎‏ و «آن‏‎ ‎‏حضرت وقتی در نماز می ایستاد، مثل ساقۀ درختی بود که حرکت نمی کرد از او‏‎ ‎‏چیزی، مگر چیزی را که باد حرکت می داد.»‏‎[10]‎

‏    ‏‏و از ابوحمزۀ ثمالی منقول است که گفت: «دیدم حضرت علی‏‎ ‎ 


‎[[page 27]]‎‏ابن الحسین را که نماز می خواند، پس ردای آن حضرت از منکبش افتاد و‏‎ ‎‏تسویه نفرمود آن را تا از نماز فارغ شد. پس، از آن حضرت سؤال نمودم از ‏‎ ‎‏آن، فرمود: "وای بر تو، آیا می دانی در محضر کی بودم؟ همانا از بنده قبول‏‎ ‎‏نشود نمازی، الاّ آنچه را اقبال نموده در آن". گفتم: "فدایت شوم، هلاک شدیم‏‎ ‎‏ما"، فرمود: "کَلاّ، خدای تعالی تمام می کند آن را به نافله ها".»‏‎[11]‎

‏    ‏‏و اخبار در این زمینه بیش از آن است که بتوان در این اوراق نگاشت و‏‎ ‎‏بتوان از عهدۀ بیان اسرار آن برآمد؛ و ما این فصل را اتمام کنیم به ذکر یک نکتۀ‏‎ ‎‏دانستنی، و آن این است که یکی از فواید مهمۀ عبادات که عقل و نقل بر آن‏‎ ‎‏اتفاق دارند، و باید آن را یکی از اسرار عبادات به شمار آورد، آن است که از هر‏‎ ‎‏عبادتی در قلب اثری حاصل شود که از آن در روایات به زیادت یا توسعۀ‏‎ ‎‏«نکتۀ بیضاء» تعبیر شده است؛ و بباید دانست که مابین ظاهر و باطن و سرّ و‏‎ ‎‏علن انسانی، یک ارتباط و علاقۀ طبیعیه ای است که آثار هر یک و افعال و حرکات‏‎ ‎‏هر یک را در دیگری سرایتی عظیم و تأثیری غریب است؛ و این مطلب علاوه‏‎ ‎‏بر آنکه برهانی است، وجدان و عیان هم شاهد بر آن است؛ چنانچه حالات‏‎ ‎‏صحت و مرض بدن و عوارض مزاجیه و حالات داخلیه و خارجیۀ بدن، در روح‏‎ ‎‏و باطن مؤثر است؛ و بعکس، حالات خلقیه و روحیه و ملکات نفسانیه در‏‎ ‎‏حرکات و سکنات و افعال بدنیه، طبعاً و من غیر رویّه، مؤثر است؛ و از این،‏‎ ‎‏نتیجه حاصل آید که هر یک از اعمال خیریه یا شریّه را، در نفس تأثیری است که‏‎ ‎‏یا آن را متوجه به دنیا و زخارف آن کند و محجوب از حقّ و حقیقت نماید و در‏‎ ‎‏سلک حیوانات و شیاطین منسلک کند، یا آن را متوجه به آخرت کند و قلب را‏‎ ‎‏الهی کند و کشف سبحات جلال و جمال بر او نماید، و او را در سلک روحانیین‏‎ ‎‏و مقربین درگاه منخرط نماید.‏

‏     و این افعال عبادیه و مناسک الهیّه، علاوه بر آنکه خود دارای صور غیبیۀ‏‎ ‎‏بهیۀ ملکوتیه هستند، که تشکیل بهشت جسمانی دهند، در روح نیز ملکات و‏‎ ‎‏حالاتی حاصل کنند که مبدأ بهشت متوسط و جنات اسمایی گردند؛ و این‏‎ ‎ 


‎[[page 28]]‎‏یکی از اسرار تکرار اذکار و اعمال است، زیرازبان که ذکر الهی را تکرار ‏‎ ‎‏کرد، کم کم زبان قلب هم باز می شود و آن نیز متذکر می شود، چنانچه از‏‎ ‎‏تذکر قلب، زبان نیز متذکر می شود. و این فایده حاصل نشود در عبادات و این‏‎ ‎‏نتیجه گرفته نشود، مگر آنکه وقت عبادت و دعا و ذکْر قلب حاضر باشد، که با‏‎ ‎‏غفلت و نسیان قلب، به هیچ وجه اعمال خیریه را در روح تأثیری نیست؛ و از‏‎ ‎‏این جهت می بینیم که از عبادات پنجاه سال، یا بیشتر، در قلب ما به هیچ وجه‏‎ ‎‏اثری پیدا نشده، بلکه به ملکات فاسدۀ ما هر روز افزوده شده؛ و این صلوة که‏‎ ‎‏ناهی از فحشا و منکر است، و معراج مؤمن و مقرب متقی است، ما را به جایی‏‎ ‎‏نرسانده و مقام صفایی برای ما از آن حاصل نیامده.‏

‏     شیخ عارف کامل، شاه آبادی ـ روحی فداه ـ می فرمود: «باید انسان در‏‎ ‎‏وقت ذکر، مثل کسی باشد که کلامْ دهن طفل می گذارد و تلقین او می کند، برای‏‎ ‎‏اینکه او را به زبان بیاورد، و همین طور انسان باید ذکر را تلقین قلب کند؛ و‏‎ ‎‏مادامی که انسان با زبان ذکر می گوید و مشغول تعلیم قلب است، ظاهر به‏‎ ‎‏باطن مدد می کند؛ همینکه زبان طفل قلب باز شد، از باطن به ظاهر مدد‏‎ ‎‏می شود. چنانچه در تلقین طفل نیز چنین است: مادامی که انسان کلام دهن‏‎ ‎‏او می گذارد او را مدد می کند؛ همینکه او آن کلام را به زبان اجرا کرد،‏‎ ‎‏نشاطی در انسان تولید می شود که خستگی سابق را برطرف می کند. پس در‏‎ ‎‏اول، از معلم به او مدد می شود و در آخر، از او به معلم کمک و مدد می شود.‏‎ ‎‏انسان اگر مدتی مواظبت کند در نماز و اذکار و ادعیه به این ترتیب، البته نفس‏‎ ‎‏عادی می شود، و اعمال عبادی هم مثل اعمال عادیه می شود که در حضور‏‎ ‎‏قلب در آنها محتاج به رویّه نیست، بلکه مثل امور طبیعیۀ عادیه می شود.‏

‎ ‎

‎ ‎

‎ ‎

‎ ‎

‎ ‎

‎ ‎

‎ ‎

‎ ‎

‎ ‎

‎[[page 29]]‎

  • )) شرح اربعین کتابی است از حضرت امام رضوان الله تعالی علیه که پیش از کتاب حاضر نگاشته شده است. مؤلف بزرگوار قدّس سرّه الشریف در مقدمه آن چنین مرقوم فرموده اند:... این بندۀ بی بضاعت ضعیف مدتی بود با خود حدیث می کردم که چهل حدیث از احادیث اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام که در کتب معتبرۀ اصحاب و علما رضوان الله علیهم ثبت است، جمع آوری کرده و هر یک را بمناسبت شرحی کند که با حال عامه مناسبتی داشته باشد؛ و از این جهت آن را به زبان فارسی نگاشته که فارسی زبانان نیز از آن بهره برگیرند؛ شاید ان شاءالله مشمول حدیث شریف ختمی مرتبت صلّی الله علیه و آله شوم که فرموده است: «مَنْ حَفِظَ عَلیٰ اُمَّتی اَرْبَعینَ حَدیثاً یَنْتَفِعونَ بِها، بَعَثَهُ الله یَوْمَ الْقِیٰمَةِ فَقیهاً عٰالِماً...».
  • )) «پس وای بر نمازگزارانی که از نمازشان غفلت ورزیده سستی می کنند.» (ماعون/ 4 و 5)
  • )) «همانا رستگار شدند مؤمنان؛ آنان که در نمازشان خاشع اند.» (مؤمنون/ 1 و 2)
  • )) «نمازی هست که نصف آن پذیرفته می شود و نمازی هست که یک سوم یا یک چهارم یا یک پنجم... تا یک دهم آن قبول می گردد. و نمازی است که چون جامۀ کهنه درهم پیچیده شده بر چهرۀ به جای آورنده اش زده می شود. و همانا از نمازت برای تو (نتیجه ای) نیست جز آن مقدار که در آن اقبال و حضور قلب داشته ای.» بحارالانوار، ج 81، ص 260، «کتاب الصّلوة»، باب 38، حدیث 59.
  • )) از آن جمله به بحارالانوار، ج 81، ص 260، «کتاب الصّلوة»، باب 38، (آداب الصّلوة)، مراجعه شود.
  • )) مستدرک الوسائل، «کتاب الصّلوة»، باب 2، حدیث 22. فلاح السّائل، ص 160.
  • )) «... جز آن کس که با قلب سلیم نزد خدا بیاید.» (شعراء/ 89)
  • )) اصول کافی، ج 3، ص 26، «کتاب الایمان و الکفر»، «باب الاخلاص»، حدیث 5. بحارالانوار، ج 67، ص 239، «کتاب الایمان والکفر»، باب 54، حدیث 7.
  • )) وسائل الشّیعة، ج 4، ص 685، «کتاب الصّلوة»، «ابواب افعال الصّلوة»، باب 2، حدیث 2.
  • )) مدرک قبل، حدیث 3.
  • )) مستدرک الوسائل، «ابواب افعال الصّلوة»، باب 2، حدیث 29.

انتهای پیام /*