کتاب حجر

در احکام مرض (بیماری)

کد : 59379 | تاریخ : 22/09/1395

در احکام مرض (بیماری)

‏اگر بیماریِ شخص مریض به مرگش متصل نشود، مانند شخص سالم می باشد که در‏‎ ‎‏مالش به آنچه که می خواهد و هرگونه بخواهد تصرف می کند و تمام تصرفات او در جمیع‏‎ ‎‏آنچه که ملک او است نافذ است، مگر این که وصیت به چیزی از مالش بعد از مرگش بکند‏‎ ‎‏که در بیشتر از ثلث ترکه اش نافذ نمی باشد، چنان که شخص سالم نیز چنین است و تفصیل‏‎ ‎‏آن در جای خودش ان شاء الله تعالی می آید. و اما اگر مرض او به مرگش متصل شود،‏‎ ‎‏وصیت او نسبت به بیشتر از ثلث بدون اشکال نافذ نیست مانند غیر او. چنان که در نفوذ‏‎ ‎‏عقدهای معاوضه ای او که به مالش تعلق دارند، اشکالی نیست مانند بیع به ثمن المثل و‏‎ ‎‏اجاره به اجرت المثل و مانند این ها. و همچنین در جواز انتفاع او به مالش مانند خوردن و‏‎ ‎‏آشامیدن و خرج برای خودش و عائله و میهمان هایش و در موردی که موجب حفظ آبرو‏‎ ‎‏و اعتبارش است و غیر این ها اشکالی نیست. و خلاصه هر مصرفی که دارای غرض‏‎ ‎‏عقلایی باشد به طوری که اسراف و ولخرجی حساب نشود هر مقدار که باشد، اشکال‏‎ ‎‏ندارد. و اشکال و اختلاف در مانند هبه و وقف و صدقه و ابراء و صلح به غیر عوض و‏‎ ‎‏مانند این ها از تصرفات تبرعی که در مقابل آن عوضی نیست و در آن اضرار به ورثه است،‏‎ ‎‏می باشد ـ و این ها به: «منجّزات» تعبیر می شود ـ و اشکال در این است که آیا منجّزات از‏‎ ‎‏اصل مال می باشد، به این معنی که منجّزات نافذ و مطلقا صحیح می باشند اگرچه از ثلث‏‎ ‎‏مالش بیشتر باشد بلکه اگرچه به تمام مالش تعلق پیدا کنند به طوری که چیزی برای ورثه‏‎ ‎‏نماند، یا منجّزات به مقدار ثلث مال نافذ می باشند، پس اگر بیشتر از ثلث باشند صحت و‏‎ ‎‏نفوذ آن نسبت به زیادی بر ثلث به امضا و قبول ورثه توقف دارد؟ و اقوی اولی است.‏

مسأله 1 ـ ‏در این که واجبات مالی مانند خمس و زکات و کفارات که شخص مریض در‏‎ ‎‏مرض موت آن ها را می پردازد از اصل مال می باشد، خلاف و اشکالی نیست.‏

مسأله 2 ـ ‏اگر برای وارث یا اجنبی، به دین یا عینی از مالش در مرض موت اقرار کند،‏‎ ‎‏پس اگر مأمون بوده و مورد اتهام نباشد، اقرارش در تمام آنچه که اقرار نموده ـ اگرچه‏‎ ‎‏بیشتر از ثلث مالش باشد، بلکه اگرچه تمام مالش را شامل شود ـ نافذ است وگرنه در بیشتر‏‎ ‎
‎[[page 26]]‎‏از ثلث آن نافذ نیست. و مقصود از مورد اتهام بودن او این است که نشانه هایی باشد که‏‎ ‎‏موجب گمان به دروغ گفتن او شود، مثل این که بین او و ورثه دشمنی باشد که این عداوت‏‎ ‎‏موجب این گمان شود که او می خواهد به ورثه ضرر بزند، یا نسبت به مقرّله محبت‏‎ ‎‏شدیدی داشته باشد که بخواهد با این اقرار، نفعی به او برساند.‏

مسأله 3 ـ ‏اگر حال مقر معلوم نباشد که متهم است یا مأمون، بنابر اقوی اقرار او نسبت‏‎ ‎‏به بیشتر از ثلث نافذ نیست، اگرچه احتیاط (مستحب) آن است که ورثه و مقرّله‏‎ ‎‏مصالحه نمایند.‏

مسأله 4 ـ ‏ثلث، در اقرار و مانند آن، نسبت به مجموع آنچه که در زمان مرگش باقی‏‎ ‎‏گذاشته از اموال ـ چه عین یا دین یا منفعت یا حق مالی که در مقابل آن بذل مال می شود‏‎ ‎‏مانند حق تحجیر ـ حساب می شود و آیا دیه از ترکه است و به آن ضمیمه می شود و ثلث‏‎ ‎‏نسبت به مجموع آن ها حساب می شود یا نه؟ دو وجه، بلکه دو قول است، که اولی آن ها‏‎ ‎‏خالی از رجحان نیست.‏

مسأله 5 ـ ‏آنچه ذکر شد که بیشتر از ثلث در وصیت و مانند آن نافذ نیست، در صورتی‏‎ ‎‏است که ورثه آن را اجازه ندهند وگرنه بدون اشکال نافذ است. و اگر بعضی از ورثه اجازه‏‎ ‎‏بدهد به مقدار سهم او نافذ است و اگر همۀ ورثه مقداری از بیشتر از ثلث را اجازه بدهند‏‎ ‎‏به همان مقدار نافذ است.‏

مسأله 6 ـ ‏در صحت اجازۀ وارث بعد از مرگ مورّث اشکالی نیست و آیا در وقت زنده‏‎ ‎‏بودن او هم صحیح است به طوری که بر وارث لازم شود و بعد از آن برایش جایز نباشد که‏‎ ‎‏آن را رد کند یا نه؟ دو قول است، که اقوای آن ها خصوصاً در وصیت اولی است. و اگر در‏‎ ‎‏حال حیات، وصیت را رد کرده باشد، بنابر اقوی می تواند بعداً آن را اجازه کند.‏

‏ ‏


[[page 27]]

‎ ‎

‎[[page 28]]‎

انتهای پیام /*