به مناسبت شهادت امام نهم

شاگردان امام جواد(ع) چه کسانی بودند

شـمـار شـاگـردان و تربیت یافتگان امام جواد(ع ) در منابع رجالی و تاریخی مختلف ذکر شده است. دانشمند گرانقدر، شیخ طوسی نام 113 نفر از اصحاب و راویان آن حضرت را ذکر کرده اسـت.

کد : 31203 | تاریخ : 31/04/1399

زمـامـداران مـعـاصـر ائمـه عـلیهم السلام هر چند اجازه نمی دادند که آن بزرگواران به سبک مؤ سـسـات و سـازمـانـهـای آمـوزشـی مـتـداول ایـن زمـان ، تـشـکـیـلات مـنـسـجـم و مـنـظـّمـی بـرای مـسـائل آمـوزشـی و تـعـلیـم و تربیت افراد ایجاد کنند؛ زیرا در این صورت با گرایش و جذب مـردم بـه سـوی ایـن مـشـعـلهـای هـدایـت و آگـاهـی آنـان از اعمال و کارهای ضدّ اسلامی زمامداران ، حکومت آن غاصبان در معرض خطر جدی قرار می گرفت ؛ امـّا گـفـتـار، رفـتـار و معاشرتهای معمولی آنان با مردم و پاسخگویی به پرسشهای آنان در زمینه های گوناگون ، برای کسانی که با آنان ارتباط داشتند آموزنده ترین کلاس درس بود.

دَرِ خـانـه آنـان در هـر وقـت بـر روی دانـش پـژوهـان و کـمـال جـویـان بـازو مـحـضـرشـان سـرشـار از فیض و برکت بود. هر کس هر سؤ الی داشت می توانست مطرح کند و پاسخ قانع کننده آن را بشنود و حتّی با آنان به بحث و مناظره بپردازد.

بـرای امـام جواد علیه السلام از سوی دستگاه خلافت شرایطی فراهم شده بود که امکان تماس زیـاد مـردم بـا آن حـضـرت و بـهـره گـیـری از مـحـضـر پـرفـیـضـش مشکل بود. با این حال گروه زیادی از شیفتگان مکتب ولایت ، توفیق درک محضر آن گرامی را پیدا کرده و از خرمن دانشش خوشه ها چیدند. و بسیاری از این تربیت یافتگان با مکتوب کردن علومی که از امام جواد(ع) آموخته بودند خدمت شایانی به جامعه شیعی کردند.

شـمـار شـاگـردان و تربیت یافتگان امام جواد(ع) در منابع رجالی و تاریخی مختلف ذکر شده است . دانشمند گرانقدر، شیخ طوسی نام 113 نفر از اصحاب و راویان آن حضرت را ذکر کرده اسـت کـه در بـیـن آنـان افـراد زبـده و سـرشـنـاسـی بـه چـشـم مـی خـورد، از قبیل :

(احـمد بن محمد بن ابی نَصْر بَزَنطی) که از اصحاب اجماع است و همگان به فقاهت او اعتراف کرده و مرسلاتش را پذیرفته اند، (احمد بن اسحاق اشعری) کـه شـیـخ و سـرور قـمـّیـیـن بـود. (زکـریـّا بـن آدم قمی) که نزد حضرت رضا و حضرت جواد علیهماالسلام از ارج و مقام والایی برخوردار بود.

(عـطـاردی) تـعـداد راویـان حـضرت را 121 نفر ذکر کرده است. ولی سید محمد کـاظـم قـزویـنـی اسـامـی 276 نـفـر از شـاگردان و راویان آن حضرت را با شرح مختصری از زندگی هر یک آورده است ..

ایـنـک بـه مـعـرفـی و شـرح حـال بـرخـی از پـرورش یـافـتگان مکتب امام جواد علیه السلام می پردازیم ..

ابراهیم بن محمد هَمْدانی

(ابـراهـیـم بـن مـحـمـد هـمـدانـی) از چـهـره هـای بـرجـسـتـه و از اصـحـاب جـلیل القدر و مورد اعتماد امام رضا، امام جواد و امام هادی علیهم السلام بود. وی در عبادت خداوند بسیار کوشا بود و چهل بار حج به جا آورد..

ابـراهـیـم از جـانـب امـام جـواد(ع) وکـالت داشـت و حـضـرت بـرای او احـتـرام خـاصـی قـایـل بـود و از دیـگـر وکـلا و دوسـتـان خـود در آن مـنطقه خواسته بود با او مخالفتی نداشته باشند و از او اطاعت کنند.

امـام جـواد(ع) در نـامـه ای بـه او نـوشـت : (پـولی کـه فـرسـتـاده بـودی رسید، خداوند از تو قبول کند و از آنان (که پول دادند) راضی باشد و آنها را در دنیا و آخرت با ما قرار دهد. فلان مـقـدار دیـنـار و مـقـداری پوشاک برای تو فرستادم . خداوند در آنها و در همه نعمتهایش بر تو برکت دهد.

بـه (نَضْر)نوشتم و به او امر کردم که از مخالفت با تو دست بکشد و جایگاه تو نزد خودمان را بـه وی یـادآور شـدم و به (ایوب) نیز مشابه آن را نوشتم . همچنین به دوستان هَمْدانی خود نـیز نوشتم و از آنان خواستم از تو اطاعت کنند و بدانند که راه همان است که تو به آنان نشان می دهی و جز تو کسی از جانب من (در آن منطقه) وکالت ندارد..

ابـراهـیم می گوید: در نامه ای به حضرت جواد(ع) رفتار بدی را که «سمیع »با من داشت متذکر شـدم . آن حضرت در پاسخ نوشت : (خداوند در یاری تو نسبت به کسی که به تو ظلم می کند تـعـجـیـل فـرماید. و از شر او تو را کفایت کند و بشارت باد بر تو به یاری خداوند در آینده نزدیک  اِن شاءاللّه و به اجر و پاداش در آخرت . (تو را سفارش می کنم که)بسیار حمد خدا به جا آوردی ..

زکریا بن آدم

(زکـریـا بـن آدم بن عبداللّه بن سعد اشعری قمی) از اصحاب بزرگ و والا مقام امام رضا(ع) و امام جواد(ع) بود. وی فردی ثقه و وجیه بود. و آن دو امام همام نسبت به او عنایت خاصی داشتند.

(عـبـداللّه بـن صـلت قـمـی) می گوید: در اواخر عمر امام جواد(ع) خدمت ایشان رسیدم آن حضرت فرمود:

(خداوند صفوان بن یحیی ، محمد بن سنان ، زکریا بن آدم و سعد بن سعد را از جانب من جزای خیر دهد چه این که نسبت به من وفادار بودند..

وی شـخـصـی مـورد اعتماد بود و امام هشتم یکی از اصحاب خود را برای فراگیری معارف دینی نـزد او فرستاد. علی بن مسیب می گوید: به امام رضا علیه السلام عرض کردم چون راه من دور است و نمی توانم هر زمان که خواستم خدمت شما برسم ، بفرمایید که آگاهیهای لازم دینم را از چه کسی فرا گیرم ؟

امام(ع) فرمود: از زکریا بن آدم قمی که او بر دین و دنیا امین است .

عـلی بـن مـسـیـب گـویـد: وقـتـی بـازگـشـتـم خـدمت زکریا رسیدم و آنچه احتیاج داشتم ، پرسیدم ..

(زکـریـا بـن آدم) در شـهر قم وفات یافت و در نزدیکی حرم مطهر دفن شد و مزارش زیارتگاه خاص و عام است . امام جواد علیه السلام پس از وفات زکریا به بعضی از اصحابش نوشت :

به یاد آوردم آنچه از قضای الهی بر زکریا جاری شد، رحمت خدا بر او باد روز ولادتش و روز وفـاتش و روزی که زنده و مبعوث می گردد. در حالی که عارف به حق بود عمرش را گذرانید و بـه حـق اقـرار داشـت ، در راه حـق مـشـکـلات را بـرا ی خـدا تـحـمل کرد و به انجام وظیفه و آنچه خدا و رسولش می خواستند قیام نمود. رحمت خدا بر او باد کـه از دنـیـا رفـت در حـالی کـه نـه پـیـمـان شـکـسـت و نـه آن را تبدیل نمود. خدا او را مطابق نیتش جزا دهد و بهترین آرزویش را به وی عطا کند..

عبد العظیم حسنی

او ابـوالقـاسـم عبد العظیم بن عبداللّه بن علی بن حسن بن زید بن حسن بن علی بن ابی طالب(ع) است . شرح حال مختصر او را (صاحب بن عباد) در جواب شخصی که از حسب و نسب و اعتقادات حضرت عبدالعظیم سؤ ال کرده بود چنین نوشته است :

او فـردی بـا تـقـوی ، پـرهـیـزکـار و دارای دیـن صـحـیـح و عـبـادتـی کامل بود و در امانتداری ، صداقت و درستکاری شهرت داشت .

حـضـرت عـبـدالعـظـیـم ، بـه مسائل دین آگاه بود و حقایق اسلام را به خوبی درک می کرد، به توحید و عدل پروردگار ـ که از شرایط اعتقادی هر مسلمانی است ـ اعتقاد راسخی داشت .

وی احـادیـث بـسـیـاری از امـام جـواد و امـام هـادی عـلیـهـمـا السـلام نـقـل کـرده و آن دو امـام بـزرگـوار نـامـه هـا و پـیـامـهـائی بـه او ارسـال داشـتـه انـد. او از بـرخـی از اصـحـاب مـوسـی بـن جـعـفـر و امـام رضـا(ع ) نیز احادیثی نقل کرده است .

حضرت عبدالعظیم(ع) دارای کتابها و تاءلیفاتی نیز بوده که یکی از آنها کتاب(روز و شب) اسـت . و افـراد بزرگ و دانشمندی مانند: احمد بن ابی عبداللّه برقی ، احمد بن محمد بن خالد و ابوتراب رویانی ، از او حدیث نقل می کرده اند.

او از حـکـومـت زمان خود وحشت داشت و مورد تهدید بود؛ از این رو وطن خود را ترک کرد و به طور ناشناس از این شهر به آن شهر می رفت تا آن که وارد(شهر ری) شد و در محله(ساربانان) در خـانـه یـکـی از شـیـعـیـان در(کـوی بـردگـان ) سـاکـن گـردیـد و بـه عـبـادت پـروردگـار مشغول شد.

وی ، روزها را در(سردابِ) خانه به سر می برد و روزه می گرفت و شبها رابه نماز و مناجات مـی گـذرانـد. گـاهـی بـه صـورت نـاشـنـاس از خـانـه بـیـرون مـی آمـد و قـبـری را کـه اکنون مـقـابـل قبراوست زیارت می کرد، عبدالعظیم می گفت : این قبر یکی از فرزندان موسی بن جعفر(ع) است .

طـولی نـکـشـیـد کـه شـیـعـیـان و دوسـتـداران اهـل بـیـت بـا او بـه عـنـوان عـالم بـه احـادیـث اهـل بـیـت آشـنـا شـدنـد و ارتـبـاط بـرقرار کردند و از علم و دانش او بهره می گرفتند. یکی از شیعیان رسول خدا(ص) را در خواب دید. آن حضرت به او فرمود: به زودی مردی از خاندان من ، در(محله ساربانان) از دنیا خواهد رفت و در باغ (عبد الجبّار) نزدیک درخت سیبی به خاک سپرده خواهد شد!

آن مـرد بـرای خـریـد بـاغ نـزد صـاحـب آن رفـت و جـریـان خـواب خـود را نقل کرد. او گفت من هم چنین خوابی دیده ام و تصمیم دارم باغ را وقف کنم تا شیعیان اموات خود را در آن دفن کنند. سرانجام حضرت عبدالعظیم از دنیا رفت و در آن باغ که اکنون بقعه و بارگاه وی قـرار دارد، بـه خـاک سـپـرده شـد.. شـیـعیان زمانی که حضرت عبدالعظیم را بـرای غـسـل آماده مـی کردند، در جیب او ورقه ای را دیدند که در آن نسب خود را معرفی کرده بود..

یـکـی از مـراحـل حساس و درخشان زندگی حضرت عبدالعظیم(ع)، عرضه کردن عقاید دینی خود بـه مـحـضـر امـام هـادی(ع) اسـت . که از یک طرف صفا و صداقت او را ابراز می دارد و از طرف دیـگـر نـشـانـه دینداری واقعی و احساس مسؤ ولیتی است که وی در پرتو علم و دانش خود، به اهمیت آن پی برده است و می تواند به عنوان یک درس آموزنده و سرمشق سازنده ای مورد متابعت و پیروی قرار گیرد.

حـضرت عبدالعظیم می گوید: خدمت مولایم امام هادی(ع) رسیدم . آن حضرت فرمود: مرحبا، خوش آمـدی تو از دوستان واقعی ما هستی ، عرض کردم ای فرزند پیامبر، دوست دارم عقاید دینی خودم را خدمت شما بیان کنم ، تا چنانچه مورد قبول شما باشد، بر آن استوار بمانم و بتوانم بدین وسیله به ملاقات پروردگارم برسم .

امام هادی(ع) فرمود: بیان کن .

وی عـقـاید خود را درباره خدا، پیامبر، امامت ، معراج و قبر و قیامت بیان داشت و گفت : پس از عقیده بـه ولایـت و امـامـت ، احـکـام واجب الهی ، نماز، زکات ، روزه ، حج ، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر است .

امام هادی(ع) فرمود:

(ای ابـوالقـاسـم ، بـه خدا سوگند، اعتقاداتی که عرضه داشتی ، مبانی واقعی دین الهی است کـه خـداونـد بـرای بـنـدگان خود برگزیده و از آن خشنود می شود. بنابراین ، بر این عقاید استوار و ثابت قدم باش ، زیرا خداوند در این راه تو را در دنیا و آخرت ، پایدار و جاویدان می گرداند..

از ایـن رو امـام هـادی(ع) آگـاهی دینی او را مورد تاءیید قرار می داد و اصحاب را در ناحیه ری برای آموختن مسائل دینی به او ارجاع می داد.(ابوتراب رویانی) می گوید: اباحماد رازی می گـفـت : در سـامـراء خـدمـت امـام هـادی (ع ) رسـیـدم و مـسـائلی از حلال و حرام را پرسیدم ، آن حضرت نیز پاسخ گفت ؛ هنگام خداحافظی فرمود:

یـا حـَمـّاد اِذا اَشـْکـَلَ عـَلَیـْکَ شـَیْءٌ مـِنْ اُمـُورِ دیـنِکَ بِناحِیَتِکَ، فَسَلْ عَنْ عَبْدُ الْعَظیمِ الْحَسَنی).

هرگاه در مسائل دینی خود در آن ناحیه به مشکلی برخورد کردی ، حکم آن را از عبدالعظیم حسنی سؤ ال کن .

دربـاره فـضـیـلت زیـارت قـبـر او نـیـز امـام هـادی(ع) بـه یـکـی از شـیـعـیـان اهل ری فرمود:

اگر قبر عبدالعظیم را که نزد شماست زیارت کنی مانند آن است که قبر امام حسین(ع) را زیارت کرده ای ..

علی بن مهزیار

(عـلی بـن مـهـزیـار اهـوازی) از اصـحـاب امـام رضـا، امـام جـواد و امـام هـادی عـلیـهـم السـلام بـود.. وی از شـیـعـیـان بلند مرتبه ، مورد اعتماد و از فقهای اصحاب است . علیّ نـزد امـام جـواد علیه السلام مقام و منزلت والایی داشت ، از وکلا و یاران خاص آن حضرت بود و در مـکـتب تربیتی اش به حدّی از رشد و کمال رسید که در نامه امام جواد علیه السلام به(علیّ بن مهزیار) آمده است :

ای علی ! خداوند به تو پاداشی نیکو عطا فرماید و تو را در بهشت خویش جای دهد ... من تو را در خـیر خواهی و اطاعت و خدمت و احترام و آنچه که بر تو واجب است آزمودم . اگر بگویم هیچ کس را چون تو نیافتم ، امید آن دارم که در این ادّعا راستگو باشم ...

مـقـام و مـنـزلت و خـدمـات تـو در گـرمـا و سـرمـا و در طـول شـب و روز بـر مـن پـوشیده نیست . از خدا می خواهم هنگامی که همه مردم را در قیامت جمع می کـنـد، تو را به رحمت ویژه خود اختصاص دهد؛ چندان که مورد غبطه و حسرت دیگران واقع شوی)..

امام جواد علیه السلام در نامه دیگری به او می نویسد:

(نـمـی دانـی کـه خداوند چگونه تو را نزد من عزیز کرده است ، چه بسیار که تو را به اسم و نسب دعا می کنم و به تو بسیار عنایت و محبت دارم و می دانم تو در چه پایه ای از ایمان هستی . خداوند برتر از آنچه هستی برای تو مستدام گرداند و به جهت رضایت من از تو راضی گردد و تـو را بـه آرزویـت بـرسـانـد و بـه رحـمتش ، فردوس اعلی را برای تو برگزیند. خداوند شنونده دعاست ، (از او می خواهم) تو را سرپرستی و حفاظت فرماید و به رحمتش هر بدی را از تو دور گرداند..

عـلی بـن مـهـزیـار روایـات بـسـیـاری را از سـه امـام بـزرگـوار نـقـل کرده و سی و سه جلد کتاب در موضوعات مختلف تاءلیف کرده است .. او در مـبـاحـثـات و مـنـاظرات علمی با مخالفان نیز شرکت می کرد. نجاشی می نویسد: او با (علی بن اسـبـاط) کـه فـطـحـی مذهب بود، رسایلی رد و بدل کرده و آن دو در این باره به امام جواد علیه السلام رجوع کردند و (علی بن اسباط) از عقیده نادرست خود دست برداشت ..

(عـلی بـن مـهزیار) بسیار عبادت می کرد و سجده های طولانی داشت . یوسف بن سخت بصری می گوید:

(او زمـانـی کـه خـورشـیـد طـلوع مـی کـرد سـر بر سجده می گذاشت و تا وقتی که هزار نفر از برادران ایمانی را دعا نمی کرد و آنچه برای خود خواسته بود برای آنان نمی خواست سر از سجده برنمی داشت . از این رو پیشانی اش از بسیاری سجده پینه بسته بود..

حسن بن سعید

حـسـن بـن سـعـید اهوازی از بزرگان اصحاب امام جواد(ع) و از معتمدان شیعه بود. او با همکاری بـرادرش حـسـیـن بن سعید ـ که او نیز از اصحاب و یاران حضرت جواد علیه السلام بود ـ سی جلد کتاب در موضوعات فقهی ، اعتقادی و کلامی نوشت .

حـسـن از دانـاترین افراد اهل زمان خود به فقه ، آثار، مناقب و دیگر علوم شیعی بود. او واسطه در هـدایـت و آشـنـایـی اسـحاق بن ابراهیم حُضینی ، علی بن ریّان ، عبداللّه بن محمد حضینی ، و علی بن مهزیار با امام هشتم علیه السلام بود.

در کـتـب روایـی شـیـعـه احـادیـث فـراوان از او و بـرادرش نقل شده است ..

محمد بن اسماعیل

(مـحـمـد بـن اسـمـاعـیل بن بزیع ) که مردی پارسا و نیکوکار و درست کردار و مورد اعتماد همگان بـود. و تـوفیق درک محضر سه نفر از امامان (امام کاظم ، امام رضا و امام جواد علیهم السلام) را پیدا کرد.. وی هر چند از وزرای دربار عباسی بود، ولی همچون (علی بن یقطین) سـنـگـردار و پـنـاهگاه استواری برای شیعیان و ستمدیدگان به شمار می آمد و در دفع ظلم و ستم از آنان می کوشید..

(محمد بن احمدبن یحیی) می گوید:

مـن در (فـَیـْد) بـودم ، (مـحـمـدبـن عـلیّ بـن بـِلال) بـر مـن گـذشـت و گـفـت : بـیـا بـه زیـارت قـبـر (مـحـمـد بـن اسـمـاعـیـل بَزیع) برویم . چون بدانجا رفتیم ، او بر بالای سر محمّد و رو به قبله در حالی کـه قـبـر را در پـیـش روی خـود داشـت ـ نشست و گفت : صاحب این قبر به من خبر داد که ابو جعفر عـلیـه السـلام فـرمـود: کسی که به زیارت قبر برادر مؤ منش برود و کنار قبر او رو به قبله بنشیند و دست خود را بر قبر بگذارد و هفت بار سوره (اِنّا اَنْزَلناهُ فِی لَیْلَةِ الَقْدرِ) را بخواند از وحـشـت و هـراس روز قـیـامـت در امـان خـواهـد بـود).. (مـحـمـدبـن اسماعیل) می گوید:

(از ابـوجـعفر علیه السلام تقاضای پیراهنی کردم تا آن را کفن خویش سازم . امام علیه السلام پیراهنی فرستاد و دستور داد که تکمه هایش را بِکَنم)..

 

منبع: خبرگزاری حوزه

انتهای پیام /*