محمدمهدی عبدخدایی، دبیرکل جمعیت فداییان اسلام:

شاه با لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی به دنبال استقرار قدرتش بود

امام(س) جریان انقلاب سفید و انجمن های ایالتی و ولایتی را حرکتی موذیانه در جهت تحکیم سلطنت پادشاهی می دید و از این روی با آن مخالفت می کرد

کد : 31228 | تاریخ : 29/07/1391

به گزارش پرتال امام خمینی به نقل از پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، محمدمهدی عبد‌خدایی، دبیر‌کل جمعیت فداییان اسلام در رابطه با زمینه‌ها و علل تدارک و تدوین لایحه «انجمن‌های ایالتی و ولایتی» گفت: امام(س) معتقد بودند، نسخه این کار در خارج از کشور پیچیده شده و در جهت تحکیم نظام سلطنت مشروطه است. لذا  با این اقدام شاهانه به مخالفت بر‌خاستند.

محمد مهدی عبد‌خدایی در رابطه با علل و ریشه‌های تاریخی اقدامات محمدرضا پهلوی در قالب انقلاب سفید و لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی گفت:  برای ریشه‌یابی این مسئله باید به عقب باز‌گشت. زمانی که در سال 1314 رضا‌خان دانشگاه تهران را افتتاح کرد، نظرش این بود که از این دانشگاه کارشناسانی بیرون بیایند و بعدها که مدیریت کشور را در اختیار می‌گیرند، این مدیران طرفدار سلطنت و نوعی ناسیونالیسم افراطی باشند. زیرا خود رضاخان نیز شیوه فکری‌اش، ناسیونالیسم افراطی بود. اما وقایع بعد از شهریور 1320، شکست آلمان، تبعید رضاخان، آمدن اندیشه سوسیالیسم به ایران و استقبال روشنفکران ایرانی از این اندیشه، باعث تحولاتی در ایران شد.

وی در ادامه افزود: سوسیالیسم در ایران به 4 دسته تقسیم می‌شد: سوسیالیسم انقلابی که حزب توده این رویکرد را نمایندگی می‌کرد؛ سوسیالیسم دموکراتیک که حزب ایران و دوستان‌شان در جبهه ملی این روایت از سوسیالیسم را نمایندگی می‌کردند؛ ناسیونال سوسیالیسم که حزب پان ایرانیست و حزب ملت ایران آن را نمایندگی می نمودند؛ و خداپرستان سوسیالیست که مرحوم محمد نخشب پرچمدار آن بود که از درون حزب ایران بیرون آمده بودند. در حقیقت تفکر مارکسیسم و سوسیالیزه کردن دنیا در بین روشنفکران ایرانی و همه جهان رویکردی قابل پذیرش و پر‌طرفدار شده بود.  به عنوان مثال روشنفکرانی چون برتراند راسل در انگلستان، ژان پل سارتر در فرانسه و بسیاری دیگر مبلغ این اندیشه بودند و در واقع در تمام دنیا سوسیالیسم حرف اول روشنفکری را می‌زد. احزابی هم که در اروپا شکل می‌گرفت غالبا چنین گرایشی داشتند.

دبیرکل جمعیت فداییان اسلام در ادامه اظهار داشت: در ایران نیز جمعی از روشنفکران مذهبی مانند مرحوم بازرگان، شریعتی و نخشب برای کشور اقتصاد سوسیالیستی را ترویج می‌کردند. محمدرضا شاه در چنین جوی که سوسیالیسم سکه رایج روز بود و در میان اقشار تحصیل‌کرده و روشنفکر نیز برد خوبی داشت، دست به اقداماتی چون برگزاری انتخابات انجمن‌های ایالتی و ولایتی و سایر اقدامات تحت عنوان انقلاب سفید زد. در واقع وی اصلاحاتی از این دست را باعث اقبال روشنفکران می‌دید و در کنار این خاطرات زیادی از مذهب‌زدایی در دوران پدرش داشت. استعمار خارجی نیز از شیعه احساس نگرانی می‌کرد.

وی همچنین افزود: شاه می‌خواست حاکمیتی به وجود بیاورد، در عین حال که جهت حرکتش به سمت سوسیالیسم باشد ولی مظهرش خود شاه باشد. ریشه انجمن‌های ایالتی و ولایتی نیز از همین جاست که شاه می‌خواست نوعی دموکراسی را به وجود بیاورد  با حفظ ظاهر این اندیشه بسیاری از کارها را دولتی و تحت نظارت عالیه خود حفظ نماید. می‌بینیم که در سایر اقداماتی هم که در قالب انقلاب سفید وعده داده می‌شود، از جمله سهیم کردن کارگران در سود کارخانجات و اصلاحات ارضی و..، از این جا سرچشمه می‌گیرد که تفکر وی به نوعی سوسیالیسم گرایش پیدا کرده بود که مظهرش پادشاهی سلطنتی با محوریت ناسیونالیسمی بود که دوران کورش هخامنشی را پر رنگ می‌کرد. در واقع شاه معجونی از ناسیونالیسم غربی را با سوسیالیسم غربی می‌خواست ادغام کند. همان‌طور که در اروپا شورای شهر وجود دارد در ایران نیز انجمن‌های ایالتی و ولایتی برپا شود.

عبدخدایی درباره دلایل مخالفت با این اقدامات شاه گفت: دلیل مخالفت با این نوع اقدامات این بود که مخالفین معتقد بودند نسخه این کار در خارج از کشور پیچیده شده است. چه دانشجویانی که عضو کنفدراسیون در اروپا بودند و گرایشات سوسیالیستی داشتند و چه دولت آمریکا که در آن زمان به ریاست کندی و دموکرات‌های آمریکایی بود، به دنبال ایجاد یک سری رفرم در ایران بودند. مخصوصا آمریکایی‌ها به دلیل اینکه خوشنامی خود را به واسطه کودتای 28 مرداد و دوران زمامداری آیزنهاور از دست داده بودند، به دنبال احیای این خوشنامی از دست رفته بودند.

وی در مورد نقش کندی، رئیس جمهور وقت ایالات متحده آمریکا در انقلاب سفید و لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی، افزود: با روی کار آمدن کندی، به این دلیل که از سایر دوستانش روشنفکرتر بود تلاش می‌کرد تا رویکرد آمریکا در عرصه سیاست خارجه را تعدیل کند.دو کتاب «سیمای شجاعان» و «استرت‍ژی صلح» کندی در آمریکا برنده جایزه شده بود. کتاب اول سرگذشت سناتورهای شجاع آمریکایی را به رشته تحریر در آورده بود و در کتاب «‌استراتژی صلح» ضمن انتقاد به رویه سیاست خارجی گذشته ایالات متحده گفته بود: «آمریکا و حزب جمهوری خواه در آسیای جنوب شرقی، آفریقا، آسیای میانه و جاهای دیگر دنیا، به جای اینکه قدرت خرید، تولید و رفاه عمومی را در مردمان این کشورها بالا ببرند، به تانک و زور و خشونت نظامی متوسل شدند.» او در این کتاب اظهار داشته بود که من به جای این رویکرد، شعار «تراکتور به جای تانک» را جایگزین می‌دانم. در واقع به نوعی مبلغ و منادی ضدیت با جنگ و کودتا گری در این کشورها بود.

عبدخدایی همچنین ریشه‌های فکری اندیشه اقدامات شاه را چنین بازگو کرد: انجمن‌های ایالتی و ولایتی نیز زاده همین نوع فکر بود تا در ایران میزانی آزادی‌های سیاسی به جامعه داده شود تا زمینه‌های ایجاد  نوعی حکومت به سبک جلال بایار و عدنان مندرس ترکیه‌ای بوجود بیاید.

وی همچنین در تشریح جریان‌های مخالف اقدامات محمدرضا پهلوی گفت: در برابر این اقدامات دو طیف به مخالفت برخاستند. یکی «روحانیت» و دیگری «نظام سنتی دیکتاتوری» با محوریت اشخاصی چون سپهبد تیمور بختیار. این طیف معتقد بودند که باید با روی کار آوردن عده‌ای از نظامیان، نوعی اصلاحات نظامی را به وجود بیاورند. آنها به نوعی شبیه ناصریست های مصری فکر می‌کردند. در آن زمان تیمور بختیار به آمریکا رفت و با کندی دیدار داشت و به او قول هایی داد و کندی هم متقابلا قول‌هایی به او داد. پس از این دیدار شاه هم بلافاصله به آمریکا عزیمت نمود و با رئیس جمهور وقت آمریکا، جان اف کندی، دیدار داشت و در این دیدار موافقت وی را به ادامه سلطنت خویش جلب نمود. در این زمینه باید به حمایت‌های محمدرضا شاه از رقیب جمهوری خواه کندی-ریچارد نیکسون- نیز اشاره کرد که این موضوع باعث ناراحتی و دلخوری دموکرات‌ها و شخص کندی از شاه شد. در آن دوران شاه رقمی قریب به 10 میلیون دلار به نفع ریچارد نیکسون جمهوری خواه هزینه کرده بود. بعد از اینکه شاه به آمریکا رفت و نظر کندی را جلب کرد، تیمور بختیار از ایران گریخت و به عراق، پناهنده شد. شاه نیز سه مامور ساواک را برای ترور وی فرستاد و  او را در شکارگاهی در عراق به قتل رساندند.

دبیر کل جمعیت فداییان اسلام درباره گشایش نسبی فضای سیاسی در دوران زمامداری کندی در ایران گفت: شاه به نام دموکراسی و در حالی که طبل نوعی سوسیالیسم را می‌زد و به آمریکا نیز شدیدا وابسته بود، دست به این قبیل اصلاحات زد. چنانکه پیش تر گفته شد، کندی هم شعارهای روشنفکرانه می‌داد و این همه دلیل عمده این قبیل اصلاحات و گشودگی فضای سیاسی در ایران شد. چنان‌که نهضت آزادی ایران در سال 1340 و جبهه ملی دوم در همین فضای سیاسی به وجود آمد. در واقع امام به دلیل آشنایی با امیال و ریشه‌های این ماجرا با آن به مخالفت بر‌خاست و این مخالفت هرگز به دلیل مخالفت امام با رای دادن مردم و مشارکت هر چه بیشتر مردم در اداره جامعه و کشور نبود. در واقع وابستگی این اصلاحات و اقدامات به خارج از کشور و عدم استقلال آن باعث مخالفت‌های امام خمینی شد. در واقع امام معتقد بودند که این رفتارها اصالت ندارد و شاه می‌خواهد با پوشش این اقدامات خود را مستقر کند و در موقع مقتضی همچنان تمام امور در ید قدرت خود او باشد. کما این‌که می‌بینیم شاه در سال 1342 دوباره به بستن فضای سیاسی و راه اندازی شکنجه‌گاه‌ها و...روی می‌آورد. تصور زمامداران انقلاب سفید نشان می‌دهد که آنها در صدد بودند جامعه ایرانی را از یک وضعیت «خانی» به سوی یک سرمایه‌داری دولتی رهسپار نمایند. در واقع این فکر ادعایی بود که مطرح می‌کردند.

وی در پاسخ به این سئوال که  پیگیری‌های امام خمینی و تشکیل جلسه با دو تن از مراجع تقلید آن زمان، آیات گلپایگانی و شریعتمداری چه تاثیری بر فرایند این اقدامات شاه گذاشت، گفت: آیت‌الله شریعتمداری از نظر سیاسی تقریبا نوع تفکری از جنس جبهه ملی و نهضت آزای داشت، در حالی که رویکرد سیاسی امام خمینی، ولایت فقیه بود. آیت‌الله شریعتمداری سلطنت مشروطه را قبول داشتند و در آن زمان در واقع با استبداد شاهی مخالف بود. اما امام(س) جریان انقلاب سفید و انجمن‌های ایالتی و ولایتی را حرکتی موذیانه در جهت تحکیم سلطنت پادشاهی می‌دید و از این روی با آن مخالفت می‌کرد، لذا معتقد بود که باید اعلامیه داده شود. از دیدگاه من آقای شریعتمداری و گلپایگانی دید سیاسی وسیع امام را درباره رخداد‌های داخلی و بین‌المللی و تاثیرات پیدا و پنهان ایالات متحده آمریکا بر این اقدامات شاهانه را نداشتند و یا به درستی در نیافته بودند.

عبدخدایی در رابطه با نوع نگاه سیاسی آیت‌الله شریعتمداری و تفاوت آن با دیدگاه‌های سیاسی امام خمینی عنوان داشت: ایشان در همان دوران به عنوان یک مرجع روشنفکر مطرح بود با این حال در تفکر و عملکرد سیاسی ایشان، کمتر نشانی از اعتقاد به براندازی کل سیستم سلطنت پهلوی به چشم می‌خورد و این رویکرد در واقع خلاف نوع نگاه امام خمینی به رژیم پهلوی بود. امام‌(س) در روند مبارزه به این جمع بندی رسیدند که سرنگونی رژیم سلطنت را پیگیری کنند و از این رو هر جریان جدیدی که پیش می‌آمد، در صدد بودند تا از آن ماجرا استفاده و ضربه به اساس مشروعیت نظام سلطنت بزنند. برای امام مشروعیت رژیم سلطنت زیر سئوال بود ولی برای آقایان گلپایگانی و شریعتمداری به این شکل نبوده است. البته شاید ایشان هم معتقد به مشروعیت مبنایی رژیم سلطنتی نبودند ولی می‌گفتند که ما فعلا افسد را به جای فاسد بر روی کار نیاوریم. همین رویکرد‌ها بود که باعث نوعی مرز بندی سیاسی نیز می‌شد.

عبدخدایی همچنین با تفکیک دو دیدگاه سیاسی فوق، جریان‌های نزدیک به هر کدام از این مراجع تقلید را چنین برشمرد: دقت کنید که گروه‌ها و جریاناتی همچون جبهه ملی و نهضت آزادی با مرحوم آیت‌الله شریعتمداری رفت و آمد و نزدیکی‌های سیاسی داشته‌اند ولی عمده روحانیت انقلابی به دور امام خمینی جمع شدند. شخصیت‌های انقلابی مانند شهید مطهری و شهید بهشتی  که نگاه انقلابی داشتند، گرایشات فکری‌شان با امام خمینی نزدیک است. لذا وقتی آیت‌الله شریعتمداری «دارالتبلیغ» را به راه می‌اندازند، امام با آن مخالفند زیرا راه اندازی آن را در جهت مخالف حرکت‌های بنیادین مبارزاتی علیه رژیم سلطنت می‌داند. لذا می‌بینیم که در دارالتبلیغ، حجت‌الاسلام صدر بلاغی می‌روند ولی مرحوم آیت‌الله مطهری برای تدریس به آنجا نمی‌روند. از لحاظ سیاسی وقتی این رخداد‌ها و شخصیت‌های پیرامون این مراجع را با هم مقایسه و بررسی می‌کنیم، تفاوت‌ها تا حدودی آشکار می‌شود.

وی همچنین در مورد تفاوت‌های دیدگاه مراجعی چون آیت‌الله گلپایگانی و مرعشی نجفی با دیدگاه‌های انقلابی امام خمینی افزود: در این میان مراجعی چون آیت‌الله گلپایگانی و مرعشی نجفی کمتر در جریان مسایل سیاسی روز بودند و یا کمتر مداخله می‌کردند. از این رو، این دو بزرگوار حساب‌شان با آیت‌الله شریعتمداری جداست. آیت‌الله شریعتمداری، روحانی سیاسی و آگاه به جریانات روز بودند. آیت‌الله گلپایگانی نیز به نظر من بیش از آیت‌الله مرعشی نجفی به مباحث وارد بود. بنابراین باید گفت که نوع نگاه مراجع آن عصر نسبت به منشأ و مبدأ مشروعیت رژیم شاه و نوع مواجهه با آن رژیم با امام خمینی تفاوت داشت.

دبیر کل جمعیت فداییان اسلام در ادامه می‌افزاید: همین امامی که در جریان لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی با حضور و رای دادن زنان مخالفت می‌کند، پس از انقلاب اسلامی و در رفراندم قانون اساسی جمهوری اسلامی و سایر انتخابات‌ حضور زنان را مورد تاکید قرار می‌دهد. چرا که ایشان معتقد بود که در پس این اقدامات شاهانه، دست‌های اجنبی قرار دارد و این اقدامات در جهت عزت و استقلال کشور نیست.

انتهای پیام /*