در خبرها خواندیم که آقای محسن کدیور در نوشتاری به دفاع از آیت الله شریعتمداری پرداخته و امام را به ناحق نواختهاند.
از نویسنده مذکور که ادعای تحقیق و اندیشهورزی دارد، انتظار است که تحلیل یک حادثه تاریخی را یک جانبه انجام ندهد؛ نقل از حسن شریعتمداری که بغض و عداوت دیرینهاش نسبت به امام راحل زبانزد و مشهور است آن هم نه مستقیم بلکه به واسطه و بسنده کردن به این که گوینده مورد وثوق است؛ همه و همه با ادعای بی طرفی ناسازگار است.
اگر آقای کدیور به خویشتن زحمت میداد و برگههای تاریخ معاصر را ورق میزد، مشاهده میکرد که علم در خاطراتش به صراحت مینویسد آیتالله شریعتمداری برای پرداخت شهریهاش از بودجه سری نخست وزیری پول میگرفته است.
اگر چشم بر حقاق نمیبست؛ خاطرات پرویز ثابتی را درمییافت که نوشته آیتالله شریعتمداری به حکومت فشار میآورد که امام خمینی را در پاریس ترور کنند.
آقای کدیور بدون بازشناسی جریان آیتالله شریعتمداری و بدون اشاره به نقش ایشان در کودتای علیه امام خمینی فریاد مظلومیت وی را سر میدهد. راستی اگر آن بمب در کنار منزل امام خمینی منفجر میشد، امروز تحلیل نویسنده چه بود؟
البته سخن امروز من با کدیور و امثال او نیست؛ بلکه سخن با شاهدان زنده حوادث پیش از انقلاب است. اکنون که مظلومیت دروغین آیتالله شریعتمداری پیراهن بر نیزه رفته امثال آقای کدیور شده است؛ آیا مظلومیت حقیقی امام عظیم الشان ما را کسی نباید فریاد کند؟
و آخر آن که؛
ما یوسف خود نمیفروشیم
تو سیم سیاه خود نگه دار
قم، عباس تقوی شاهرودی
منبع: پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران