سخنرانی

سخنرانی در جمع وزیر کشور و استانداران (لزوم تقویت روحیه مردم)

کد : 70290 | تاریخ : 30/02/1358

سخنرانی

‏زمان: 30 اردیبهشت 1358 / 23 جمادی الثانی 1399‏

‏مکان: قم‏

‏موضوع: ضرورت خودداری از تضعیف روحیۀ مردم ـ کوشش در راه محرومیت زدایی‏

‏حضار: صدر حاج سید جوادی، احمد (وزیر کشور) و استانداران سراسر کشور‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

چرا تضعیف روحیه ها؟

‏     من قبل از ورود در این سه مورد‏‎[1]‎‏ باید گله ای از شما و آقایان بکنم. آن کنفرانسی که‏‎ ‎‏شماها دو سه روز تشکیل دادید‏‎[2]‎‏، این مع الأسف ضرر داشت. برای اینکه روحیۀ مردم‏‎ ‎‏را شماها تضعیف کردید. امروز روزی است که باید تقویت بشود روحیه ها، نه تضعیف.‏‎ ‎‏شکایت ـ مجرد شکایت ـ رفع اشکال نمی کند، عمل باید بشود. باید امروز ما همه مان‏‎ ‎‏دست به دست هم بدهیم و به طور قاطع پیش برویم؛ و پیش هم می رویم. یأس نباید‏‎ ‎‏ایجاد کرد در ملت. و آقایان، آنطوری که من در روزنامه دیدم از رادیو شنیدم؛ تضعیف‏‎ ‎‏کردند روحیۀ ملت را. حتی شاید من هم یک قدری ـ فرض کنید ـ تضعیف شدم! و این‏‎ ‎‏مضر بود از آن طرف. آقایان بعضی شان گله کردند و بعضی شان شکایت کردند. بعضی از‏‎ ‎‏آن طرف هم، آن آقا که از طرف وزیر کشور ... معاون او دیگر زیادتر! کاری کرد که‏‎ ‎‏تضعیف شد. باید ما با قاطعیت پیش برویم.‏

انقلاب ایران و خطا در محاسبات جهانی

‏     آقا! ما ملت، یعنی نه ما، ما خیلی ‏‏[‏‏نقشی‏‏]‏‏ نداشتیم، ملت با آن قاطعیتی که داشت یک‏‎ ‎‏همچو کار بزرگی را انجام داد؛ یعنی کاری که هیچ احتمالش در مخیلۀ امثال ماها‏‎ ‎‏نمی آمد. احتمال این معنا که یک همچو سدی شکسته بشود، در ذهن کسی نمی آمد؛ و‏
‎[[page 372]]‎‏لهذا خارجیها هم که مطالعه کرده اند، روی موازین چپگرایی، رو موازین مادیگری، این‏‎ ‎‏را یک امر محالی می دانستند و گفتند که حسابها خطا درآمد. حسابهای همه خطا درآمد،‏‎ ‎‏برای اینکه این حسابها همه اش روی مادیگری بود. درست هم می گفتند، آنها روی‏‎ ‎‏حسابهای مادیگرایی یک ملتی که هیچ ندارد بر یک قدرتهایی که همه چیز دارند معنا‏‎ ‎‏ندارد که این پیروز بشود؛ لکن روی یک معانی دیگری، که معنویات باشد و ایمان مردم‏‎ ‎‏و آن چیزی که در صدر اسلام برای مسلمین پیدا شد و کمتر از نیم قرن دنیا را تسخیر‏‎ ‎‏کردند؛ آن ایمان و استقبال به شهادت، نترسیدن از اینکه من اگر بمیرم چه می شود،‏‎ ‎‏شهادت را برای خودشان نعمت می دانستند؛ ـ الآن هم در بین اقشار هستند که می آیند و‏‎ ‎‏می گویند دعا بکنید ما شهید بشویم، دعا بکنید بچۀ من شهید بشود ـ این روحیه پیدا شد و‏‎ ‎‏این وحدت کلمه ای که در همۀ اقشار به وجود آمد. این سد بزرگی که همۀ حسابها را‏‎ ‎‏باطل از کار درآورد، ‏‏[‏‏شکست‏‏]‏‏، به واسطۀ آن این پیشرفت را کردیم.‏

توان سازندگی ملت

‏     ملتی که این پیشرفت را کرده است نباید به اینکه یک قدری کشاورزی اش عقب‏‎ ‎‏است، یک قدری مثلاً کارخانه ها را نمی گذارند راه بیفتد اینها را هم ما البته می دانیم که‏‎ ‎‏الآن تتمۀ آن رژیم به شکل یک ریشه های مفسد و فاسد هست در این مملکت؛ از آن‏‎ ‎‏طرف هم از خارج به اینها یک کمکهایی می شود اشخاص منحرف هم زیاد هستند؛‏‎ ‎‏می دانید که اینها دارند کارشکنی می کنند؛ و من جمله کارشکنی ای که می کنند، همینکه‏‎ ‎‏نمی گذارند کشاورزها بردارند. تا می توانستند نگذارند بکارند؛ حالا که کاشته اند،‏‎ ‎‏نمی گذارند بردارند. یکی از مشکلات این است. لکن ما باید با یک قوّۀ روحی، قوّۀ‏‎ ‎‏ایمانی پیش برویم.‏

‏     باید مردم را تقویت بکنیم. این مردمی که با قوّت ایمان و با روح شجاعانه، زن و‏‎ ‎‏مردشان در خیابانها ریختند و این اساس را به هم زدند، اینها قدرت این را دارند که‏‎ ‎‏بسازند مملکت را. می توانند.‏


[[page 373]]روحیۀ مردم را تضعیف نکنید

‏     ماها باید ـ شماها که در استانها هستید و ایشان که در مرکز هستند، من که اینجا هستم ـ‏‎ ‎‏همه باید همیشه در صحبتهایمان توجه بکنیم به اینکه این صحبت در یک اتاق دربسته‏‎ ‎‏نیست؛ این صحبت در همۀ ایران پخش می شود و همه می شنوند. حالا کشاورزها همه‏‎ ‎‏رادیو دارند و همه می شنوند. نباید ما یک چیزی بگوییم که این روحیه ها تضعیف بشود.‏‎ ‎‏ما باید تقویت کنیم این روحیه ها را؛ و مبادی اصلاح پیش ما هست. یعنی ما هم مخازن‏‎ ‎‏زیاد داریم ـ که می بردند و حالا نمی توانند ببرند ـ و هم نیروی انسانی داریم ـ که پیشتر‏‎ ‎‏جلویش را می گرفتند و حالا کسی نمی تواند جلویش را بگیرد. همه چیز داریم ما؛ یعنی‏‎ ‎‏یک مملکت غنی ما داریم؛ مملکت غنی است لکن باید اهالی این مملکت از این غنا‏‎ ‎‏استفاده بکند. پیشتر نمی گذاشتند؛ حالا باید بکنند. اینها را تقویت بکنید همیشه. این‏‎ ‎‏روحیۀ قوی ای که الآن در مردم هست، و باز هم تتمه اش مانده ـ ولو یک قدرت ضعیف‏‎ ‎‏شده است ـ باید تقویت کرد؛ تا این نهضت به طور قوّت پیش برود و یک حکومت‏‎ ‎‏مستقری ـ که ما باز آرامش لازم داریم و این نهضت را لازم داریم که این مراحل بعد هم‏‎ ‎‏درست بشود ـ یک حکومت مستقری پیدا بشود. کارها را با قدرت و با همت همه انجام‏‎ ‎‏بدهید.‏

روز عمل است؛ نه صحبت

‏     در هر صورت، گلۀ من این بود که هم دولتیها، یعنی وزرا و نخست وزیر، و هم سایر‏‎ ‎‏آقایان، این صحبتها یک قدری اسباب این شد که مردم نگران بشوند. البته شماها نگران‏‎ ‎‏اوضاع هستید! لکن قاعده اش این بود که یک جوری باشد که پخش نشود که همه بفهمند‏‎ ‎‏که توی چنتۀ شما چیزی نیست! شما باید به همه بفهمانید ـ و واقعش هم هست ـ که شما‏‎ ‎‏همه چیز دارید. شما ملت را دارید و ـ عرض می کنم که ـ موانع را رفع کردید که مهم بود‏‎ ‎‏آن موانع؛ رفتند. حالا یک قدری دیرتر، یک قدری زودتر، کارها را خودتان انجام‏‎ ‎‏بدهید دیگر. وقتی مانع در کار نباشد، آنهایی که کارشکنی می کردند، آنهایی که‏
‎[[page 374]]‎‏می خواستند همه چیز ما عقب باشد، کشاورزی نشود، و این مصیبتها را به بار آوردند،‏‎ ‎‏اینها رفتند.‏

‏     حالا که رفتند ما دیگر از چه بترسیم؟ ما خودمان درست می کنیم مسائل را. منتها البته‏‎ ‎‏وقت لازم دارد، کشاورزی وقت لازم دارد؛ موانع باید رفع بشود. کارخانه ها وقت لازم‏‎ ‎‏دارد تا راه بیفتد. بودجه کم کم درست بشود. بودجۀ مملکت ـ خوب ـ آن هم هر چی‏‎ ‎‏داشتیم خوردند و رفتند. حالا از سر، ما باید فکر کنیم. و مهمش این است که نه خودمان‏‎ ‎‏روحمان را ببازیم، و نه دیگران روحشان را مأیوس کنیم. خودمان قوی باشیم. ما کار مهم‏‎ ‎‏را کردیم؛ کارهای دیگر کارهای مهم نیست. ما درست می کنیم کار را؛ می شود این‏‎ ‎‏کارها.‏

‏     مردم هم باید خودشان با هم دست به هم بدهند. مملکت مال خودشان است، باید‏‎ ‎‏مملکت خودشان را، خودشان درست بکنند. به مردم باید حالی کرد که خوب، یک‏‎ ‎‏نهضتی شد و این موانع مرتفع شد؛ به مجرد رفع موانع که نمی شود که فوراً همه چیز‏‎ ‎‏درست بشود. حالا وقت کار است، وقت عمل است؛ نه وقت صحبت. حرفها را باید کنار‏‎ ‎‏گذاشت و عمل کرد.‏

مسئولیت استانداران

‏     شما آقایان که در محل هستید با قاطعیت باید عمل بکنید و مردم را وادار کنید که به‏‎ ‎‏قاطعیت عمل بکنند. موعظه کنید مردم را؛ نصیحت کنید. اینهایی که کم کاری می کنند،‏‎ ‎‏ادارات را می گویند کم کاری می کنند؛ خوب، شما هر کدام در هر استانی که هستید‏‎ ‎‏ادارات را وادارید که کار بکنند. ... حالا وقت پرکاری است؛ نه وقت کم کاری. کشاورزها‏‎ ‎‏باز بهتر عمل کرده اند؛ برای اینکه از هر جا می آیند، می گویند ما کشاورزی مان خوب‏‎ ‎‏است حالا؛ امسال خوب شده. کشاورزها بهتر عمل کرده اند. ادارات کمتر عمل کرده اند.‏‎ ‎‏آنطوری که ما دلخواهمان است در ادارات، آنطور نشده. کشاورزی از سایرین بهتر‏‎ ‎‏هستند. در کارخانه ها هم شده و نشده اینطوری اند که اخلال می کنند. البته حالا وقتی‏
‎[[page 375]]‎‏است که شما همه دست به هم بدهید این اخلالگرها را جلویشان را بگیرید؛ این‏‎ ‎‏اخلالگرهایی که هستند. هر جا شما هر کدام هستید. اشخاصی که هم کارآمد هستند و هم‏‎ ‎‏متعهد، ملی، اسلامی ‏‏[‏‏...‏‏]‏

نقش اسلام در پیروزی انقلاب

‏     آقا! کار هیچ کدامتان پیش نمی رود الاّ به اسلام. این مسئله را، این نهضت را اسلام‏‎ ‎‏پیش برد؛ یعنی همۀ مردم می گفتند ما اسلام را می خواهیم. اگر این نبود، این جبهه های‏‎ ‎‏مختلف و این حزبهای مختلف هیچ کدام نمی توانستند این کار را بکنند. این ملت از باب‏‎ ‎‏اینکه مسلمان بود، و از آن طرف رنجها دیده بود، همه با هم جمع شدند و گفتند ما اسلام‏‎ ‎‏را می خواهیم؛ ما جمهوری اسلامی می خواهیم. وقتی هم پای رأی دادن شد، همه‏‎ ‎‏دیدید که اگر ـ چنانچه ـ قضیۀ اسلام در کار نبود آنطور رفراندم را کسی می توانست‏‎ ‎‏درست بکند؟ امکان نداشت یک همچو رفراندمی ـ رفراندمی که در تاریخ ایران که‏‎ ‎‏هیچ، در تاریخ بشر بی سابقه است ـ یک رفراندمی که همه با شور و شعف می روند:‏‎ ‎‏پیرمرد هفتاد ساله با جوانها، مریض را توی چرخ می نشانند و می آیند می گذارندش دم‏‎ ‎‏آنجا تا رأیش را بیندازد. یکی از مریضها آنجا رأیش را انداخته ـ برای من نقل کرده اند ـ‏‎ ‎‏رأیش را انداخته و فوت شده است. یک همچو چیز بی سابقه ای برای این است که ... زیر‏‎ ‎‏پرچم اسلام بود که این کار انجام گرفت.‏

اسلام منهای آخوند یعنی طبّ به استثنای طبیب

‏     این حرفهایی که در این قشرهای بی اطلاع ـ نمی گویم که فاسد، بی توجه به واقعیات ـ‏‎ ‎‏این حرفهایی که زده می شود، که در حرفهایشان می بینیم اصلاً کاری دیگر به اسلام‏‎ ‎‏ندارند. هیچی! مثل اینکه قضیه را همین خود جبهه ها درست کردند و حزبها درست‏‎ ‎‏کردند این نعمت را دارند از دست می دهند از آن طرف، شما در هر جا که بروید، آنکه‏‎ ‎‏مردم را راه انداخت برای این چیزها آخوندها بودند.‏

‏     حالا قیام نکنید بر ضد آخوند بگویید که «اسلام منهای آخوند»! معنایش این است که‏
‎[[page 376]]‎‏اسلام هیچ؛ «منهای آخوند» یعنی هیچ؛ مثل «طب به استثنای طبیب»! طب به استثنای‏‎ ‎‏طبیب یعنی ما طب نمی خواهیم! و الاّ نمی شود طب باشد به استثنای طبیب. اسلام به‏‎ ‎‏استثنای آخوند و روحانی معنایش این است که اسلام را ما نمی خواهیم. اگر این سد را‏‎ ‎‏بشکنید، همه تان هم جمع بشوید، کار ازتان نمی آید. اینهایند که کار ازشان می آید.‏‎ ‎‏مطالعه کنید، ببینید؛ در همین نهضت مطالعه کنید، ببینید کی کار را پیش برد؟ کدام قشر از‏‎ ‎‏دیگران بیشتر پیش بردند. همه، همه کردند، اما آنکه مردم دنبالشان بود و عامۀ مردم،‏‎ ‎‏میزان کشاورز است؛ میزان بازاری است؛ میزان این خیابان است و این مردم خیابانی‏‎ ‎‏هستند، کی اینها را تجهیز کرد برای این کار؟ آخوندها بودند. البته دیگران هم بودند؛‏‎ ‎‏لکن مهم اینها بودند.‏

‏     به فکر این نیفتید که حالا توی روزنامه بنویسید: «آخوند بازی»! و آن وقتی که مردم‏‎ ‎‏اعراض می کنند از یک همچو روزنامه ای، حالا نویسندگان ما بیایند بگویند که‏‎ ‎‏دمکراسی ـ نمی دانم ـ آزادی! کی جلویش را گرفته بود!‏

آزادی مطبوعات یا توطئه ؟!

‏     اینها مردم نمی خواهند بگذارند وقتی روزنامه را نخریدند مردم، کنار می روند. یک‏‎ ‎‏روزنامۀ توطئه گر را نباید به اسم آزادی ... حالا نویسندگان و سندیکای نویسندگان ما و‏‎ ‎‏حقوقدانهای ما بیایند ـ یک چیزی که توطئه است ـ می خواهند این مسئله را به هم بزنند‏‎ ‎‏می خواهند این نهضت را به هم بزنند آقایان هم بیایند پشتش را بگیرند به اینکه ما‏‎ ‎‏ـ نمی دانم ـ «آزادی مطبوعات»! و آزادی! آزادی مطبوعات هست؛ اما توطئه هم آزاد‏‎ ‎‏است؟ آزادی مطبوعات هست، اما مطبوعات آزادند که کمونیستها می گویند بنویسند،‏‎ ‎‏که مسلمانها می گویند ننویسند؟ این معنی «آزادی مطبوعات» است، یا توطئه در کار‏‎ ‎‏است؟ اگر این توطئه پیش برود، همه تان را از بین می برند. اگر این توطئه پیش برود و‏‎ ‎‏کمک نکنید و شما خیال کنید که می توانید یک کاری بکنید به استثنای روحانیین،‏‎ ‎‏کلاهتان پس معرکه است! نمی توانید هیچ کاری بکنید.‏


[[page 377]]توطئه در جدا نمودن روحانیت از مردم 

‏     این معنا که، هم تقویت بکنید روحیۀ مردم را هم تقویت بکنید ـ عرض می کنم ـ‏‎ ‎‏روحانیت را، هم تحت لوای اسلام پیش بروید؛ این مملکت شما پیش می رود. اگر‏‎ ‎‏بخواهید...بگویید ما مثلاً جبهۀ کذا، ما نهضت کذا، ما ـ عرض می کنم که ـ حزب‏‎ ‎‏دمکرات کذا، اینها هر کدام چند نفر دنبالشان هستند که برای دنیا آمده اند؛ و ابداً وقتی که‏‎ ‎‏یک ترقه بشود گوش به این حرفها نمی دهند؛ می روند سراغ کارشان. آنی که کار از او‏‎ ‎‏می آید، آن کسی است که برای اسلام و برای شهادت ‏‏[‏‏آماده است‏‏]‏‏ کار از او می آید. و او‏‎ ‎‏آنی است که آخوند در کلّۀ اینها کرده؛ و به حق هم کرده و انبیا کردند و خدا کرده.‏

‏     این را از دست مردم نگیرید شما آقایان. شماها در هر جا هستید نفوذ دارید ان شاءالله ،‏‎ ‎‏و بیشتر نفوذ پیدا می کنید، این مطلب را از دست مردم نگیرید. هم مردم را تقویت کنید که‏‎ ‎‏پیش می توانیم ببریم و می توانید؛ و می دانم که می توانید.‏

‏     ان شاءالله پیش می برید و هم خودتان این سنگرها را یکی بعد از دیگری خراب‏‎ ‎‏نکنید. این سنگرهایی که با وجودشان، شکست این سنگرهای بزرگ را، این دیوار را‏‎ ‎‏شکست، این را قدرش را بدانید و به همش نزنید. این را نگویید که اینها کهنه پرستند!‏‎ ‎‏همینها با اینکه شما خیال می کنید، از شما متنورتر هستند. توی قشرهای اینها نویسندۀ بهتر‏‎ ‎‏دارد؛ گویندۀ بهتر دارد، متفکر بهتر دارد. خیال نکنید که اینها چیزی نیستند. مجرد اینکه‏‎ ‎‏خیر، پارک ندارند، و مجرد اینکه اتومبیل سیستم کذا ندارند، مجرد اینکه ‏‏[‏‏چنان‏‏]‏‎ ‎‏هستند، پس متنور نیستند! متنور آن است که یک پارکی داشته باشد و یک اتومبیلی داشته‏‎ ‎‏باشد و خودش را بزک بکند، بیاید بیرون! و این مسائل ضرر دارد به مملکتمان.‏

کمیته ها، نگهبانان امنیت کشور

‏     حالا می رویم سراغ این مسائلی که شما گفتید. این کمیته ها لازم است وجودشان؛‏‎ ‎‏لکن تصفیه. ما هر دو، قضیه را قبول داریم. من هم قبول دارم. من هم متأسفم از اینکه در‏‎ ‎‏ایران یک کمیته هایی هست که مفید که نیست، گاهی مضر است. این را من قبول دارم. اما‏
‎[[page 378]]‎‏این را نمی شود گفت که کمیته حالا دیگر ما نمی خواهیم! حالا ما کارهایمان ‏‏[‏‏هنوز‏‏]‏‏ تمام‏‎ ‎‏نشده.‏

‏     ما حالا کمیته لازم داریم. ما حالا این سربازهای ملی، این پاسداران ملی، الآن‏‎ ‎‏مملکت ما را اینها دارند حفظ می کنند. ما اینها را لازم داریم. بنابر این اصل مطلب که‏‎ ‎‏مشکل اول بود و صحبت اول بود ـ که کمیته ها کارشکنی می کنند ـ این باید اصلاح بشود.‏‎ ‎‏یعنی باید همینکه ـ عرض می کنم ـ ما، حوزۀ علمیۀ اینجا، آقایان، شورای انقلاب، اینها‏‎ ‎‏بنشینند طرح بریزند و اشخاصی را بفرستند و با کمک همۀ آقایان ـ اینها را ـ تصفیه بکنند.‏‎ ‎‏یعنی اگر یک عضو فاسدی که ـ عرض می کنم که ـ تو اینها رخنه کرده است کنار بگذارند‏‎ ‎‏و مطالب را اصلاح بکنند. اما اینکه «نباشد» الآن صحیح نیست. الآن ما، بین راه هستیم؛‏‎ ‎‏الآن اینها را ما لازم داریم.‏

مشکل کشاورزی و ارتش

‏     قضیۀ دوم. راجع به چی بود؟ راجع به کشاورزی. البته مشکلات کشاورزی یکی اش‏‎ ‎‏هم همین مفسدینی هستند که نمی خواهند ‏‏[‏‏اصلاح‏‏]‏‏ بشود. همین دیروز یک دسته ای‏‎ ‎‏آمده بودند ـ از سیستان ظاهراً بودند ـ گفتند که ما امسال کشاورزی مان 400 هزار هکتار‏‎ ‎‏کشاورزی کرده ایم، و بسیار خوب شده است؛ لکن یک پلی است که ما باید از آنجا عبور‏‎ ‎‏کنیم و برویم سراغ زمینهایمان، اینها ترکمنها آمده اند جلویش را گرفته اند نمی گذارند‏‎ ‎‏برویم. این ‏‏[‏‏را‏‏]‏‏ باید دولت کاری، فکری بکند. این اشخاص با نصیحت فایده ندارد.‏‎ ‎‏حرف ما را یک قشر از ملت که اعتقاد دارند به ما، می شنوند؛ یک قشری که برای فساد‏‎ ‎‏آمده اند، نمی خواهند درست بشود، آنها نمی شنوند این حرفها را. این، قدرت لازم‏‎ ‎‏دارد. قدرتش هم دست دولت است. ژاندارمری ـ عرض می کنم که ـ ارتش، اینها باید‏‎ ‎‏این کارها را انجام بدهند، و این ایشانند که باید این کار را انجام بدهند. با اینکه یک‏‎ ‎‏اشکالات البته هست در ارتش؛ اشکالاتی هست، لکن باید رفع بشود. و ارتش باید‏‎ ‎‏تقویت بشود؛ در هر جا. ژاندارمری تقویت بشود جلوی این اشخاصی که نمی گذارند‏
‎[[page 379]]‎‏این کارها انجام بگیرد بگیرند و جلوی آن اشخاصی که می آیند کشاورزها حالا آنها‏‎ ‎‏بردارند، آنها هم جلویشان را بگیرند. مانعی ندارد که ما هم نصیحت کنیم به مردم که اینها‏‎ ‎‏که تراکتور دارند و اینهایی که ‏‏[‏‏امکانات‏‏]‏‏ دارند، اینها خوب اگر ازشان اجاره بکنند،‏‎ ‎‏خوب آنها اجاره می دهند. اگر هم بنا باشد که ما هم یک کناری بگوییم که مسامحه کنند‏‎ ‎‏یک قدری، یک قدری بتوانند کمک کنند؛ اینطور چیزها؛ آن هم از قِبَل من مانعی‏‎ ‎‏نیست، اینکه من بتوانم.‏

‏     ‏‏[‏‏در این هنگام یکی از حضار گزارشی ارائه داد. پس از آن حضرت امام فرمودند:‏‏]‏

‎     ‎‏آرامش، آرامش به یک معنا هست، یک معنا نیست. خوب سرحدات باز به همان‏‎ ‎‏حال اول باقی است. من این پریروز که این آقایان آمدند اینجا من آنقدر صحبت کردم،‏‎ ‎‏رفتند و توی اداره های خودشان نشستند و کاری هم نکردند! اگر بنا باشد یک مملکتی‏‎ ‎‏ارتشش پشت گوش بیندازد، آن رئیس ستاد، مطالب را پشت گوش بیندازد، درست عمل‏‎ ‎‏نکند، این ارتش نمی تواند کاری بکند. و الآن وضع ارتش ما مع الأسف اینطوری است‏‎ ‎‏که اشکال در کار است.‏

جریان مرزها و مرزبانیها

‏     من حالا نمی خواهم اشکالات را بگویم. اشکالات در کار است. این اشکالات باید‏‎ ‎‏رفع بشود. باید تقویت بشود این سرحدات. خوب، به ما پیشنهاد کردند که ـ چنانچه ـ چند‏‎ ‎‏تا مثلاً یک عده ای از ارتش، با یک مقداری از پاسدارها، بیایند در این سرحدات و‏‎ ‎‏چادر بزنند در سرحدات، این ور و آن ور، و پاسدارها هم آنجا باشند، چند تا طیاره هم‏‎ ‎‏بیایند از آنجا عبور بکنند و رد بشوند، اینها می ترسند، دیگر نمی آیند. این کار را باید‏‎ ‎‏کرد. الآن مملکت سرحداتش باز است، هر چه می خواهد تفنگ بیاورد، می آورد. آنها‏‎ ‎‏هم نشسته اند آن طرف، تفنگ می فرستند. بلکه تربیت می کنند. خوب، اینها باید‏‎ ‎‏جلویش را گرفت. می توانید جلویش را بگیرید. اینها حالا یک چیز مختصری هستند؛‏‎ ‎‏لکن اگر جلویش را نگیرید مفصل می شوند. این مختصر را باید از اول در این نطفه‏
‎[[page 380]]‎‏خفه اش کرد.‏

لزوم قاطعیت در برخورد با مشکلات

‏     اگر ما مسامحه بکنیم و بخواهیم که با ترتیب ـ و مثلاً فرض کنید ـ اداری و جوّ‏‎ ‎‏پرونده سازی و به کاغذ بازی عمل بکنیم، کارها زمین می ماند. باید ـ به طور قاطع ـ‏‎ ‎‏ارتش، ژاندارمری، به طور قاطع عمل بکنند و سرحدات را جلویش را بگیرند که این‏‎ ‎‏تفنگها نیاید، این مفسدین نیایند. اینها مهمتر از کشاورزی است. اینها ما را از بین خواهند‏‎ ‎‏برد؛ اگر مهلت بهشان بدهید. الآن چیزی نیستند؛ الآن با یک «هو» از بین می روند؛ اما اگر‏‎ ‎‏مهلت بهشان بدهید، خوب، کم کم قوای مجتمع می شوند و کم کم رشد می کنند. این را‏‎ ‎‏باید جلویش را بگیرید. بنابراین، این مشکل عمده اش با ارتش و ژاندارمری است که این‏‎ ‎‏اشخاصی که مال مردم را می خواهند یا این زراعت را می خواهند چه بکنند ـ و معلوم هم‏‎ ‎‏نیست که حقی بگویند و درست بگویند ـ اینها را جلویشان را بگیرند. و بعد مراجعه بشود‏‎ ‎‏به جاهایی که محاکم صالحه ... و ببینند اینها چی می گویند و راست و دروغش معلوم‏‎ ‎‏بشود. اما الآن حق ندارند جلو زراعت مردم را بگیرند اینها باید ارتش جلویش را بگیرد‏‎ ‎‏یا ژاندارمری؟‏

‏[‏‏وزیر کشور: ژاندارمری‏‏]‏‏ ‏

‏     خوب، ژاندارمری. ژاندارمری باید جلویش را بگیرد.‏

‏[‏‏وزیر کشور: برنامه ای که دستور فرمودید مرتب در هر منطقه ای داریم پیاده می کنیم و ژاندارمری یک‏‎ ‎‏عده ای را می فرستد.‏‏]‏

فرصت ندادن به توطئه گران

‏     خوب، پس اینها باید جلویش را ـ اینها ـ بگیرند. این دیگر با صحبت درست‏‎ ‎‏نمی شود؛ برای اینکه آنهایی که مفسد هستند به صحبت گوش نمی دهند. اینها قدرت‏‎ ‎‏لازم دارند؛ بی قدرت فایده ندارد.‏


‎[[page 381]]‎‏     بله، مردم مؤمن بازاری را می شود با صحبت هدایتش کرد به کار، کشاورز آرام را‏‎ ‎‏می شود، اما آنکه آمده است به هم بزند این اوضاع را، اصلش تزش این است که ایران به‏‎ ‎‏هم بخورد، ایران آرام نباشد؛ تا اینکه بگویند نتوانستند خودش را اداره بکنند؛ دیگران‏‎ ‎‏برای ما سرپرست بفرستند؛ این نباید باشد؛ باید جلویش را گرفت. ما خودمان می توانیم؛‏‎ ‎‏بهتر هم از دیگران می توانیم. چرا نمی توانیم؟‏

‏[‏‏وزیر کشور: در اراک رئیس ژاندارمری را با دو نفر دیگر از مأمورین کشتند و نگذاشتند حکمی که‏‎ ‎‏هیأت پنج نفره داده، اجرا شود؟‏‏]‏

‎     ‎‏خوب، قوه قوی باید بشود ژاندارمری تا نتوانند بکشند. اینکه دیگر با موعظه درست‏‎ ‎‏نمی شود! آن آدمی که می خواهد آدم بکشد و رئیس ژاندارمری را می خواهد بکشد،‏‎ ‎‏این را باید تقویت کرد و جلو گرفت؛ گرفتشان. هر کس که همچو کاری کرده ‏‏[‏‏باید‏‏]‏‎ ‎‏گرفتش و به مجازات خودش رساند تا دیگر نتوانند تکرار بکنند. بنابر این، این مسئله هم‏‎ ‎‏با دولت است که باید دولت این کار را به اسرع وقت انجام بدهد. نگذارید آقا اینها یواش‏‎ ‎‏یواش هر طور دلشان می خواهد عمل کنند. من بعد به شما عرض می کنم...‏

متصدیان سالم و متعهد 

‏[‏‏در پاسخ به اظهارات یکی از حاضران:‏‏]‏

‎     ‎‏خوب اینها محتاج به تأملی است و آنکه من ثانیاً باید به آقایان عرض کنم این است‏‎ ‎‏که اشخاصی را که تعیین می کنید، از استانها تعیین می شود برای حکومت، فرماندار و‏‎ ‎‏فلان، اینها را درباره شان مطالعه بکنید. آنجا به ما گفته اند که در بعضی از استانها ـ تعمّد‏‎ ‎‏هست یا اشتباه ـ که اشخاص ناسالم می گذارند؛ بلکه گاهی اشخاص سالم را برمی دارند،‏‎ ‎‏به جای اشخاص، ناسالم می گذارند. آن کسی که این کار را می کند اگر در اشتباه است،‏‎ ‎‏خوب، از این به بعد این اشتباه نکند؛ درست چشمهایش را باز کند. ببیند چه کسی را دارد‏‎ ‎‏برای کجا می گذارد و اگر خدای نخواسته یک غرضی درش هست، این بداند که دیگر‏‎ ‎‏این حرفها گذشته.‏


‎[[page 382]]‎‏     تعیین یک فرماندارِ مثلاً منحرف یک جایی اسباب این نمی شود که دوباره مسائل‏‎ ‎‏برگردد؛ مسائل گذشته دیگر؛ آن مسائل برنمی گردد. پس بهتر این است که آقایان متوجه‏‎ ‎‏باشند که برای ملت که الآن هست، برای مملکتی که الآن مال خودشان هست ـ مثل اینکه‏‎ ‎‏برای خانۀ خودشان خدمت می کنند ـ صادقانه برای کشوری که الآن مال خودشان هست.‏‎ ‎‏خوب، پیشتر خیلیها عذر داشتند که «خوب، من برای چه؟ ما که منافعمان به جیب دیگران‏‎ ‎‏می رود، چرا ما کار بکنیم، که منفعتش به جیب دیگران برود؟» حالا که این حرف نیست.‏‎ ‎‏حالا اگر کار بکنیم، منفعتش به جیب ملت خودمان می رود و به جیب خودمان می رود.‏‎ ‎‏همان طوری که برای خانواده هایشان باید کار بکنند، و از روی صداقت کار می کنند و از‏‎ ‎‏روی امانت و اشتیاق، برای کشورشان هم همین طور عمل بکنند. اشخاصی که در‏‎ ‎‏ذهنشان آمده است، یا خدای نخواسته که مثلاً حالا یک کسی را آنجا بگذارند، یک‏‎ ‎‏کسی را اینجا بگذارند، یک منحرفی را آنجا بگذارند یک منحرف را آنجا بگذارند، اگر‏‎ ‎‏به ذهنشان آمده است که با این عمل می شود یک کاری را که انجام شده است برگرداند،‏‎ ‎‏این را از ذهنشان بیرون کنند؛ نمی شود دیگر این. جز اینکه خودشان ـ عرض می کنم که ـ‏‎ ‎‏خراب بشوند بین ملت، چه بشوند، نتیجه ای از آن حاصل نمی شود.‏

‏     در هر صورت، شما در سطح کشور همه جا هستید؛ و باید برای کشور خودتان‏‎ ‎‏خدمت بکنید. ما هم که اینجا هستیم، دعا می کنیم به همۀ کشور و همۀ شماها، که بتوانید‏‎ ‎‏خدمتتان را انجام بدهید. و امیدوارم که بزودی همۀ مشکلات رفع بشود.‏

از بین رفتن خوف از ساواک و امریکاییها 

‏     مشکلات، ـ مشکلات اساسی ـ رفع شده است؛ آن مشکلی که نمی گذاشت هیچ کس‏‎ ‎‏هیچ کاری بکند آن رفع شده است؛ دیگر هم برگشت ندارد. این مشکلات، دیگر‏‎ ‎‏مشکلاتی است که یک خانه ای تو خانۀ خودش یک ـ فرض کنید ـ یک جایش حالا‏‎ ‎‏خراب است، می خواهد اصلاحش بکند، با طمأنینه و دلگرمی اصلاحش می کند. الآن‏‎ ‎‏وضع این است که ما می خواهیم خانۀ خودمان را اصلاح بکنیم. دیگر خوف اینکه اگر‏
‎[[page 383]]‎‏من فلان کار را بکنم سازمان امنیت می آید من را می گیرد می برد توی سیاهچال، این‏‎ ‎‏خوف دیگر نیست. اگر فلان کار را بکنم امریکایی ها را وادار می کنند که یک همچو‏‎ ‎‏کاری بشود، اینها دیگر در کار نیست. الآن دیگر خودتانید و مملکت و کشور خودتان. و‏‎ ‎‏برای خودتان باید کار کنید. همه مان باید برای خودمان کار بکنیم. اگر ـ چنانچه ـ اعتقاد به‏‎ ‎‏خدا داریم ـ که داریم ان شاءالله ـ برای خدا این کار را بکنیم؛ یک کشور اسلامی است. و‏‎ ‎‏اگر خدای نخواسته خیر، اینطور نیست، ملی هستیم، خوب ... برای کشورمان این کار را‏‎ ‎‏بکنیم. و امیدوارم که همه موفق باشید و مؤید.‏

محرومیتها و انتظارات 

‏[‏‏در پاسخ به اظهارات یکی از حاضران:‏‏]‏

‎     ‎‏بله، اینها مکرراً آمده اند پیش من. هر دسته ای که می آیند ‏‏[‏‏می گویند‏‏]‏‏ در اطراف‏‎ ‎‏ما بیکاری زیاد است، هیچ نداریم، آب و برق نداریم، دبستان نداریم ـ عرض می کنم‏‎ ‎‏که ـ بیمارستان نداریم؛ از این حرفها. خوب، هر کس از هر جا هست می آید می گوید.‏‎ ‎‏و غالباً هم می گویند هیچ جا مثل ما محروم نبوده. ما به اینها می گوییم که خوب، این‏‎ ‎‏تازه شده است، یا از قدیم بوده است؟ این انقلاب این را آورده است یا خیر، این‏‎ ‎‏سابق بوده است و حالا ما وارد شده ایم به یک جایی که همۀ اینها نبوده است؟ اگر‏‎ ‎‏بگویید که انقلاب این فقر و فلاکت را آورده که خودتان هم قبول دارید که نیست‏‎ ‎‏این جور، پس این قبل از انقلاب بوده است. این مطلب این بیکاری بوده و این فقر‏‎ ‎‏بوده و این نداشتن آب و برق و آسفالت و ... بوده است قبلاً. حالا وارد شده دولت‏‎ ‎‏به یک مملکتی که همه چیزش این جوری بوده.‏

‏     بختیاری می گوید که ما از همه محرومتر بوده ایم؛ سیستانی می گوید ما از همه‏‎ ‎‏محرومتریم؛ بلوچستانی همین را می گوید؛ کردستانی هم. همه و همه هم راست‏‎ ‎‏می گویند که محروم بوده اند؛ اما این محرومیتی که بوده، سابق بوده، حالا پیدا نشده است‏‎ ‎‏که شما حالا بیایید بچسبید به دولت که الآن بده! برای اینکه الآن که نشده است؛ در دولت‏
‎[[page 384]]‎‏آقای بازرگان اینها نشده است که آقای بازرگان ضامنش باشد. این در دولتهای سابق و در‏‎ ‎‏زمان رژیم سابق شده است. و حالا اینها وارد شده اند. شما وارد شده اید به یک مملکتی‏‎ ‎‏که آشفته بوده و باید درستش کنید.‏

‏     پس ـ بنابراین ـ کارگر، کارمند، کشاورز ـ عرض می کنم ـ بیکار، همۀ اینها چیزهایی‏‎ ‎‏بوده که سابق همان جور بوده. بدتر بوده! حالا لااقل آزاد هستید؛ آن وقت این هم نبود.‏‎ ‎‏... آنها هم باید یک قدر صبر کنند، ببینند که باید چه بکنند. آنها خیال نکنند که حالا که ما‏‎ ‎‏بیکار هستیم پس یاالله بدهید! من که این کار را نکرده ام که بدهم. کار سابق، سابقی کرده؛‏‎ ‎‏آنها شما را محروم کرده اند ما حالا آمدیم این محرومها را از محرومیت بیرون کنیم. اما‏‎ ‎‏اینکه معجزه نیست که فوراً عمل بشود! خوب، این باید بتدریج عمل بشود. این را باید به‏‎ ‎‏آنها گفت که مسئله اینطور است که شما در یک رژیمی بودید که همۀ محرومیت را در‏‎ ‎‏آن رژیم داشتید؛ خرابی همه آنجا بود. ما حالا وارد شده ایم به یک خرابه ای،‏‎ ‎‏می خواهیم بسازیم. خوب، این خرابه ای که می خواهیم بسازیم، مهلت لازم دارد؛ یک‏‎ ‎‏قدری وقت لازم دارد. باید وقت درست بشود. باید دولت مستقری پیدا بشود، باید یک‏‎ ‎‏بودجه ای برای دولت پیدا بشود، تا کار درست بشود. همین طوری که نمی شود درست‏‎ ‎‏بشود!‏

لزوم تحمل آشفتگیهای بعد از انقلاب 

‏     در هر صورت، همه باید در ... انقلاب است، انقلاب لازمه اش اینطور مسائل است. و‏‎ ‎‏چه انقلابی بهتر از این انقلاب ایران تا حالا واقع شده. انقلاب سفید این است؛ نه آن‏‎ ‎‏«انقلاب سفید» آقا آریامهر! انقلاب سفید این است که یک انقلاب واقع شد، یک سدّ به‏‎ ‎‏این بزرگی شکسته شد، در عین حال آن چیزی که ضایعات بود، کم بود؛ آن چیزی که‏‎ ‎‏برداشت بود، زیاد بود. اما حالا ‏‏[‏‏هنوز‏‏]‏‏ حال انقلاب است. ما که  از انقلاب بیرون نرفتیم.‏‎ ‎‏الآن حالِ انقلاب است. حالِ انقلاب آشفتگی دارد. بعد از انقلاب آشفتگی دارد. این‏‎ ‎‏آشفتگی را همه باید تحمل بکنیم. شما در حد خودتان تحمل بکنید؛ کارگر در حد‏
‎[[page 385]]‎‏خودش تحمل بکند ـ عرض می کنم ـ جوان دانشگاهی در حد خودش تحمل بکند؛ برای‏‎ ‎‏اینکه ... وقت آسایش الآن نیست.‏

‏     وقت انقلاب و بعد از انقلاب این مسائل، گرفتاریها برای همه هست. برای دولت‏‎ ‎‏هست، برای ملت هست، برای جوانها هست، برای ـ عرض می کنم ـ کشاورزها؛ برای‏‎ ‎‏همه هست. لکن همه باید با هم دست به هم بدهیم کار را انجام بدهیم. ان شاءالله که موفق‏‎ ‎‏باشید.‏

‎[[page 386]]‎

  • ـ مسئلۀ کمیته ها، کشاورزی و مواد مخدر که در سخنان وزیر کشور مطرح شده بود.
  • ـ سمینار استانداران سراسر کشور در تهران.

انتهای پیام /*