سخنرانی

سخنرانی در جمع وزرای امور خارجه ایران و ترکیه (عبرت دولت ها از سرنوشت شاه)

کد : 70345 | تاریخ : 21/03/1358

سخنرانی

‏زمان: 21 خرداد 1358 / 16 رجب 1399‏

‏مکان: قم‏

‏موضوع: لزوم عبرت گرفتن دولتها از سرنوشت شاه ـ تفاوت دولت مردمی با دولت دست نشانده‏

‏حضار: یزدی، ابراهیم (وزیر امور خارجه) ـ گندورزرکچون (وزیر امور خارجۀ ترکیه)‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

فراخوانی ملتها و دولتها به پیروی از اسلام

‏     من متقابلاً سلام به ملت تُرک و نخست وزیر ابلاغ می کنم.‏

‏     و لازم است که ما اساس این نهضت را به طور اجمال برای شما و دولت شما بیان کنیم.‏‎ ‎‏اساس این نهضت از دو جا سرچشمه گرفت: یکی، از شدت فشار خارجی و داخلی و‏‎ ‎‏چپاولگریهای خارجی و داخلی و اختناقهای فوق العاده؛ که در ظرف پنجاه و چند سال‏‎ ‎‏ایران و ملت ایران یک روز خوش ندید؛ و اخیراً هم کشتارهای فوق العاده دسته جمعی،‏‎ ‎‏که در اکثر بلاد ایران پیش آمد، مردم را به جان آورد که این نهضت را همراهی کنند. و‏‎ ‎‏یکی دیگر، آرزوی ما برای یک حکومت اسلامی و یک حکومت عدل، که یک‏‎ ‎‏رژیمی در مقابل رژیمهای طاغوتی باشد، و ما مسائل اسلامی را مثل صدر اسلام در ایران‏‎ ‎‏پیاده کنیم. و امید ما آن است که سایر ملتها، و سایر دولتها به این نهضت اسلامی بپیوندند،‏‎ ‎‏و وجهۀ نظرشان اسلام باشد. اسلام برای همۀ کشورها یک آرمانی است که در آن همه‏‎ ‎‏چیز هست. لکن تبلیغات خارجی و دنبال آن هم تبلیغات داخلی، اسباب این شد که‏‎ ‎‏ملتهای ما را از اسلام جدا کردند و دولتهای ما را هم جدا کردند. و مع الأسف تبلیغات به‏‎ ‎‏طوری شد که جوانهای شرق تمام آمالشان را به تحقق معانی غربی خرج کردند؛ و تمام‏‎ ‎‏حیثیت ملی خودشان را، بعض از جوانهای ما، فدای غرب کردند. و این یک شکست‏‎ ‎‏روحی بود که برای ما از همۀ شکستهایی که داشتیم بالاتر بود. نظر ما به اقتصاد نیست،‏‎ ‎‏مگر به طور آلت. نظر ما به فرهنگ اسلامی است که این فرهنگ اسلامی را از ما جدا‏
‎[[page 85]]‎‏کردند. و غرب در شرق آنطور نفوذ کرد که شرق خودش را باخت، و محتوای بسیاری از‏‎ ‎‏جوانهای ما را گرفت. اما ما گمان می کنیم که باید تمام ملتها و دولتها توجه خودشان را به‏‎ ‎‏این نقطه نظر منعطف کنند که این شکست روحی را از ملتها جدا کنند، و گمان نکنند‏‎ ‎‏جوانهای ما که هرچه هست، در غرب است، و خودشان چیزی ندارند.‏

ارتش در صدر اسلام

‏     اسلام، در مقابل همۀ دولتهای طاغوتی، برای انسان سازی آمده است. قرآن کتاب‏‎ ‎‏انسان سازی است. اگر انسان چنانچه در این ممالک اسلامی تحقق پیدا بکند و اسلام‏‎ ‎‏برنامۀ دولتها و ملتها باشد، امکان ندارد که دیگران بتوانند استفاده های نامشروع از ما‏‎ ‎‏بکنند. ما باید اقتصادمان تابع اسلام باشد؛ فرهنگمان تابع اسلام باشد؛ ارتشمان، ارتش‏‎ ‎‏اسلامی باشد. در صدر اسلام ارتش یک پناهگاهی برای ملتها بوده است، محیط ارتش‏‎ ‎‏از محیط مردم جدا نبوده است؛ محیط رُعب نبوده است؛ محیط وحشت نبوده است. اگر‏‎ ‎‏ارتش، دولت، به وظایف ارتشی خودشان، به وظایف دولتی خودشان، به وظایف‏‎ ‎‏اسلامی، عمل کنند، محیط در یک کشور محیط محبت می شود؛ محیط آرامش روحی‏‎ ‎‏می شود؛ و این هم برای ملت مفید است؛ و هم برای دولت؛ و هم برای ارتش. و اگر‏‎ ‎‏محیط، محیط ارعاب باشد ـ چنانچه در حکومتهای طاغوتی است ـ محیط وحشت باشد،‏‎ ‎‏این برای ملت و خود دولت و خود ارتش بد است. و اینکه طاغوتیها محیط ارعاب ایجاد‏‎ ‎‏می کنند برای این است که آنها برای ملت کار نکرده اند و خودشان را از ملت جدا‏‎ ‎‏کرده اند، و از ملت وحشت دارند؛ از این جهت محیط را ارعاب، محیط ارعابی درست‏‎ ‎‏می کنند که مردم را سرکوب کنند. در صدر اسلام این معانی نبوده است. ارتش اسلام از‏‎ ‎‏مردم جدا نبوده است. محیط هیچ وقت محیط ارعابی نبوده است. حکومتی که در رأس‏‎ ‎‏جامعه بوده است با مردم دیگر فرقی نداشته است؛ بلکه زندگی اش پایینتر بوده است.‏‎ ‎‏حکومتها نمی خواستند که به مردم حکومت کنند؛ می خواستند خدمت کنند. اسلام‏‎ ‎‏حکومتها را موظف به خدمت کرده است. ارتش در خدمت ملت باید باشد. حکومتها در‏
‎[[page 86]]‎‏خدمت مردم باید باشند. اگر یک همچو برنامه ای تحقق پیدا بکند، محیط رعب از بین‏‎ ‎‏می رود؛ محیط دوستی پیش می آید، مبدل به محیط برادری می شود.‏

لزوم عبرت گرفتن دولتها از سرنوشت شاه

‏     یک همچو محیطی که محیط برادری باشد، ملت پشتیبان دولت است. و اگر ملت‏‎ ‎‏پشتیبان دولتی شد، دولت سقوط نمی کند. اگر شاه به نصایح روحانیون توجه کرده بود و‏‎ ‎‏خدمت به این ملت کرده بود، سقوط نمی کرد. لکن خدمت نکرد و خیانت کرد، و‏‎ ‎‏پشتوانۀ مردمی را از دست داد، و وقتی که مردم شنیدند رفت، شادی کردند. چنانکه در‏‎ ‎‏رفتن پدرش هم شادی کردند. حکومتها باید عبرت بگیرند از این وضعی که در ایران‏‎ ‎‏پیش آمد، و بدانند که وضع برای این بود که محیط اختناق به طوری پیش آوردند که‏‎ ‎‏اختناق انفجار آورد. برادر باشند با هم. با ملت دوست باشند. ملت احساس کند که دولت‏‎ ‎‏از خود اوست؛ دولت خدمتگزار اوست. ملتها احساس کنند که ارتش از خود آنهاست.‏‎ ‎‏ارتش که در خیابان می آید برای آن گل بریزند؛ نه از آن فرار کنند! عمده در برنامه های‏‎ ‎‏حکومتی، در برنامه های دولتی، این معناست که محیط اخلاقی درست کنند. محیط‏‎ ‎‏برادری درست کنند. این در رأس همۀ برنامه هاست. اگر این برنامه درست شد، اگر‏‎ ‎‏دولت بخواهد کاری بکند، همۀ ملت با او همراهی می کنند. اگر دولت بخواهد برنامه ای‏‎ ‎‏را ... اجرا بکند، ملت در خدمت آن هست.‏

تفاوت دولت مردمی با دولت ضد ملی

‏     ما این دو حکومت را که در ایران بود الآن با هم مقایسه می کنیم: دولت سابق اگر‏‎ ‎‏می خواست برنامه ای را اجرا بکند، مردم با آن موافق نبودند؛ بلکه حتی الامکان‏‎ ‎‏کارشکنی می کردند. الآن دولت ما وقتی می خواهد برنامه ای را اجرا کند، از اطراف به ما‏‎ ‎‏پیشنهاد می شود که ما در خدمت حاضریم؛ طبقات مختلف مردم می گویند که ما در‏‎ ‎‏اجرای این برنامه حاضریم؛ به جان و دل حاضریم که کمک بکنیم. الآن که بعض برنامه ها‏‎ ‎‏را می خواهد دولت اجرا بکند، ملت همچو اظهار همراهی می کند که اعجاب آور است.‏
‎[[page 87]]‎‏این یک مطلبی است که در عین حال که به تمام معنا الآن ما نتوانستیم اسلام را در ایران‏‎ ‎‏پیاده بکنیم، لکن همان نسیمی که از اسلام به ایران وزیده است، نتیجه اش این شده است‏‎ ‎‏که دولت ما یک دولتی است که ملی است، ملت او را می خواهد. نخست وزیر ما هیچ‏‎ ‎‏وحشت ندارد که ‏‏[‏‏میان‏‏]‏‏ مردم برود و با مردم بنشیند و صحبت بکند. به خلاف نخست‏‎ ‎‏وزیرهای رژیم سابق، که امکان نداشت که‏‎]‎‏ ‏‏بین‏‏]‏‏ مردم بیایند؛ برای اینکه مردم با آنها‏‎ ‎‏دشمن بودند؛ چنانکه آنها با مردم دشمن بودند. دولتها اگر اینطور بشوند که به اسلام‏‎ ‎‏توجه کنند و روح اسلام را در مردم ایجاد کنند و در خودشان، این هم، به صلاح‏‎ ‎‏خودشان هست؛ و هم، به صلاح کشورشان؛ و هم، همۀ برنامه ها را با آسانی می توانند‏‎ ‎‏انجام بدهند.‏

به امید اتحاد کشورهای اسلامی

‏     و من امیدوارم که بین دولتهای اسلامی یک اخوتی، اخوت اسلامی، همان طوری که‏‎ ‎‏قرآن امر فرموده است، پیدا بشود؛ که اگر این اخوت اسلامی در بین ممالک اسلامی پیدا‏‎ ‎‏بشود، یک قدرت عظیمی است که هیچ یک از قدرتهای دنیا نمی توانند به پای آن باشند.‏‎ ‎‏و من از خدای تبارک و تعالی مسئلت می کنم که این معنا در همۀ دولتها تحقق پیدا بکند؛‏‎ ‎‏و همه موفق بشوند که برای اسلام باشند؛ و همه موفق باشند که اخوت اسلامی خودشان‏‎ ‎‏را حفظ بکنند؛ و همه موفق باشند که در خدمت ملت شان باشند که ملت هم پشتیبان آنها‏‎ ‎‏باشد.‏

‏[‏‏در اینجا وزیر امور خارجۀ ترکیه از امام تشکر کرد و گفت: یکی از مسائل اجتماعات رابطۀ میان مذهب‏‎ ‎‏و سیاست است و اینکه چگونه می توان انسانها را تواناتر ساخت. و مسئلۀ دیگر اینکه مطابق اصول‏‎ ‎‏دمکراسی، نباید میان مردم و کسانی که حکومت را در دست دارند تفاوت باشد. پس از سخنان وی امام‏‎ ‎‏فرمود:‏‏]‏

شعار دمکراسی، افسون غربیها

‏     ... اما قضیۀ تربیت یک ملت به این است که فرهنگ آن ملت فرهنگ صحیح باشد.‏
‎[[page 88]]‎‏شما کوشش کنید که فرهنگ را فرهنگ مستقل اسلامی درست کنید. جوانهایی که در این‏‎ ‎‏فرهنگ تربیت می شوند همانهایی هستند که مقدرات کشور در دست آنهاست. اگر اینها‏‎ ‎‏درست بار بیایند، همه خدمتگزار به مردم؛ امین به بیت المال؛ و همۀ اینها در تحت رهبری‏‎ ‎‏اسلام تحقق پیدا می کند. اگر یک ملتی فرهنگش اینطور تربیت بشود، این فرهنگ،‏‎ ‎‏فرهنگ غنی اسلامی است و مملکت، یک مملکت آرام مترقی خواهد بود. و اما اینکه‏‎ ‎‏می گویید که یک مسئلۀ دمکراسی است، صحیح است. لکن مع الأسف در ممالک‏‎ ‎‏غرب، که بیشتر دم از دمکراسی می زنند، و در ممالک ما، که باز آنها هم دم از دمکراسی‏‎ ‎‏می زنند، خبری از دمکراسی نیست. غربیها با این افسون می خواهند ما را خواب کنند و‏‎ ‎‏بهره برداری از ما بکنند و ما هم تا در تحت لوای اسلام نباشیم، دمکراسی را نمی توانیم‏‎ ‎‏آنطوری که صحیح است به آن عمل بکنیم.‏

‏     من از خدای تبارک و تعالی می خواهم که همۀ دولتهای ما را ـ اسلامی را ـ توفیق‏‎ ‎‏بدهد که همه در سایۀ اسلام و زیر یک پرچم، که آن پرچم «اسلام» است؛ با هم‏‎ ‎‏برادروار، در کنار هم، با هم، بر مشکلات خودشان غلبه کنند.‏

‎ ‎

‎[[page 89]]‎

انتهای پیام /*