سخنرانی

سخنرانی در جمع روحانیون، پرسنل کمیته و سپاه (وظایف روحانیون و پاسداران)

کد : 70443 | تاریخ : 15/04/1358

سخنرانی

‏زمان: 15 تیر 1358 / 11 شعبان 1399‏

‏مکان: قم‏

موضوع:‏وظایف روحانیون و پاسداران در برابر اسلام و جمهوری اسلامی‏

‏حضار: روحانیون، پرسنل کمیته ها و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ارومیه ‏

‏بسم الله الرّحمن الرّحیم ‏

خطر بزرگ، شکست اسلام

‏     من باید با آقایان روحانیون و پاسدارهای محترم و سایر آقایان محترم که تشریف‏‎ ‎‏دارند، خطرهایی که حالا به ما متوجه است و اشکالاتی که در حال حاضر ما داریم و‏‎ ‎‏موضعی که ما در این وقت داریم فی الجمله عرض کنم، و من در مجامع دیگر هم مطلب‏‎ ‎‏را چون اهمیت دارد گفته ام و باز هم تکرار می کنم. ‏

‏     موضع ما الآن از دو جهت حساستر از اوقات دیگر است. در رژیم سابق و آن وقتی که‏‎ ‎‏همۀ شما و همۀ قشرها مشغول مبارزه بودند با رژیم سابق، آن وقت رژیم طاغوتی بود، و‏‎ ‎‏شما هم بر ضد طاغوت قیام کرده بودید. اگر ما در آن روز شکست می خوردیم، کشته‏‎ ‎‏می شدیم، خیلی اشکال نداشت؛ برای اینکه یک لشکر اسلامی، یک لشکر الهی، با‏‎ ‎‏لشکر طاغوتی مقابله کردند و شکست خوردند. یک شکستی که اولیای خدا هم در‏‎ ‎‏مقابل طاغوت گاهی شکست می خوردند و این شکست در آن حال به ضرر اسلام تمام‏‎ ‎‏نمی شود؛ به نفع اسلام بود و قدرت اسلام و صحت مکتب ما بیشتر ثابت می شد. به‏‎ ‎‏وجهی، نظیر مبارزۀ حضرت سیدالشهدا ـ سلام الله علیه ـ با دولت وقت که دولت طاغوتی‏‎ ‎‏بود. شهادت سیدالشهدا به اسلام هیچ لطمه ای وارد نیاورد، اسلام را جلو برد. اگر نبود‏‎ ‎‏شهادت ایشان، معاویه و پسرش اسلام را یک جور دیگری در دنیا جلوه داده بودند، به‏‎ ‎‏اسم خلیفۀ رسول الله ؛ با رفتن در مسجد؛ اقامۀ جمعه و امام جمعه بودن؛ اقامۀ جماعت و‏‎ ‎‏امام جماعت بودن. اسم، اسم خلافت رسول الله و حکومت، حکومت اسلام؛ لکن محتوا‏
‎[[page 483]]‎‏برخلاف، نه حکومت، حکومت اسلامی بود به حسب محتوا؛ و نه حاکم حاکم اسلامی.‏‎ ‎‏سیدالشهدا ـ سلام الله علیه ـ این نقشی که اینها داشتند برای برگرداندن اسلام به جاهلیت و‏‎ ‎‏نمایش دادن اسلام به اینکه این هم نظیر همان چیزهای سابق است، آن را باطل کرد. و اگر‏‎ ‎‏ما هم در این مبارزه ای که می کردیم شکست می خوردیم، کشته می شدیم، اسلام از او‏‎ ‎‏ضرری نمی دید؛ بلکه اسلام نفع می دید؛ برای اینکه یک جبهۀ مجاهد اسلامی با یک‏‎ ‎‏عدّه طاغوت مبارزه کردند، مبارزه شان هم بین حق و باطل بود، منتها باطل قوّه اش زیاد‏‎ ‎‏بود، و آنهایی که اهل حق بودند شهید شدند. لکن حالا وضع چه جور است؟ آن وقت‏‎ ‎‏رژیم، رژیم طاغوتی بود و حکومت وقت، حکومت طاغوتی بود و همۀ دستگاهها‏‎ ‎‏دستگاههای طاغوتی بودند. ولکن حالا که حکومت ما می گوییم اسلامی، همه تان رأی‏‎ ‎‏دادید به جمهوری اسلامی و رژیم تغییر کرد از رژیم سلطنتی به حکومت جمهوری‏‎ ‎‏اسلامی، الآن ما که معمّم هستیم و شما که پاسدار هستید و سایر قشرهایی که در این‏‎ ‎‏مملکت هستند، همه در حکومت اسلامی هستید، همۀ ما در جمهوری اسلامی واقعیم،‏‎ ‎‏الآن رژیم ما جمهوری اسلامی است، آن خطری که الآن متوجه به ماست خطر کشته‏‎ ‎‏شدن نیست؛ خطر شکست یک جمعیت اسلامی در مقابل طاغوت نیست؛ آنها اصلاً‏‎ ‎‏خطر نیست. آن خطری که الآن برای ماست این است که مکتب ما شکست بخورد؛ اسلام‏‎ ‎‏شکست بخورد. این خطر بزرگترین خطری است که الآن متوجه به ماست. و آنکه ما را تا‏‎ ‎‏اینجا رساند و پیروز کرد این بود که قشرها با هم اختلاف نداشتند. همه با هم فریاد‏‎ ‎‏می کردند که جمهوری اسلامی می خواهیم؛ فرقی مابین شهر و ده نبود؛ مرکز و سرحدّات‏‎ ‎‏نبود. همه دست به هم دادند و فریاد کردند که ما جمهوری اسلامی می خواهیم. و این دو‏‎ ‎‏جهت، که یکی وحدت کلمۀ همه بود، اکثراً با هم بودند، و یکی هم مقصد؛ مقصد‏‎ ‎‏اسلامی بود، شما را پیروز کرد. شما الآن یک لشکر فاتح هستید. اما لشکرهای فاتح در‏‎ ‎‏سابق هم غالباً اینطور بود که بعد از فتح، طوری می شد که شکست می خوردند. امروز من‏‎ ‎‏برای یک جمع دیگر که صحبت کردم هیتلر را مثال زدم که حرکت کرد و نهضت کرد و‏‎ ‎‏زد و کُشت و فرانسه را فتح کرد و سایر کشورها را فتح کرد و حمله کرد به شوروی، با آن‏
‎[[page 484]]‎‏قدرتی که شوروی داشت، فتح کرد بسیاری از جاها را، لکن نتوانست نگه دارد. آن فتح و‏‎ ‎‏پیروزی که کرده است نتوانست نگه دارد. چون نتوانست نگه دارد، شکست خورد و‏‎ ‎‏منتهی شد به آنجایی که خودکشی می گویند کرد. فاتحها همیشه تقریباً اینطوری بودند که‏‎ ‎‏بعد از اینکه فتح می کردند، یک عواملی پیدا می شد که اینها را به شکست منتهی می کرد. ‏

خوف از پیدایش عوامل شکست

‏     من خوف این را دارم که شما که یک لشکر اسلامی ‏‏[‏‏و‏‏]‏‏ ملت اسلامیِ فاتح هستید‏‎ ‎‏الآن، و فتحی هم کردید که همۀ دنیا را به اعجاب آورد، عواملی حالا پیدا بشود که‏‎ ‎‏شکست بخورید؛ و شکست هم از ناحیۀ خودتان باشد؛ نه از ناحیۀ دشمن. من خوف این‏‎ ‎‏را دارم که ما، چه طبقۀ روحانیون و چه سایر طبقات، که مهمش اینهایی است که مستقیماً‏‎ ‎‏اسم اسلامی رویشان هست؛ دولت اسلامی، وزارتخانه های اسلامی، کمیته های اسلامی،‏‎ ‎‏پاسداران اسلامی و دادگاههای اسلامی، اینهایی که الآن به اسم اسلام و لباس اسلامی‏‎ ‎‏دارند، در حکومت اسلامی پاسداران اسلامی داریم و دادگاه اسلامی و همین طور‏‎ ‎‏کمیته، و همۀ اینها، اگر در یک همچو موقعی ماها که ادعا می کنیم که هم پاسدار هستیم و‏‎ ‎‏شماها که پاسدار هستید، در یک همچو موقعی، یک کارهایی انجام بدهیم که آنهایی که‏‎ ‎‏با ما مخالفند و دشمن اند، آنها مراقب هستند و با کمال مراقبت به کارهای ما چشم‏‎ ‎‏دوخته اند، ما یک کارهایی انجام بدهیم که این کارها با محتوای جمهوری اسلامی موافق‏‎ ‎‏نباشد. آن شکست مُسْلِم در مقابل کافر نیست؛ شکست سیدالشهدا در مقابل یزید نیست؛‏‎ ‎‏این شکست اسلام است. ما ادعا کردیم که جمهوری اسلامی داریم، و ادعا کردیم که‏‎ ‎‏حکومت اسلامی تنها حکومت عادلانه است، تنها حکومتی است که از رئیس جمهورش‏‎ ‎‏تا پاسبانش تابع اسلام است، نه رئیس جمهورش می خواهد بزرگی بفروشد به پایین ترها،‏‎ ‎‏نه پایین ترها می خواهند مردم را از باب اینکه مثلاً نظامی است، پاسدار است، مردم را‏‎ ‎‏آزار بدهند؛ این چیزی است که ما ادعایش داریم می کنیم جمهوری اسلامی یعنی یک‏‎ ‎‏حکومت عادلانۀ اسلامی؛ چنانچه مملکتی که اسلامی است و جمهوری ‏‏[‏‏آن‏‎ ‎‏]‏‏در تحت‏
‎[[page 485]]‎‏لوای اسلام دارد اداره می شود، این مملکت هم باید اجزایش اسلامی باشد؛ اگر چنانچه‏‎ ‎‏در این مقطعی که از زمان ما هستیم و در این وقتی که ما ادعای تبدیل طاغوت به اسلام،‏‎ ‎‏همچو ادعایی را داریم، اگر چنانچه ما که معمّم هستیم و شما که پاسدار هستید برخلاف‏‎ ‎‏آنطوری که باید پاسدارهای اسلامی، روحانیون که پاسدارند، شماها که پاسدارید،‏‎ ‎‏برخلاف او اگر یک وقت یک عملی صادر بشود، ولو از یک مصداق، یک فرد صادر‏‎ ‎‏بشود و دیگران جلویش را نگیرند، آنهایی که الآن متوجه اند که به ما اشکال کنند، یکی را‏‎ ‎‏هزار می کنند و در بوقهای تبلیغاتی در خارج و در داخل. منتها در داخل به یک طرز‏‎ ‎‏دیگر، و در خارج با صراحت که اسلام هم همان است! تغییری حاصل نیست. اسلام‏‎ ‎‏اصلش همین طوری است! اسلام هم مثل رژیم شاهنشاهی است! منتها اینها حالا یک‏‎ ‎‏اسمی جای یک اسمی گذاشته اند. رأی داده اند فقط به یک چیزی اما محتوا محتوای‏‎ ‎‏دیگری است؛ یک چیز دیگری است. اسلام این جوری است! آن وقت «سازمان امنیت»‏‎ ‎‏مردم را آزار می کرد؛ حالا پاسداران اسلامی! آن وقت رؤسای طاغوتی به مردم تعدّی‏‎ ‎‏می کردند؛ حالا رؤسای جمهوری اسلامی. آن وقت روحانیون در زمان طاغوت بودند؛‏‎ ‎‏اگر یک کاری از آنها از بعضیشان صادر می شد، مردم می گفتند که اینها ساواکی هستند.‏‎ ‎‏یکی کار خلاف می کرد، نمی گفتند که اینها نوکر اسلام اند و این کار را می کنند؛ می گفتند‏‎ ‎‏اینها جزء ساواک اند. امروز اگر از یک روحانی صادر بشود، کی می گوید ساواکی است؟‏‎ ‎‏کی می گوید که الزام دارد به این کار؟ ... اگر امروز یک خطایی از یک نفر معمّم صادر‏‎ ‎‏بشود و سایرین جلویش را نگیرند و اعتراض نکنند ـ جنگ لازم نیست. اعتراض، گفتن،‏‎ ‎‏«نهی از منکر» ـ در خارج آنهایی که دشمن شماها هستند منعکس می کنند که جمهوری‏‎ ‎‏اسلامی با رژیم شاهنشاهی هیچ فرقی ندارد. فقط یک اسمی تغییر کرده؛ و الاّ واقع همان‏‎ ‎‏واقع است. دلیلش هم این است که این پاسدارها ببینید مثل ساواکیها عمل می کنند! این‏‎ ‎‏کمیته ها ببینید مثلاً چه عمل می کنند. این دادگاهها را ببینید مثل همان دادگاههای طاغوتی‏‎ ‎‏است. و هکذا و هکذا. آنکه امروز نگرانی دارد، آنکه امروز مصیبت است برای ما، این‏‎ ‎‏است که مکتبمان، یعنی اسلاممان، در معرض این است که دنیا به آن پشت بکنند، و با‏
‎[[page 486]]‎‏اعمال ما دفنش کنند. فکری برای این باید کرد.‏

شروع اصلاح جامعه از اصلاح خویشتن

‏     تا ما خودمان را اصلاح نکنیم نمی توانیم بگوییم که ما یک اشخاصی هستیم که برای‏‎ ‎‏خدا داریم کار می کنیم؛ می خواهیم اصلاح کنیم مردم را. تا آقا خودشان صالح نباشند‏‎ ‎‏نمی توانند دعوت به صلاح بکنند. کسی که خودش خدای نخواسته پایش را کج‏‎ ‎‏می گذارد اگر به مردم بگوید پایت را راست بگذار مسخره اش می کنند می گویند اگر پا‏‎ ‎‏راست گذاشتن صحیح بود خودت بگذار! اگر شما، که پاسدارید و مدعی هستید که ما‏‎ ‎‏برای پاسداری خدمت می کنیم به اسلام می خواهیم خدمت کنیم، اگر خدای نخواسته‏‎ ‎‏همان طور که در رژیم سابق گاهی می ریختند منزل یک کسی و اثاثش را می بردند، زن و‏‎ ‎‏بچه اش را به زحمت می انداختند، اگر حالا هم از یکی از شما خدای نخواسته یک‏‎ ‎‏همچو چیزی صادر بشود، و دیگران جلویش را نگیرند و تربیتش نکنند، نهیش نکنند،‏‎ ‎‏این حربه را دست دشمن ما می دهد و می گوید پاسدارها این جوری اند. نمی گوید آن‏‎ ‎‏یک ‏‏[‏‏چنین‏‏]‏‏ آدمی بود؛ نمی گویند این یک روحانی ملبَّس به این لباس اینطوری است؛‏‎ ‎‏می گویند آخوندها اینطورند و پاسدارها! این خطر را چه جور باید رفع کرد؟ ما الآن‏‎ ‎‏مواجهیم با این.‏

وظیفۀ امر به معروف و نهی از منکر

‏     الآن مکلّفیم ما، مسئولیم همه مان، همه مان مسئولیم، نه مسئول برای کار خودمان؛‏‎ ‎‏مسئول کارهای دیگران هم هستیم ‏«کُلُّکم راعٍ وَ کُلُّکُمْ مَسؤُولٌ عَن رَعِیَّتِه»‎[1]‎‏ همه باید نسبت به‏‎ ‎‏همه رعایت بکنند. همه باید نسبت به دیگران. مسئولیت من هم گردن شماست؛ شما هم‏‎ ‎‏گردن من است. اگر من پایم را کج گذاشتم، شما مسئولید اگر نگویید چرا پایت را کج‏‎ ‎‏گذاشتی؟ باید هجوم کنید، نهی کنید که چرا؟ اگر خدای نخواسته یک معمّم در یک جا‏
‎[[page 487]]‎‏پایش را کج گذاشت، همه روحانیون باید به او هجوم کنند که چرا برخلاف موازین؟ سایر‏‎ ‎‏مردم هم باید بکنند. نهی از منکر اختصاص به روحانی ندارد؛ مال همه است. امت باید‏‎ ‎‏نهی از منکر بکند؛ امر به معروف بکند.‏

ضرورت انطباق نظام با قواعد اسلام 

‏     اگر ما ملت، که الآن مدّعی هستیم که رژیم ما اسلام است، حکومت حکومت عدل‏‎ ‎‏است، و امثال ذلک، و به دنیا هم اعلام کردیم و دنیا هم شناخته مملکت ما را به اسم‏‎ ‎‏جمهوری اسلامی، ممالک دیگر شناختند اکثراً و الآن ما را یک رژیم اسلامی می دانند،‏‎ ‎‏اگر چنانچه ما محتوای این رژیممان اسلامی نباشد و کارهایی که می کنیم منطبق نباشد با‏‎ ‎‏قوانین اسلام، سر یک قضایای جزئیه ای با هم معارضه بکنیم، سر یک قضایای جزئیه ای‏‎ ‎‏با هم دشمنی بکنیم، سر یک قضایای جزئیه ای با هم معارضه بکنیم، که همۀ اینها مخالف‏‎ ‎‏با قواعد اسلام است، اگر یک همچو چیزی بشود و دنیا بگوید که اسلام هم همین است،‏‎ ‎‏همین رژیم است، دیگر همه سر‏‏[‏‏وته‏‏]‏‏ یک کرباس هستید. قضیه این نیست که ما در یک‏‎ ‎‏جنگی شکست خوردیم.‏

‏     سیدالشهدا ـ سلام الله علیه ـ از یزید شکست خورد، همه را کشتند؛ لکن همچو‏‎ ‎‏شکستی به رژیم معاویه داد که تا ابد دفنشان کرد. ما اگر کشته می شدیم در این نهضت،‏‎ ‎‏شاید ما هم دفن می کردیم رژیم را. اما حالا که ما پیروز شدیم و رسیدیم به این مرتبه، اگر‏‎ ‎‏اختلافات بین خودمان حالا شروع بشود، اگر نزاعهای شخصی بین خودمان حالا شروع‏‎ ‎‏بشود، اگر سر یک کارهایی جزئی با هم اختلاف بکنیم، اگر دادگاهی رأی برخلاف‏‎ ‎‏اسلام بدهد، اگر کمیته ای برخلاف موازین اسلامی عمل بکند، این دیگر پای این‏‎ ‎‏حساب نمی شود که در رژیم طاغوتی دارد این کارها می شود. در رژیم اسلامی دارد این‏‎ ‎‏کار می شود؛ در حکومت اسلامی دارد این کار می شود؛ این پای اسلام حساب می شود.‏‎ ‎‏دشمنهای ما این را پای اسلام حساب می کنند. یکدفعه می بینیم که در همۀ روزنامه های‏‎ ‎‏خارج صریحاً نوشتند به اینکه اینها همان است فرقی ندارد. اینجا هم که جرأت نمی کنند‏
‎[[page 488]]‎‏به طور صریح بنویسند، به طور کنایه می نویسند. ‏

خوف دشمنان از اسلام 

‏     الآن خوف از این دشمن ها بیشتر از خوف از محمدرضا ‏‏[‏‏است، با‏‏]‏‏ محمدرضا جنگ‏‎ ‎‏بود و نزاع بود و زدوخورد بود، و ـ بحمدالله ـ زدید و بیرونش کردید؛ حالا جنگ نیست.‏‎ ‎‏الآن جنگ قلم است. الآن جنگ اعصاب است. آن جنگ نیست که آسان است. الآن‏‎ ‎‏یک همچو جنگی هست که در خارج و داخل قلمها را برداشته اند و می خواهند بر ضد‏‎ ‎‏اسلام چیزی بنویسند؛ نه بر ضد من و شما و زید و بکر؛ بر ضد اسلام! اینها از اسلام‏‎ ‎‏می ترسند؛ از من و تو نمی ترسند، اینها از اسلام می ترسند. اسلام بود که جوانهای ما را‏‎ ‎‏غلبه داد بر توپ و تانک و همۀ چیزها؛ بر همۀ قدرتها ملت ما را غلبه داد، اگر این‏‎ ‎‏پاسبانهای ما بعد از این غلبه، یک کاری بکنند که اسباب شکست اسلام بشود، این‏‎ ‎‏مسئولیتش غیر مسئولیت آدمکشی است؛ غیر مسئولیت گناههاست، این یک گناهی‏‎ ‎‏است که قابل بخشیدن نیست. ‏

عرضۀ غلط اسلام، شکست اسلام

‏     اگر ما اسلام را برخلاف آنطوری که هست نمایش بدهیم به خارج، عرضه کنیم به‏‎ ‎‏خارج، این شکست اسلام است، نه یک معصیت، قضیۀ معصیت نیست، این آنی است‏‎ ‎‏که انبیا سرش کشته شدند، آنی است که اولیا سرش کشته شدند. دینِ حق، دینی است که‏‎ ‎‏انبیا و اولیا کشته شدند سرش؛ اگر کسی یکی از انبیا را بکشد، یا اسلام را کاری بکند، این‏‎ ‎‏گناهش بالاتر از او هست. انبیا برای اسلام کشته شدند؛ این از نبی کشی بالاتر است! این از‏‎ ‎‏سیدالشهدا کشتن بدتر است! سیدالشهدا برای اسلام خودش را به کشتن داد. همان‏‎ ‎‏اسلامی که حالا دست ما افتاده، و مع الأسف بعضی از ما بازی می کنند با او!‏

‏     باید اصلاح کنید، مسئولیت زیاد است آقا! خیال نکنید که مسئول نیستیم، من مسئول‏‎ ‎‏هستم؛ آن مسئول است، من عمّامه ای مسئولم، شمای غیر عمّامه ای هم همه مسئول اند،‏‎ ‎‏بازاری مسئول است، دانشگاهی مسئول است، همه مسئول هستیم. همه باید مراقب این‏
‎[[page 489]]‎‏باشیم که این مکتب محفوظ باشد، دشمنها الآن دنبال این هستند که مکتب ما را به تباهی‏‎ ‎‏بکشند؛ برای اینکه آنی که از آن می ترسند این است. دشمنهای ما از من و شما‏‎ ‎‏نمی ترسند، از مکتب ما می ترسند. آنها که خودشان را شکست خورده می دانند، شکست‏‎ ‎‏خورده از من و شما نمی دانند؛ شکست خورده از ایمان شما می دانند. آنها فهمیدند،‏‎ ‎‏لمس کردند که یک دسته ای با قدرت «الله اکبر»، بر آنها غلبه کردند، اینها این قدرت را‏‎ ‎‏می خواهند از شما بگیرند، و شما حفظش کنید. حفظش به این است که من معمّم و‏‎ ‎‏هرکس که معمّم هست از حدود الهی یک کلمه، یک قدم ‏‏[‏‏اضافه‏‏]‏‏ برندارید. شما‏‎ ‎‏پاسدارهای معظَّم ـ که خداوند حفظتان کند ـ از حدود پاسداری اسلام قدمی تجاوز‏‎ ‎‏نکنید. آن طبقۀ بازاری و آن طبقۀ اداری و آن دولت و آن ملت همه در رژیم اسلامی‏‎ ‎‏الآن واقع هستیم، همه در دولت اسلام الآن هستیم، وظیفۀ دولت اسلامی را از دست‏‎ ‎‏ندهید. ‏

دشمن وحدت

‏     اختلافات را در یک اموری که نباید هم در آن اختلاف کرد، این اختلافات را کنار‏‎ ‎‏بگذارید همه. این «حزب» بازی و نمی دانم گروه گروه که صد گروه، به حسب آنطوری‏‎ ‎‏که در روزنامه ها بود، قریب صد گروه در این چند هفته، اظهار وجود کرده اند! یعنی صد‏‎ ‎‏گروه کاری دارند می کنند که این انسجامی که پیدا شد و رمز قدرت شما بود به هم بزنند.‏‎ ‎‏صد گروه دشمن دارید شما؛ منتها یک عده می فهمند، و شاید اکثراً توجه ندارند. این‏‎ ‎‏گروه گروه شدن همین طوری نیست که خیال کنید من باب اتفاق اظهار وجود می کنند. هر‏‎ ‎‏روز در روزنامه ها می خوانید که گروه کذا هم اظهار وجود کرد، بسیارشان به اسم اسلام‏‎ ‎‏است، و خیلیشان هم به غیر. هم آنکه به اسم اسلام است حالا اشتباه دارد می کند، هم‏‎ ‎‏آنکه به اسم غیر اسلام است اشتباه می کند. همه باید تحت لوای ‏لا اله الا الله ‏ باشیم، همه‏‎ ‎‏یکی باشیم. ‏

‏     خطر، بزرگ است و مسئولیت بزرگ، مسئولیت من و آقایان زیادتر از شماست.‏
‎[[page 490]]‎‏مسئولیت شما هم بزرگ است، از تحت این مسئولیت باید صحیح بیرون بیاییم. اصلاً‏‎ ‎‏امتحان است، خداوند یک نعمت بزرگی به شما داده است، و الآن تحت امتحان هستید.‏

آزادی، بالاترین نعمت

‏     نعمت آزادی بالاترین نعمتی است که بشر دارد، شما فاقد بودید این نعمت را،‏‎ ‎‏نمی توانستید یک کلمه حرف بزنید. نمی توانستید اینجا با هم مجتمع بشوید، امکان‏‎ ‎‏داشت برای شما؟ قبلاً امکان داشت که ماها بنشینیم با هم صحبت کنیم؟ نمی گذاشتند‏‎ ‎‏کسی از این در داخل بشود، اگر یک وقتی قاچاقی داخل می شدید، وقتی بیرون می رفتید‏‎ ‎‏توی سازمان امنیت باید بروید! خدا به شما نعمت آزادی را داده. شما را در امتحان این‏‎ ‎‏آزادی قرار داده که ببیند که شما با این آزادی چه می کنید. آیا این نعمت خدا را کفران‏‎ ‎‏می کنید و با آزادی خودتان مردم را رنج می دهید؛ یا این نعمت را تشکر از آن می کنید و‏‎ ‎‏این آزادی را حسن استفاده از آن می کنید؟‏

‏     این چیزی است که من خودم را موظّف می دانم در این زمان هر گروهی که می آیند‏‎ ‎‏همین مسائل را بگویم. برای اینکه درد این است. درد این است که الآن اختلافات زیاد،‏‎ ‎‏گروه گروهها زیاد. آنها دارند با هم مجتمع می شوند؛ ماها داریم از هم متفرق می شویم!‏

جلوگیری از تخلّفات با ملایمت نه با خشونت

‏     باید همه بیدار بشویم، همه توجه بکنیم، هم اصلاح کنیم خودمان را که خدای‏‎ ‎‏نخواسته تخلّف نکنیم؛ و هم توجه کنیم به اینکه اگر یکی تخلف کرد جلویش را بگیریم،‏‎ ‎‏نه با داد و دعوا؛ گفتن با ملایمت. اگر یک کسی یک کار خلافی کرد و صد نفر آدم با‏‎ ‎‏ملایمت سلام کرد، تعارف کرد، ... آن کار خوب نبوده، تأثیر می کند در انسان و‏‎ ‎‏نمی تواند تخلف بکند. ‏

‏     خداوند ان شاءالله شما پاسدارها را برای اسلام حفظ کند. و شما آذربایجانی ها را ـ که‏‎ ‎‏همیشه عزت اسلام بودید ـ باز هم عزت اسلام قرار بدهد؛ و همۀ ما را موفق کند به‏‎ ‎‏خدمت به اسلام و به مسلمین و به سایر کشورهایی که مستضعف هستند.‏

‎ ‎

‎[[page 491]]‎

  • ـ «هر یک از شما سرپرست هستید و هر یک از شما بر رعیت خود مسئولید». مسند احمد، ج2، ص54، بحارالأنوار، ج72، ص38.

انتهای پیام /*