سخنرانی

سخنرانی در جمع اهالی مسجد ارباب تهران (توطئه گروهک ها ـ همگامی با ملت)

کد : 70722 | تاریخ : 01/08/1358

سخنرانی

‏زمان: 1 آبان 1358 / 1 ذی الحجه 1399  ‏

‏مکان: قم‏

‏موضوع: توطئه های گروهکها ـ لزوم همراهی و همگامی با ملت ‏

‏حضار: اهالی مسجد ارباب تهران  ‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم ‏

تجربیات انقلاب 

‏     انسان باید بتدریج تجربه پیدا بکند. ما قبل از انقلاب نمی دانستیم که بعد از انقلاب چه‏‎ ‎‏خواهد شد، تجربه نداشتیم. حالا که انقلاب شده است می بینیم که یکی از ثمرات انقلاب‏‎ ‎‏هرج و مرج است! هرکس هرچه دلش می خواهد می گوید. هرکس هر عملی را که‏‎ ‎‏می خواهد انجام می دهد. و ابداً در فکر این نیستند که آیا این حرفی که می زنند در مسیر‏‎ ‎‏ملت است؟ آنکه ملت خواستش بود و رأی مثبت به او داد؛ یعنی رأی اکثریت قاطع، که‏‎ ‎‏تمام مخالفین وقتی یک طرف شدند و ملت هم یک طرف، صد، صدی نود و هشت،‏‎ ‎‏ملت رأی داشتند، دو تمامِ مخالفین‏‎[1]‎‏، و ملت ما با فریاد و با رأی، رأی به جمهوری‏‎ ‎‏اسلامی داد. ‏

‏     جمهوری اسلامی که ملت ما می خواهد این است که محتوای این جمهوری احکام‏‎ ‎‏اسلام باشد و تمام مملکت روی احکام اسلامی اداره بشود، و آنچه که خدای تبارک و‏‎ ‎‏تعالی فرموده است به وسیلۀ پیغمبر اکرم و به ما رسیده است به وسیله ائمۀ اطهار آنها باید‏‎ ‎‏تحقق پیدا بکند. حالا که رأی را مردم دادند و تمام کارها با نظر مردم انجام گرفته است،‏‎ ‎‏حالا می بینیم که گروههای مختلفی، آرای مختلفی پیدا شده است، و هرکس هر جور‏‎ ‎‏دلش می خواهد صحبت می کند. وقتی هم که از آن سؤال بکنند، جواب این است که‏‎ ‎‏انقلاب است! هر که هر خلافی بکند، برهانش این است که انقلاب شده است! چون‏
‎[[page 319]]‎‏انقلاب شده است، دیگر باید همۀ کارها انقلابی باشد، و معنی انقلابی هم این است که‏‎ ‎‏موازین دیگر ندارد! میزان عقلی، یک میزان انسانی یک میزان اسلامی، دیگر در کار‏‎ ‎‏نیست. نطقها می شود، کاغذها نوشته می شود، قلمها به کار افتاده است در گوشه و کنار‏‎ ‎‏کشور، و هرکس هرچه به نظرش می آید می نویسد، و می خواهد تحمیل کند به یک ملت‏‎ ‎‏سی و چند میلیونی. ‏

توطئه برای انحلال مجلس خبرگان

‏     همین آقایانی که فریاد می زنند که باید دمکراسی باشد، باید آزادی باشد، همین‏‎ ‎‏آقایان می نشینند دور هم و یک چیزی پیش خودشان می گویند و می خواهند تحمیل‏‎ ‎‏کنند به ملت. مثلاً مجلس خبرگان با اکثریت ملت رفته است و مشغول کار است، حالا‏‎ ‎‏می بینیم که یک دسته چند نفری دور هم جمع می شوند و می گویند مجلس خبرگان باید‏‎ ‎‏منحل بشود! من نمی دانم که این آقایانِ «باید منحل بشود» چه کاره اند که می گویند باید‏‎ ‎‏منحل بشود. برای چه باید منحل بشود؟ برای اینکه این آقایان معمِّم هستند؟ برای اینکه‏‎ ‎‏این آقایان اهل علم هستند؟ برای اینکه آقایان به اسلام عقیده دارند، احکام اسلام را‏‎ ‎‏دارند جاری می کنند؟ چون گفتند که ولایت فقیه باید باشد، نظارت فقیه باید باشد؟ اینها‏‎ ‎‏از نظارت فقیه در امور می ترسند. می گویند قدرتمند می شود فقیه؛ وقتی قدرتمند شد،‏‎ ‎‏هرج و مرج می شود، و عرض می کنم که ـ از آن مسائل که می گویند. لکن مضایقه ندارند‏‎ ‎‏که مثلاً یک قدرتی دست نخست وزیر باشد؛ یا قدرتی دست رئیس جمهور باشد؛ لکن‏‎ ‎‏معمِّم نباشد؛ غربی باشد، هرچه می خواهد باشد! منطق، تقریباً به حسب واقع این است،‏‎ ‎‏لکن صورت یک صورت دیگر است. ما می گوییم که شما می توانید که یک اقلیت ده‏‎ ‎‏نفر، صد نفر، هزار نفری می تواند که حالا بگوید ملت رأی داده است به جمهوری‏‎ ‎‏اسلامی، لکن باید جمهوری باشد، نه اسلامی؟ این «باید» یعنی چه؟ «باید این کار بشود!‏‎ ‎‏این «باید» ‏‏[‏‏برای چیست؟‏‏]‏‏ این صد نفر، هزار نفر، چه کاره اند که در مقابل یک ملت‏‎ ‎‏«باید» می گویند؟ مجلس خبرگان را مردم تعیین کردند؛ تهران بیش از دو میلیون به‏
‎[[page 320]]‎‏مرحوم آقای طالقانی رأی دادند، بیش از دو میلیون به آقای منتظری رأی دادند؛ قریب‏‎ ‎‏دو میلیون به دیگران رأی دادند؛ یک میلیون و چه قدر به دیگران رأی دادند، اکثریت‏‎ ‎‏آوردند؛ در شهرهای دیگر هم اکثریت آوردند؛ اکثریت قاطع آوردند؛ و دیگران در‏‎ ‎‏اقلیت بودند؛ حالا که در اقلیت واقع شدند این آقایان روشنفکر و این آقایانی که ادعای‏‎ ‎‏دمکراسی می کنند، حالا که در اقلیت واقع شدند، می خواهند که بگویند نه، رأی اکثریت‏‎ ‎‏میزان نیست، باید منحل بشود!‏

آزادی ملت در رأی دادن  

‏     من می پرسم از این آقایان که چرا باید منحل بشود؟ چه شده است؟ چه طور شما‏‎ ‎‏«باید» می گویید؟ شمایی که ـ گوش کن ـ شمایی که مدّعی این هستید که باید آزادی‏‎ ‎‏باشد؛ شما می گویید رأی آزاد ندادند مردم؟! شما می گویید که مردم آزاد نبودند در رأی‏‎ ‎‏و رأی درست ندادند؟! فرض این است که از اول شما این مطلب را نگفتید آن وقتی که‏‎ ‎‏مردم رأی دادند، و همۀ مردم هم دیدند که رأی آزاد، مردم دادند. اینها خیال می کنند که‏‎ ‎‏اگر مجلس منحل بشود، مجلس دیگر نمی خواهیم؛ یا دوباره باید از سر انتخابات بشود.‏‎ ‎‏اگر صد مرتبه انتخاب بشود، مردم علمایشان را انتخاب می کنند، صد مرتبه. اگر صد مرتبه‏‎ ‎‏انحلال پیدا کند مجلس، و دوباره مردم ‏‏[‏‏حاضر‏‏]‏‏ باشند، مردم اشخاصی که متدین اند و‏‎ ‎‏اشخاصی که شناخته شده اند و اشخاصی که ـ عرض می کنم که ـ غربزده نیستند و‏‎ ‎‏اشخاصی که توجه به اسلام دارند، اینها ‏‏[‏‏را‏‏]‏‏ تعیین می کنند. شما باورتان بیاید که اینطور‏‎ ‎‏نیست که شما خیال می کنید که اگر چنانچه منحل بشود ـ اولاً انحلال نمی شود همچو،‏‎ ‎‏کسی حق انحلال ندارد، خود ملت حق دارند و ثانیاً ـ اگر منحل بشود، یک وقت بگویید‏‎ ‎‏که خوب، ما قانون دیگر نمی خواهیم، بس است! شما حق همچو چیزی ندارید. یک‏‎ ‎‏وقت می گویید که قانون می خواهیم، قانون هم ملت باید تعیین کند، مجلس مؤسسان‏‎ ‎‏باشد؛ ملت متدینین را، علمایشان را، متدینینشان را تعیین می کند. وکلا هم وکلای‏‎ ‎‏دارالشورا هم باشد، باز همین طور است. ‏


[[page 321]]اسلامخواهی ملت 

‏     شماها باید عزا بگیرید! برای اینکه نه در مجلس خیلی راه دارید؛ و نه در مجلس‏‎ ‎‏مؤسسان خیلی راه دارید؛ و نه در جاهای دیگر خیلی راه دارید. و علتش هم این است که‏‎ ‎‏یک ملتی است فریاد زده است که ما اسلام را می خواهیم، و دنبال این است که اسلام را‏‎ ‎‏به دست بیاورد؛ وقتی دنبال این است که اسلام را به دست بیاورد، صد دفعه هم که شما به‏‎ ‎‏هم بزنید آن را ـ با اینکه نمی توانید به هم بزنید ـ صد دفعه هم که به هم بزنید آن را، باز‏‎ ‎‏مردم همان اسلام را ‏‏[‏‏می خواهند‏‏]‏‏ بله، می توانید شما تبلیغ بکنید که یک وقتی مردم از‏‎ ‎‏اسلام برگردند، همۀ ملت برگردند، آن وقت دست شما می افتد. اما مادامی که مردم فریاد‏‎ ‎‏می زنند که ما اسلام را می خواهیم، هر روز هم دارند باز داد می کنند که ما اسلام و‏‎ ‎‏جمهوری اسلامی را می خواهیم، مادامی که این مسئله هستش، دیگر نمی شود این را‏‎ ‎‏تغییرش داد. و معنا ندارد که یک اقلیتی بخواهد تحمیل کند به یک اکثریتی؛ این خلاف‏‎ ‎‏دمکراسی است که شما به او عقیده دارید، و خلاف آزادی است. خلاف همۀ انسانیت‏‎ ‎‏است که بخواهند یک عدۀ معدودی ـ که اقلیت هستند ـ تحمیل کنند بر یک عدۀ ‏‏[‏‏بیشتر‏‏]‏‏.‏‎ ‎‏این همان است که زمان رضاخان هم بود، که یک عدۀ معدودی بودند و با سرنیزه تحمیل‏‎ ‎‏می کردند بر ملت یک چیزهایی را. حالا سرنیزه تبدیل شده است به نطق، و تبدیل شده‏‎ ‎‏است ـ عرض می کنم ـ به قلم، و تبدیل شده است به توطئه و اینها. و اینطوری بخواهند که‏‎ ‎‏به مردم اغفال کنند، تحمیل کنند، این صحیح نیست. ‏

همگامی و همراهی با ملت 

‏     من اعتقادم این است که آقایان باید فکر بکنند. آقایانی که علاقه می گویند داریم به‏‎ ‎‏اسلام، علاقه می گویند داریم به ملت، علاقه داریم به کشور، باید فکر بکنند. باید در‏‎ ‎‏همین مسیری که این سیل دارد می رود خودشان را وارد کنند. اگر بخواهند برخلاف‏‎ ‎‏همین مسیر بروند، سیل آنها را خواهد برد از بین. اینها بر همان مسیر ملت راه بروند. و‏‎ ‎‏خیال نکنند که این ملت نمی فهمد چیزی. نخیر، ملت بهتر از ماها می فهمد. همان طور راه‏
‎[[page 322]]‎‏خودش را پیدا کرده و دارد می رود. و آن معنایی که شما خیال کردید که ملت تحصیل‏‎ ‎‏نکرده است، تحصیل اگر کدورت در ذهنها و در قلوب اشخاص نیاورد؛ معلوم نیست که‏‎ ‎‏آن تحصیلهایی که شما می گویید یک هدایتی بکند، مردم هدایت شدند، و هدایت‏‎ ‎‏کردند مردم را. الآن هم همه مطّلع هستند که چی می خواهند. آن وقت می گویید‏‎ ‎‏نمی دانند چه می خواهند. نخیر، مردم مطّلعند که چه می خواهند. اگر چنانچه همین‏‎ ‎‏ولایت فقیه را، که معنایش این است که آنی که خدای تبارک و تعالی تعیین کرده است‏‎ ‎‏برای نظارت در امور و تعیین مراکز قدرت، آن عبارت از فقیه جامع الشرایط است، اگر‏‎ ‎‏همین را شما به رفراندم ملت بگذارید، همان رأیی که او آورد ‏‏[‏‏و دیدید‏‏]‏‏ این رأی را هم‏‎ ‎‏بدهید. ‏

حل مشکلات در گرو آرامش کشور 

‏     مردم همین را می خواهند، مردم آن چیزی را که خدا می خواهد می خواهند، آن‏‎ ‎‏چیزی را که پیغمبر خدا فرموده می خواهند، بیخود نباید دست و پا بکنند اینها، باید به‏‎ ‎‏مسیر ملت بیایند. و اگر واقعاً علاقه مندند که این مملکت یک مملکت صحیحی بشود،‏‎ ‎‏بگذارند یک آرامشی پیدا بشود؛ توطئه در اطراف نشود؛ توطئه در مرکز و در کردستان و‏‎ ‎‏در سایر جاها نشود؛ تا یک آرامشی پیدا بشود. وقتی که این آرامش پیدا شد، آن وقت‏‎ ‎‏همه چیز ملت به جای خودش هست؛ همه چیز ملت درست می شود؛ دست اجانب کوتاه‏‎ ‎‏می شود، و نمی توانند دیگر برگردند. اما الآن یک دسته در تهران توطئه کنند، یک دسته‏‎ ‎‏در کردستان توطئه کنند، یک دسته در بلوچستان توطئه کنند، هر دسته در یک جایی‏‎ ‎‏دیگر، ممکن است یک وقتی با اینطور چیزها یک نهضت، خدای نخواسته شکست‏‎ ‎‏بخورد. و اگر شکست بخورد، همه چیزتان از بین خواهد رفت. ‏

‏     همه با هم باشید. همه در مسیر ملت باشید. همه دست به دست هم بدهید. همان‏‎ ‎‏طوری که از اول با هم این نهضت را آنهایی که شرکت داشتند نهضت را رساندند تا‏‎ ‎‏اینجا، باز هم با هم باشید تا این نهضت ان شاءالله به ثمر برسد؛ و ان شاءالله آن چیزی را که‏
‎[[page 323]]‎‏خدا و رسول خدا می خواهد و آن چیزی را که قرآن مجید می خواهد، آن چیزها عملی‏‎ ‎‏بشود. و این صلاح دین و دنیای همۀ ملت است و صلاح همۀ مملکت است. هیچ وقت‏‎ ‎‏خیال نکنید که دیکتاتوری در اسلام است؛ یا دیکتاتوری در روحانیت است؛ یا‏‎ ‎‏روحانیت در اینطور چیزها‏‏[‏‏است‏‏]‏‏. ابداً این حرفها در کار نیست، و دیکتاتوری در‏‎ ‎‏کار نیست. شماها دیکتاتوری نکنید، ملت ما دیکتاتور نیستند! علمای ما هم دیکتاتور‏‎ ‎‏نیستند. ‏

‏والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته ‏

‎ ‎

‎[[page 324]]‎

  • ـ یعنی دو درصد از آراء، مربوط به مخالفین جمهوری اسلامی بود.

انتهای پیام /*