سخنرانی

سخنرانی در جمع اعضای کمیته امداد (پاکسازی ادارات ـ اتکا به جوانان)

کد : 70743 | تاریخ : 08/08/1358

سخنرانی

‏زمان: 8 آبان 1358 / 8 ذی الحجه 1399‏

‏مکان: قم‏

‏موضوع: اتکا به جوانان و اقشار مستضعف ـ پاکسازی ادارات و اصلاح فرهنگ‏

‏حضار: اعضای کمیته امداد‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

استمداد از نیروی جوانان 

‏     از زحمتهایی که شمردید و فعالیتهایی که در منطقۀ خودتان انجام دادید من تشکر‏‎ ‎‏می کنم، و خداوند تعالی اجر به شما خواهد داد. باید ما بدانیم که خود ما باید مشغول‏‎ ‎‏فعالیت باشیم. خود ملت در هر جا که هست، باید به ساختن خرابیهایی که در طول مدت‏‎ ‎‏شاهنشاهی و در طول این پنجاه و چند سال برای مملکت ما پیش آمده است، خود ملت‏‎ ‎‏باید قیام کند؛ قیام برای خدا، و قیام برای بندگان خدا. شما منتظر این نباشید که این‏‎ ‎‏ادارات، این استانداریها، و امثال اینها، برای شما کار بکنند. اینها بسیاریشان همان‏‎ ‎‏مغزهای فاسد رژیم سابق اند. بسیاری از اینها اگر کارشکنی نکنند، کمک نمی کنند. و ما‏‎ ‎‏نباید بنشینیم که این مغزهای فاسد به ما کمک کنند. ما جوانهای خودمان بحمدالله زیاد‏‎ ‎‏[‏‏است‏‏]‏‏. ‏

‏     تحول بزرگی که در مملکت ما حاصل شده است و جوانهای ما را ـ که بسیاری‏‎ ‎‏در مراکز غیرمشروع بوده اند ـ کشانده است در خدمتگزاری به خلق و خدمتگزاری‏‎ ‎‏به خدای تبارک و تعالی، باید ما از نیروی این جوانها استمداد کنیم. ما از اول هم‏‎ ‎‏امیدمان به ملت و جوانهای برومند ملت بود. ما همیشه توجه مان به خود ملت، به نیروی‏‎ ‎‏انسانی ـ الهی ملت بوده است. و با استمداد از همین طبقۀ کارگر، طبقۀ تحصیلکردۀ جوان،‏‎ ‎‏بازاریها، از همین طبقاتِ به قول آنها «طبقات پایین»، و به قول من طبقات بالا، استفاده‏‎ ‎‏کردیم. اینها بودند که نهضت را به اینجا رساندند. و اینها هستند که می توانند به پیش‏
‎[[page 398]]‎‏ببرند. اینها بودند که در آن وقت که نهضت کرده بودند، ننشستند که فلان استاندار با آنها‏‎ ‎‏همراهی کند، یا فلان اداره با آنها همراهی کند. اینها خودشان قیام کردند، و بسیاری از‏‎ ‎‏ادارات و کارمندان ادارات هم کمک کردند. لکن در بین اینها اقشاری هستند، افرادی‏‎ ‎‏هستند، که الآن هم مشغول کارشکنی هستند. و اینکه می بینید که به شما کمک نمی کنند،‏‎ ‎‏این روی همان طرز فکری است که اینها در آن رژیم طاغوتی داشتند، که آن طرز فکر را‏‎ ‎‏به این زودی نمی توانیم ما عوض کنیم. این ملت ما در طول پنجاه سال یک طرز فکری‏‎ ‎‏برایش پیدا شده است، یک وضعی در دِماغش پیدا شده است، که به این زودی نمی شود‏‎ ‎‏عوضش کرد. آنهایی که در خدمت رژیم بودند و چندین سال خدمت کردند به آنها، و‏‎ ‎‏الآن هم خدمتگزار به اجانب هستند و الآن هم آرزوی این را می کنند که باز آن رژیم و یا‏‎ ‎‏فاسدتر از او برگردد که اینها باز کاخ نشین بشوند و ملت ما حتی کوخ هم پیدا نکند.‏

خدشه ناپذیری حیثیت انقلاب با اعدام جنایتکاران 

‏     اینها الآن هم درصدد هستند. اینها چندتایشان، چند نفرشان، که در همین چند روز‏‎ ‎‏اجتماع کرده بودند در یک جایی، افسرده بودند برای اینکه در ایران اشخاصی را اعدام‏‎ ‎‏کردند! همان معنایی را که امریکاییها آنجا می گفتند، اینها در ایران و در یک محضر‏‎ ‎‏محترم می گفتند که این اعدامها اسباب این می شود که ما دیگر حیثیتمان را در دنیا از‏‎ ‎‏دست بدهیم! ما یک حیثیتی در زمان محمدرضا داشته ایم، حالا داریم از دست‏‎ ‎‏می دهیم!! ما خیلی حیثیت داشتیم؟ کدام حیثیت را شماها دارید پیش خارج که حالا‏‎ ‎‏می خواهید از دست بدهید؟ ما جنایتکارهایمان را بگذاریم راه بروند در بین مردم و‏‎ ‎‏مادرها و پدرهایی که ‏‏[‏‏آنها‏‏]‏‏ بچه هایشان را کشته اند، برای اینکه شما دلتان می خواهد که‏‎ ‎‏در خارج به شما تبریک بگویند؟ شما این قدر مغزهای خودتان را باخته اید که خیال‏‎ ‎‏می کنید که اگر چند تا جنایتکار را مثلاً اعدام کنند و چند تا جنایتکار را تأدیب کنند،‏‎ ‎‏حیثیت ما از بین می رود؟ شما چه حیثیتی دارید در دنیا که از بین برود؟ دنیا شما را به چه‏‎ ‎‏حیثیتی قبول کرده است؟ دنیایی که امریکایش این طوری است که دوا را می گوید که در‏
‎[[page 399]]‎‏اینجا صرف نکنید، و بفرستید در دنیای ثالث، جهان سوم دوایی که آنجا به مردمش‏‎ ‎‏نمی دهند از باب اینکه ضرر دارد، می گویند بفرستید به دنیای سوم. شما این حیثیت را در‏‎ ‎‏دنیا دارید! و ما می خواهیم این حیثیت را که شما دارید از بین ببریم، یک حیثیت انسانی‏‎ ‎‏برای شما پیدا کنیم. شما این قدر گریه نکنید برای این خائنها که کشته شدند، از قبیل‏‎ ‎‏نصیری‏‎[1]‎‏ و امثال ذلک. ‏

فرار مغزهای فاسد و پوسیده

‏     می گویید مغزها فرار می کنند، این مغزهای پوسیده بگذار فرار کنند. این مغزهایی که‏‎ ‎‏برای اجانب کار کردند، این مغزهایی که جزء سازمان امنیت بودند، بگذار فرار کنند. شما‏‎ ‎‏برای آنها خیلی افسرده نباشید. این مغزها باید فرار کنند. البته الآن می بینند این مغزها‏‎ ‎‏می بینند که نمی توانند در اینجا آن استفاده هایی که می کردند استفاده کنند، حالا از اینجا‏‎ ‎‏فرار می کنند دنبال همان معانی که دلشان می خواهد می روند. مگر هر مغزی که علم ـ به‏‎ ‎‏قول شما ـ در آن بود این مغز شریف است؟ احمدی‏‎[2]‎‏ هم در زمان رضا خان دکتر بود،‏‎ ‎‏لکن دکتری بود که با آمپولِ خودش، مرگ بر مردم تزریق می کرد! احمدی را شاید اکثر‏‎ ‎‏شما اسمش هم نشنیده باشید؛ اما ما بودیم در آن زمان که این مأمور بود که به ملیّین، به‏‎ ‎‏اشخاصی که اظهار مخالفت با دیکتاتوری می کردند، آمپول مرگ تزریق می کرد. آن هم‏‎ ‎‏یک مغزی بود، حالا اگر یک همچو مغزی از ایران فرار کرد، ما بنشینیم غصه بخوریم که‏‎ ‎‏مغز فرار کرده؟! شماها چه طور این طور تشخیص می دهید که این مغزهایی که رفته اند‏‎ ‎‏پیش اربابهایشان، این مغزهایی که مجتمع شده اند در انگلستان و بر ضد ایران دارند تبانی‏‎ ‎‏می کنند و تظاهر می کنند، این مغزهایی که دنبال بختیار دارند جمع می شوند، و بختیار و‏‎ ‎‏اینها را انگلستان پناه داده و در پناه سرنیزۀ انگلستان دارند زندگی می کنند، ما برای اینها‏
‎[[page 400]]‎‏بنشینیم اظهار تأسف بکنیم؟ یا این مغزهایی که به امریکا فرار کردند، برای اینکه بروند‏‎ ‎‏آنجا پولهایی که در اینجا جمع کرده اند خرج بکنند، ما برای اینها باید اظهار تأسف‏‎ ‎‏بکنیم؟ فکرهایتان را عوض کنید! افکاری که پنجاه سال در مغزهای شما جمع شده است،‏‎ ‎‏و اصلاً تشخیص نمی توانید بدهید به واسطۀ آن افکار مابین صحیح و غیرصحیح را.‏‎ ‎‏عوض کنید خودتان را. ‏

‏     ما باید این مملکت را عوض کنیم؛ این افکار را عوض کنیم. دانشگاه ما باید عوض‏‎ ‎‏بشود، از این افکار عوض بشود. این مغزهایی که بچه های ما را سی سال، چهل سال، به‏‎ ‎‏تباهی کشیدند بگذار فرار کنند، یک مغزهای صحیح بیایند روی کار. حالا که می خواهند‏‎ ‎‏تصفیه کنند، و اشخاص خیرمند می خواهند تصفیه بکنند، شما نشسته اید غصه می خورید‏‎ ‎‏که چرا تصفیه می کنند! غصه می خورید که چرا اعدام می کنند. کیها را اعدام کردند؟‏‎ ‎‏برای کی غصه می خورید؟ ای اساتید دانشگاه! بعضی تان، برای کی غصه می خورید؟‏‎ ‎‏برای نصیری نشسته اید نوحه سرایی می کنید؟! برای هویدا‏‎[3]‎‏ نوحه سرایی می کنید؟! برای‏‎ ‎‏کی؟ بعد هم می گویند که یک بچه دوازده ساله را اعدام کرده اند! خوب، این را آنهایی‏‎ ‎‏که با ما مخالف اند می گویند. آن مخالفین می گویند من هم امر کرده ام که پستان زنها را‏‎ ‎‏بِبُرَّند! آنها می گویند که یک بچه دوازده ساله را؛ آنها می گویند یک زن حامله را، و الاّ نه‏‎ ‎‏بچه دوازده ساله اعدام می شود، و نه زن حامله اعدام می شود. چه حرفهایی است که شما‏‎ ‎‏می زنید؟ چرا کمک می کنید به استعمار؟ چرا کمک می کنید به رژیم شاهنشاهی؟‏

‏     ای مغزهای پوسیده! ای انسانهای از بین رفته! بیدار بشوید یک قدری. چرا این طور‏‎ ‎‏بحث می کنید؟ چرا اسلام را تخطئه می کنید؟ چه شده شما را که اسلام را تخطئه می کنید؟‏

‏     جوانهای ما بیدار بشوید! ای جوانهای برومند ما، ای خواهران ما، ای برادران ما،‏‎ ‎‏بیدار بشوید! ای شمایی که با دست شما نهضت به اینجا رسیده، و این آقایان که حالا‏‎ ‎‏اشکال می کنند، در کنار نشسته بودند و یا کمک نمی کردند و یا بی تفاوت بودند و حالا‏
‎[[page 401]]‎‏آمده اند در میدان، ای جوانهایی که در مقابل توپ و تانک رفتید، ای خواهرهایی که‏‎ ‎‏جوانهای خودتان را از دست دادید و خودتان هم در بین مردم تظاهر کردید و الله اکبر‏‎ ‎‏گفتید! حفظ کنید خودتان را. نهضت خودتان را حفظ کنید. ننشینید دیگران برای شما کار‏‎ ‎‏بکنند. اینها برای شما کار نمی کنند. همان طور که اجانب کار نمی کنند، اینها هم کار‏‎ ‎‏نمی کنند.‏

تصفیه مراکز دولتی و فرهنگی از افراد ناصالح  

‏     باید ادارات تصفیه بشود. باید فرهنگ تصفیه بشود. باید دانشگاهها تصفیه بشود. باید‏‎ ‎‏به دست اشخاصی بیفتد که پیوندش با رضا خان پهلوی و با محمدرضا خان پهلوی در‏‎ ‎‏سالهای طولانی نبوده. اینهایی که با آنها پیوند دارند نمی توانند مملکت ما را اداره کنند،‏‎ ‎‏اینها باید تصفیه بشوند، دولت باید تصفیه کند اینها را. اتکال به قدرت خودتان بکنید.‏‎ ‎‏همان طوری که می بینید خودتان این همه کار را انجام دادید، و می گویید استاندار ما‏‎ ‎‏همراهی نمی کند؛ و شاید بعضی وقتها هم کارشکنی بکند. ابداً اعتنا به همراهی او نکنید،‏‎ ‎‏و خودتان کار بکنید ‏‏[‏‏با‏‏]‏‏ اتّکال به قدرت الهی. همان طور که از اول نظرتان به این نبود که‏‎ ‎‏این قشرهای بالا به شما کمک بکنند ـ و نکردند، و کارشکنی هم شاید کردند ـ‏‎ ‎‏همین طور حالایی که به سازندگی رسیدید، خودتان سازنده باشید. خودتان دنبال‏‎ ‎‏مطالب خودتان بروید. ملت خودش باید قیام کند. مملکت مال شما است. این مغزها فرار‏‎ ‎‏می کنند، و مملکت مال شماست. اینها ارزها را برداشتند و فرار کردند، و حالا هم دارند‏‎ ‎‏یکی یکی فرار می کنند، می بینند دیگر اینجا جای دزدی نیست. ‏

محرومان صاحبان اصلی نهضت و کشور 

‏     مملکت مال خود شماست؛ مال جوانهای ماست. مملکت مال این زاغه نشینان‏‎ ‎‏اطراف تهران است. که من خدا می داند برای اینها غصه می خورم. و برای اینها تا حالا‏‎ ‎‏فکری نشده. مملکت مال اینهاست. نهضت را اینها پیش برده اند. در یکی از روزهایی که‏‎ ‎‏تلویزیون نشان می داد اطراف تهران را، یکی از او پرسید که شما چه می کردید؟ می گفت‏
‎[[page 402]]‎‏که ـ یک پیرمردی تقریباً بود، با یک عده از یک سوراخی بیرون آمد! از یک جایی که‏‎ ‎‏جای انسان نبود بیرون آمد ـ گفت؛ ما صبح که می شود می رویم به تظاهر. زندگیشان این‏‎ ‎‏بود و صبح می رفتند تظاهر؛ می رفتند کمک می کردند به ملت. ما مرهون اینها هستیم. ما‏‎ ‎‏زندگیمان را اینها اداره می کنند. اینها اداره کردند. این جمعیت و امثال این جمعیت؛‏‎ ‎‏جوانها؛ جوانهای دانشگاهی، جوانهای اداری، آنهایی که پیوند با ملت داشتند، بازاری،‏‎ ‎‏کشاورز، کارگر، همۀ اینها. آن طبقۀ بالا به ما کاری نداشتند. حالا هم کارشکنی می کنند و‏‎ ‎‏همه چیز می خواهند، می گویند مغزها فرار کردند! بگذار فرار کنند. جهنم که فرار کردند‏‎ ‎‏این مغزها! مغزهای علمی نبودند این مغزها، مغزهای خیانتکار بودند، و الاّ کسی از‏‎ ‎‏مملکت خودش فرار می کند به امریکا؟! از مملکت خودش فرار می کند به انگلستان و‏‎ ‎‏زیرِ سایه انگلستان می خواهد زندگی بکند؟ پیوند می کند با بختیار و امثال بختیار که‏‎ ‎‏مملکت ما را به تباهی کشیدند؟ این مغزها بگذار فرار بکنند، بهتر که فرار می کنند! غصه‏‎ ‎‏نخورید برای اینها، برای اینها که کشته شده اند غصه نخورید این قدرها.‏

ادارۀ امور کشور در پرتو متخصصان متعهد 

‏     برادرها! خودتان بیدار باشید که این مغزهایی که دارند فرار می کنند این مغزهاست که‏‎ ‎‏شما را به تباهی کشیده اند. این مغزهایی است که نگذاشتند جوانهای ما تحصیل کامل‏‎ ‎‏بکنند. اینها باید هم بروند؛ باید هم فرار کنند؛ دیگر جای زندگی برای آنها نیست. برای‏‎ ‎‏اینکه ملت بیدار است. یک ملت بیدار نمی گذارد که شما هر کدامتان هر کاری‏‎ ‎‏می خواهید بکنید. باید خودتان، خودتان را اداره کنید. باید همه مان به میدان بیاییم. فکر‏‎ ‎‏اینکه استاندار یک کاری بکند، یک کاری کسی بکند، اتّکال به آنها نکنید. ‏

‏     خودتان همان طوری که می گویید ‏‏[‏‏باشید‏‏]‏‏ الحمدلله الآن یک تحولی حاصل شده‏‎ ‎‏است که همۀ طبقات، مهندسش می آید کار می کند؛ دکترش می آید کار می کند. اینهایی‏‎ ‎‏که حالا مغزهای انسانی دارند. اینها که مغزهایی ندارند که فرار کنند. آقا! مغزهایی فرار‏‎ ‎‏می کنند، ما هم یک مغزهایی داریم که با اینکه مغز علمی هستند دارند به مردم کمک‏
‎[[page 403]]‎‏می کنند؛ دارند می روند دِرو می کنند. این مغزها را ما می خواهیم؛ نه آن مغزهایی که حالا‏‎ ‎‏که برایشان تَعُّیش‏‎[4]‎‏ حاصل نیست فرار کنند. چرا به خود نمی آیند اینها؟ چرا اینها‏‎ ‎‏نمی فهمند مقدار خودشان را و مقدار مملکت ما را؟ ما این مغزهایی را می خواهیم که در‏‎ ‎‏عین حالی که دکتر است، در عین حالی که مهندس است، می رود در جهاد سازندگی و‏‎ ‎‏جهاد سازندگی را راه می اندازد. ما این مغزها را می خواهیم که از امریکا پا می شود‏‎ ‎‏می آید اینجا می گوید من آمده ام برای کمک؛ نه پا بشود فرار کند از اینجا! این مغزهای‏‎ ‎‏فرّار به درد ما نمی خورد، بگذار فرار کنند. اگر شما هم می دانید که در اینجا جایتان‏‎ ‎‏نیست، شما هم فرار کنید! راه باز است. مملکت ما آدم می خواهد حالا؛ نه مغزهایی که‏‎ ‎‏می روند در پناه انگلستان و در پناه امریکا.‏

نگاه دنیا به این نهضت  

‏     خداوند به همۀ شما توفیق عنایت کند. و من وقتی شما را، این چهره های انسانی،‏‎ ‎‏نورانی، خدمتگزار را می بینم مباهات می کنم به اینکه مملکت ما این طور است. دنیا الآن‏‎ ‎‏نظرش به مملکت ماست. نه به آن طبقه؛ به شما. نه به آن طبقاتی که سابق هم سر همۀ‏‎ ‎‏کارها بودند، و الآن هم شما می گویید که اتومبیلهایشان، بچه هایشان را می برند به مدرسه،‏‎ ‎‏و از همین اتومبیلها هست و به ما نمی دهند برای جهاد سازندگی! دنیا به شما نظر دارد؛ نه‏‎ ‎‏به این اتومبیل سوارها؛ نه به اینهایی که در کاخ می نشینند. کوخ نشینها هستند که مؤونۀ این‏‎ ‎‏مملکت و سرمایه این مملکت اند؛ نه آن کاخ نشینها. خداوند این کوخ نشینها را برای ما‏‎ ‎‏حفظ کند. و خداوند این مسلمینی که تعهد دارند برای اسلام، این جوانهایی که خدمت‏‎ ‎‏دارند می کنند به کشور خودشان، خدمت دارند می کنند به اسلام، خداوند برای ما حفظ‏‎ ‎‏کند. خداوند همۀ شما را، خواهرها را، برادرها را حفظ کند و قدرت، عنایت کند. مطمئن‏‎ ‎‏باشید که با این روحیه ای که دارید پیروز هستید.  و نمی تواند کسی بر شما غلبه کند؛ و شما‏‎ ‎‏بر همه غلبه خواهید کرد. ‏

‎ ‎

‎[[page 404]]‎

  • ـ نعمت اللّه نصیری رئیس سازمان اطلاعات و امنیت ساواک.
  • ـ پزشک احمدی، مردی که به دستور رضا خان، بسیاری از آزادیخواهان و مخالفان رژیم را با وسائل مختلف از جمله با «آمپول هوا» کشت. اوایل او در دوران سلطنت محمدرضا شاه دستگیر شد و مورد محاکمه قرار گرفت. او در دادگاه، در ارتکاب تمام جرایمش، قضات و مسئولان دادگستری را «شریک جرم» خود دانست.
  • ـ امیر عباس هویدا که مدت 13 سال نخست وزیر رژیم شاه بود.
  • ـ خوش گذرانی.

انتهای پیام /*