سخنرانی

سخنرانی در جمع اعضای انجمن تبلیغات فرهنگ اسلامی خرّم آباد (قانون اساسی)

کد : 70785 | تاریخ : 18/08/1358

سخنرانی

‏زمان: 18 آبان 1358 / 18 ذی الحجه 1399‏

‏مکان: قم‏

‏موضوع: قانون اساسی و ولایت فقیه ـ توجه به مسائل اساسی کشور ‏

‏مناسبت: عید غدیر‏

‏حضار: اعضای انجمن تبلیغات فرهنگ اسلامی و جمعیت شیر و خورشید (سابق) خُرّم آباد‏‎ ‎‏لُرستان‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

سخنی در فضایل حضرت علی (ع)

‏     من عید سعید را به همۀ مسلمین و بر ملت شریف ایران، به شما آقایان تبریک عرض‏‎ ‎‏می کنم. عیدی که در آن امامت اُمّت ثبت شد، و پیغمبر اسلام امام را برای امامت اُمّت‏‎ ‎‏نصب کرد. چه شخصی را، چه شخصیتی را! شخصیت این مرد بزرگ که امام اُمّت شد،‏‎ ‎‏شخصیتی است که ‏‏[‏‏در‏‏]‏‏ اسلام و قبل از اسلام و بعدها هم کسی مثل او نمی تواند سراغ‏‎ ‎‏کند. یک موجودی که امور متضاده را در خودش جمع کرده بود. کسی که جنگجوست‏‎ ‎‏اهل عبادت نمی شود. کسی که قوۀ بازو می خواهد داشته باشد اهل زهد نمی تواند باشد.‏‎ ‎‏کسی که شمشیر می کشد، و اشخاصی را که منحرف اند درو می کند، این نمی تواند عاطفه‏‎ ‎‏و اهل عاطفه، آن طور که این شخص داشت، باشد. این شخصیت بزرگ، امور متضاده را‏‎ ‎‏در خودش جمع کرده. در عین حالی که روزها روزه، و شب به عبادت مشغول، و گفته‏‎ ‎‏شده است که شبی هزار رکعت نماز می خواند. و در عین حالی که غذای او ـ آن طوری که‏‎ ‎‏در تاریخ ثبت شده است ـ از نان و سرکه، و فوقش زَیْت‏‎[1]‎‏ یا نمک، بیرون نبوده است. در‏‎ ‎‏عین حال قدرت بدنی، آن طور قدرت است که ـ آن طوری که در تاریخ هست ـ آن دری‏
‎[[page 20]]‎‏را که از «خَیْبَر»‏‎[2]‎‏ ایشان کَنْده است و چندین زِراع‏‎[3]‎‏ دور انداخته است، چهل نفر‏‎ ‎‏نمی توانستند بلندش کنند. در شمشیرزنی، شمشیرهای او این طور بوده است که با یک‏‎ ‎‏ضربه از این طرف که می زده دو نیم می کرده است، از این طرف می زده که دو نیم‏‎ ‎‏می کرده. در صورتی که آنهایی که این ضربه را می خوردند «خُودِ» آهنی داشتند، زره‏‎ ‎‏آهنی داشتند. و گاهی هم شاید، دو تا زره به تنشان می کردند. آدمی که با نان و سرکه‏‎ ‎‏زندگی می کرده، و بسیاری از روزها را روزه می گرفته است، و افطار را با چند لقمه نان و‏‎ ‎‏نمک و یا نان و سرکه افطار می کرده است، جمع کرده است مابین آن زهد و این قوّت‏‎ ‎‏بازو، و این جمع بین دو تا امر متضاد است. آدمی که جنگجوست، به آن طور که‏‎ ‎‏جنگجویان بزرگ را، دلاوران بزرگ را، به هزیمت وامی دارد. و می فرماید که اگر تمام‏‎ ‎‏عرب یک طرف باشند، به من هجوم کنند، من پشت نمی کنم.‏‎[4]‎‏ این آدم در عطوفت آن‏‎ ‎‏طور است که، وقتی که یک خلخال از پای یک زن یهودی ربوده اند می فرماید که مرگ‏‎ ‎‏برای انسان آسان است‏‎[5]‎‏ ـ قریب به این معنا ـ آدمی که در عرفان و علم ماورای طبیعت،‏‎ ‎‏آن طور است که نهج البلاغه حکایت می کند از مقام عرفانش. در عین حال شمشیر‏‎ ‎‏می کشد، و کفّار و اخلالگران را از دم شمشیر می گذراند. ما شیعۀ یک همچو اعجوبۀ‏‎ ‎‏معجزه آسا هستیم.‏

‏     من می گویم اگر چنانچه پیغمبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلَّم ـ غیر از این یک‏‎ ‎‏موجود تربیت نکرده بود، کافی بود برایش؛ چنانچه پیغمبر اسلام مبعوث شده بود برای‏‎ ‎‏اینکه یک همچو موجودی را تحویل جامعه بدهد، این کافی بود. یک همچو موجودی‏‎ ‎‏که هیچ سراغ ندارد کسی، و بعدها هم سراغ ندارد کسی، امروز روز نَصْب اوست به‏‎ ‎‏امامت اُمّت، یک همچو موجودی امام اُمّت است، البته کس دیگر به پای او نخواهد‏‎ ‎


‎[[page 21]]‎‏رسید.‏

جانشینان پیامبر و امامان 

‏     و بعد از رسول اکرم کسی افضل از او در هیچ معنایی نیست و نخواهد بود. لکن در‏‎ ‎‏مراتب بعد هم که باید این اُمّت هدایت بشود، پیغمبر اکرم که از دنیا می خواست تشریف‏‎ ‎‏ببرد، تعیین جانشین و جانشینها را تا زمان غیبت کرد، و همان جانشینها، تعیین امام اُمّت را‏‎ ‎‏هم کردند، به طور کلّی این اُمّت را به خود وانگذاشتند که متحیر باشند، برای آنها امام‏‎ ‎‏تعیین کردند، رهبر تعیین کردند. تا ائمۀ هُدی ـ سلام الله علیهم ـ بودند، آنها بودند و بعد‏‎ ‎‏فُقَها؛ آنهایی که متعهدند، آنهایی که اسلامشناس اند، آنهایی که زهد دارند؛ زاهدند،‏‎ ‎‏آنهایی که اِعراض از دنیا دارند، آنهایی که توجه به زَرق و بَرق دنیا ندارند، آنهایی که‏‎ ‎‏دلسوزند برای ملت، آنهایی که ملت را مثل فرزندهای خودشان می دانند؛ آنها را تعیین‏‎ ‎‏کردند برای پاسداری از این اُمّت.‏

ممانعت ولایت فقیه از ایجاد دیکتاتوری 

‏     مع الأسف اشخاصی که اطلاع ندارند بر وضعیت برنامه های اسلام، گمان می کنند که‏‎ ‎‏اگر چنانچه «ولایت فقیه» در قانون اساسی بگذرد، این اسباب دیکتاتوری می شود. در‏‎ ‎‏صورتی که ولایت فقیه هست که جلو دیکتاتوری را می گیرد. اگر ولایت فقیه نباشد،‏‎ ‎‏دیکتاتوری می شود. آن که جلو می گیرد از اینکه رئیس جمهور دیکتاتوری نکند، آن که‏‎ ‎‏جلو می گیرد از اینکه رئیس ارتش دیکتاتوری نکند، رئیس ژاندارمری دیکتاتوری‏‎ ‎‏نکند، رئیس شهربانی دیکتاتوری نکند، نخست وزیر دیکتاتوری نکند؛ آن فقیه است.‏‎ ‎‏آن فقیهی که برای اُمّت تعیین شده است، و امام اُمّت قرار داده شده است، آن است که‏‎ ‎‏می خواهد این دیکتاتوریها را بشکند و همه را به زیر بِیْرَق اسلام و حکومت قانون‏‎ ‎‏بیاورد. اسلام، حکومتش حکومت قانون است؛ یعنی قانون الهی، قانون قرآن و سُنَّت‏‎ ‎‏است. و حکومت، حکومتِ تابع قانون است؛ یعنی خود پیغمبر هم تابع قانون، خود‏‎ ‎‏امیرالمؤمنین هم تابع قانون، تخلّف از قانون یک قدم نمی کردند و نمی توانستند بکنند.‏


‎[[page 22]]‎‏     خدای تبارک و تعالی می فرماید که اگر چنانچه یک تخلُّفی بکنی، یک چیزی را به‏‎ ‎‏من نسبت بدهی، تو را اخذ می کنم، و وَتینَت‏‎[6]‎‏ را قطع می کنم. اسلام دیکتاتوری ندارد،‏‎ ‎‏اسلام همه اش روی قوانین است. و آن کسانی که پاسدار اسلام اند، اگر بخواهند‏‎ ‎‏دیکتاتوری کنند، از پاسداری ساقط می شوند به حسب حکم اسلام. نترسانند مردم را از‏‎ ‎‏این قانون اساسی که تصویب کردند عدۀ کثیر، عده ای از علمای اسلام و دانشمندان.‏‎ ‎‏شماها را اغفال نکنند به اینکه بگویند که این قانون دمکراسی نیست! اینها، اسلام را هم‏‎ ‎‏دمکراسی نمی دانند! شما را اغفال نکنند اینها. این قانون اساسی برای چند هفته، یک‏‎ ‎‏هفته، دو هفته، سه هفته دیگر به آرای عمومی گذاشته می شود. شما را سرد نکنند از‏‎ ‎‏اینکه نروید رأی بدهید. بروید رأی بدهید! بعد می خوانند برای شما قانون را، منتشر‏‎ ‎‏می کنند، مختارید در رأی دادن، می خواهید قبول می کنید، می خواهید رد می کنید. اگر‏‎ ‎‏رد کردید، باز درستتر نوشته می شود. و اگر قبول کردید، رأی بدهید به آن. بی تفاوت‏‎ ‎‏نباشید نسبت به آن چیزی که سرنوشتِ شما به او بسته است، اسلامِ شما به او بسته است،‏‎ ‎‏کشورِ شما به او بسته است. امروز آن چیزی که باید مطرح بشود، این مسائل اوّلی است؛‏‎ ‎‏مسئلۀ قانون اساسی است، مسئلۀ رئیس جمهور است، مسئلۀ شوراست، مجلس‏‎ ‎‏شوراست. باید شما این مطلب را توجه به آن داشته باشید. منحرف از این به هیچ وجه‏‎ ‎‏نشوید.‏

لزوم توجه به مسائل اساسی کشور 

‏     شما پنجاه سال یا بیشتر دندان روی جگر گذاشتید برای این نابسامانیها. دو ماه دیگر‏‎ ‎‏دندان روی جگر بگذارید. این حرفها که منتشر می کنند در اطراف که فلان جا، فلان‏‎ ‎‏قضیه واقع شده است، اسفالت نشده است، بیمارستان نداریم، طبیب صحیح نداریم،‏‎ ‎‏کشاورزیمان کذاست، تمام اینها برای این است که شماها را مأیوس کنند و از این مسائلی‏‎ ‎‏که در اوّل است. و ما باید اوّل او را درست کنیم، و بعد برویم سراغ کارهای دیگر. شما را‏
‎[[page 23]]‎‏از این منحرف کنند، و متوجه کنند به آن مسائل فرعی، این نظیر این می ماند که زلزله‏‎ ‎‏آمده باشد و اشخاصی را فرو گرفته باشد، و باید همه برویم سراغ نجات آنها. یک دسته‏‎ ‎‏بیفتند بگویند آبِ ما کم است، یا زراعتِ ما کم است، و شما را از آن راه باز دارند. الآن‏‎ ‎‏مملکت یک وضعی دارد که این شیطنتهای اطراف، دستهای مختلف درصددند که راه‏‎ ‎‏را منحرف کنند و نگذارند این قانون اساسی بگذرد، و دنبالش هم نگذارند مجلس شورا‏‎ ‎‏درست بشود، و ریاست جمهوری و این مملکت متزلزل باشد، و آنها توطئه بکنند، و شما‏‎ ‎‏اغفال بشوید. شماها را به راههای دیگر؛ راههای صحیح، اما راههای دست دوم. تمامی‏‎ ‎‏مطالبی که شما گفتید صحیح است. نه منطقۀ شما، همه مناطق این طوری است. یک‏‎ ‎‏مملکتی است که پنجاه سال کوشش کردند برای آنکه هم جوانهای ما را عقب نگه دارند‏‎ ‎‏و هم فاسد کنند، و هم مملکت ما را به هم بریزند. یک همچو مملکتی خیال نکنید که‏‎ ‎‏فقط خُرَّم آبادش این طور است. شما خُرَّم آبادش را می بینید. کردستانش هم این طور‏‎ ‎‏است. کردستانی ها هم همین حرف شما را می زند. خوزستانیها هم همین حرف شما را‏‎ ‎‏می زنند. خراسانیها هم همین حرف شما را می زنند. این زاغه نشینان اطراف تهران هم‏‎ ‎‏همین حرف شما را می زنند، و از شما زندگیشان بسیار بدتر است. لکن مسائل ـ این‏‎ ‎‏مسائل ـ مسائل دست دوم است. یک مملکتی الآن در مَعْرَض این است که این اشخاصی‏‎ ‎‏که افتادند توی جمعیتها و دارند افساد می کنند، در مَعْرَض این است که نگذارند این‏‎ ‎‏نهضت به آخر برسد، یا لااقل مُعطَّلش کنند.‏

‏     با قدرت پیش بروید! این مسائل دست اوّل را منظور نظر کنید! و با قوّه و قدرت پیش‏‎ ‎‏ببرید، و مطلب را به آخر برسانید! وقتی که اصول مطلب تمام شد، این بیمار محتاج به‏‎ ‎‏معالجه است. لکن باید اوّل، حیاتش را حفظ کرد، بعد بیماری اش را ‏‏[‏‏علاج‏‏]‏‏ کرد.‏‎ ‎‏مملکت ما یک مملکتی است که پنجاه سال کوشش شده است در این که بیمار و‏‎ ‎‏بیمارتَرش کنند. لکن یک مسائل رؤوسی است که اگر به او رسیدگی نشود، این مریض‏‎ ‎‏می میرد. یک مسائل دست دوم است که بعد از اینکه حفظ حیات او شد، آن وقت‏‎ ‎‏کوشش کنیم برای رفع بیماریها، رفع نابسامانیها. من به شما عرض می کنم که تمام این‏
‎[[page 24]]‎‏مسائل که شما می گویید صحیح است، لکن مسائل دست دوم است. فرهنگ باید‏‎ ‎‏بازسازی بشود، تصفیه بشود. ادارات باید تصفیه بشوند. همۀ اینها باید بشود. کشاورزی‏‎ ‎‏باید تقویت بشود که ما محتاج نباشیم به اینکه از دشمنهای خودمان چیزی طلب کنیم.‏‎ ‎‏فرهنگ ما باید درست بشود. دانشگاه ما باید درست بشود که ما راجع به همۀ امور‏‎ ‎‏خودکفا بشویم. لکن آنها برنامه های دراز مدت است که باید با طول مدت این انجام‏‎ ‎‏بگیرد.‏

لزوم مشارکت در رفراندم قانون اساسی 

‏     این چیزی که الآن محل بحث ما هست، و مورد احتیاج همۀ ما هست، این امری است‏‎ ‎‏که در رأس امور واقع شده است. این امری است که اساس مملکت شماست. او این است‏‎ ‎‏که بروید و تمام اطراف خودتان را، تمام ملت را آشنا کنید به اینکه قانون اساسی را باید به‏‎ ‎‏آن رأی بدهید. و ملاحظه کنید، رأی بدهید. البته آزادید هر رأیی دلتان می خواهد‏‎ ‎‏بدهید، اما بیتفاوت نباشید نسبت به سرنوشت مملکت خودتان، نسبت به اسلام، نسبت به‏‎ ‎‏ملت. نسبت به کشور بیتفاوت نباشید. گوش نکنید به این حرف اینها که قانون اساسی‏‎ ‎‏خوب نشده، و محتوایش چه است. اینها تمام در نظر دارند که نگذارند که شما رأی‏‎ ‎‏بدهید به قانون اساسی، و شما را بی تفاوت کنند یا بدبین کنند. اینها آنها هستند که طرز‏‎ ‎‏فکرشان این است که اسلام اصلاً عقب افتاده است، اینها طرز فکرشان این است. یک‏‎ ‎‏عدّه زیادشان هم هستند که اجیرند، اجرت می گیرند برای این طور کارها، برای اینکه‏‎ ‎‏بنویسند، برای اینکه بگویند، برای اینکه بروند اطراف و شلوغکاری کنند. تمام مطلبشان‏‎ ‎‏این است که شما دیدید که در رفراندم راجع به جمهوری اسلامی کارشکنی می کردند که‏‎ ‎‏رأی داده نشود. بعضی صندوقها را سوزاندند، و بعضی جاها را با تفنگ جلوگیری کردند‏‎ ‎‏که رأی ندهند مردم. بعد از آنکه آنجا شکست خوردند، دنبال این رفتند که مردم رأی‏‎ ‎‏ندهند راجع به وکلایی که، خبرگانی که می خواهند ملاحظه کنند، دستشان از آن کوتاه‏‎ ‎‏شد. دنبال این هستند که مردم رأی ندهند برای قانون اساسی. اینها همان مردمی اند که با‏
‎[[page 25]]‎‏اساس مخالف اند. و شما اشخاصی هستید که بچه هایتان را، جوانهایتان را دادید برای‏‎ ‎‏اینکه اسلام را زنده بکنید. شما تابع امیرالمؤمنین اید، نه تابع مکتبهای انحرافی که اصل‏‎ ‎‏این مسائل را کار ندارند، و توجه به آن ندارند.‏

‏     باید همۀ ما در این زمانی که احتیاج دارد اسلام به شما جوانها، پیغمبر اکرم احتیاج‏‎ ‎‏دارد به شما، الآن امیرالمؤمنین احتیاج دارد به شما، رفع کنید این احتیاجش را. احتیاج این‏‎ ‎‏است که بی تفاوت نباشید نسبت به مملکتتان. احتیاج این است که قانون اساسی، اساس‏‎ ‎‏مملکت شماست. بی تفاوت نباشید که بروید سراغ کارتان، بنشینید که فرض کنید که‏‎ ‎‏می خواهم یک خیاطی بکنم، یا یک کار دیگری بکنم. سرنوشت مملکت شماست،‏‎ ‎‏سرنوشت مذهب شماست، سرنوشت کشور شماست، سرنوشت ملت شماست،‏‎ ‎‏بی تفاوت نباشید!‏

‏     باید همۀ شما دست به دست هم بدهید. همانطوری که تا حالا با اتحاد کلمه و با دست‏‎ ‎‏به دست دادن به هم تا اینجا رساندید، و دشمنهای خودتان را کنار زدید، و این‏‎ ‎‏مَفْسَده جوها را بیرون کردید. از حالا به بعد هم با وحدت کلمه دست به دست هم بدهید،‏‎ ‎‏و این بار را ان شاءالله به منزل برسانید.‏

‏     خداوند همۀ شما را تأیید کند. من دعای به شما ‏‏[‏‏می کنم‏‏]‏‏ دعاگوی شما هستم. من‏‎ ‎‏خدمتگزار شما هستم. من صلاح حال شما را می خواهم. و صلاح دین و دنیای شما این‏‎ ‎‏است که در این برهه از زمان که این مسائل اصلی در کار است، یک قدری راجع به مسائل‏‎ ‎‏دیگری که حق است با شما، لکن وقتش یک قدری زود است، در یک وقتی است که‏‎ ‎‏مَفْسَده جوها می خواهند نگذارند کارها انجام بگیرد، یک قدری آنجا را باید مهلت‏‎ ‎‏بدهید، و همه در فکر این مطلب هستند. و ان شاءالله موفق و مؤیَّد باشید.‏

‎ ‎

‎[[page 26]]‎

  • ـ روغن زیتون.
  • ـ یکی از غزوات حضرت رسول اکرم ص با یهودیان. قلعه خیبر که پناهگاه دشمنان اسلام بود، سرانجام به دست حضرت علی (ع) فتح شد.
  • ـ زراع: واحد طول در قدیم.
  • ـ نهج البلاغه نامه 45 به عثمان بن حُنیف.
  • ـ نهج البلاغه، خطبه 27.
  • ـ وتین: رگ اصلی. اشارت است به آیات 44 تا 46 سورۀ «الحاقه».

انتهای پیام /*