سخنرانی

سخنرانی در جمع خانواده شهدا و امدادگران (راه رسیدن به پیروزی نهایی)

کد : 70896 | تاریخ : 11/10/1358

سخنرانی

‏زمان: 11 دی 1358 / 12 صفر 1400 ‏

‏مکان: قم ‏

‏موضوع: راه طولانی تا رسیدن به پیروزی نهایی ـ توطئه ها و ترفندهای رنگارنگ ‏

‏حضار: خانواده های شهدا و امدادگران شهرهای شیراز و تهران، کارکنان شرکت هپکو ‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

استمرار نهضت و مبارزه با ریشه های استعمار

‏     ما تقریباً هر روز مواجه هستیم با این مادرهایی که بچه هایشان را از دست دادند و این‏‎ ‎‏پدرهایی که عزیزانشان را از دست دادند و این معلولین و این مجروحین و این‏‎ ‎‏گرفتاریهایی که در رژیم سابق برای ملت ما مهیا شده بود. ما هر روز تأثرات زیادی در‏‎ ‎‏این مسائل داریم، لکن خودمان را تسلیت می دهیم به اینکه ملت ما به صورت مجاهدین‏‎ ‎‏صدر اسلام درآمدند. همان طور که در صدر اسلام در رکاب رسول الله و امیرالمؤمنین،‏‎ ‎‏ـ سلام الله علیه ـ عدۀ کثیری از فرزندان اسلام از دست رفتند، لکن اسلام را حفظ کردند.‏‎ ‎‏امروز هم که ما در یک موقعیتی واقع هستیم که اسلام روبروی کفر ایستاده است و احتیاج‏‎ ‎‏به فداکاری دارد، ملت ما بحمدالله مردانه ایستاده و فداکاری می کند. نه مردها، زنها، و نه‏‎ ‎‏زنها و مردها، بچه ها همه ایستاده اند و اسلام عزیز را می خواهند که به پیش ببرند. امروز‏‎ ‎‏روزی است که ما مواجه با قدرتهای شیطانی بزرگ هستیم و آنها هم از توطئه ها ‏‏[‏‏باز‏‏]‏‎ ‎‏ننشسته اند. مشغول توطئه هستند. توطئه های زیادی در داخل دارند. مهم آن توطئه های‏‎ ‎‏داخلی است. آن حرفهای خارجی که مثلاً انحصار اقتصادی، مداخلۀ نظامی، اینها مهم‏‎ ‎‏نیست که قابل اعتنا باشد و امریکا هم در این اعلام کردن که شکست خورد. لکن‏‎ ‎‏توطئه های داخلی که عمال اجانب و بیشتر از همه عمال امریکا در داخل مشغول توطئه‏‎ ‎‏هستند، اینها هستند تا حالا آن شکست نهایی را نخوردند. آن مقداری را که ملت ما‏‎ ‎‏شکست داد آنها را، این است آن عمال ظاهریشان را که در رأسشان محمدرضا بود. آنها‏
‎[[page 514]]‎‏را دستشان را کوتاه کردند و از ایران راندند و دستهای جنایتکار اجانب هم آنها که ظاهر‏‎ ‎‏بود قطع شد. لکن ریشه های زیرزمینی، توطئه های دامنه دار همه جانبه در همه قشرها‏‎ ‎‏مشغول اند. و ملت ما گمان نکند که پیروزی نهایی را پیدا کرده است نه، بین راه هستیم، در‏‎ ‎‏حال انقلابیم ما. تا تمام این قشرها، و تمام این ریشه های فاسد از این مملکت قطع نشود‏‎ ‎‏ملت ما نباید آرام بگیرد. همین نهضت را که بحمدالله با قدرت تا اینجا رسانده است، باید‏‎ ‎‏با قدرت هم پیش ببرد. و من امید دارم که با این روشنی که پیدا شده است، با این نوری که‏‎ ‎‏در دل همه فرزندان اسلام روشن شده است و راه خودشان را پیدا کرده اند و فهمیده اند‏‎ ‎‏که دشمنها کی هستند و دوستها کی و توطئه گرها چه سنخ مردمی هستند. امید این هست‏‎ ‎‏که ان شاءالله پیروزی را شماها در آغوش بگیرید.‏

انقلاب پاکباختگان و از خود گذشتگان 

‏     لکن مهم دو مطلب است: یکی که بسیار مهم است، این است که جوانهای ما در هر‏‎ ‎‏رشته ای که هستند و خصوصاً آنهایی که در رشتۀ خدمت به نهضت هستند، چه آنهایی که‏‎ ‎‏در کمیته ها هستند و چه آنهایی که پاسدار هستند و چه قوای انتظامیه و همۀ قشرها، توجه‏‎ ‎‏کنند که اسلام است که ما را پیروز کرده. همین فریاد «الله اکبر» و تقاضای شهادت که در‏‎ ‎‏همه قشرها پیدا شده است. پدری که فرزندش را از دست داده افتخار می کند که شهید‏‎ ‎‏شده است. مادری که چند تا فرزند داشته و بعضی اش را از دست داده و آرزو می کند،‏‎ ‎‏می گوید که، دعا کنید آنهای دیگر هم شهید بشوند. و این دنبال این است که نهضت‏‎ ‎‏اسلامی بوده. اگر یک نهضت غیر اسلامی بود، برای دنیا بود، معنا نداشت که یک کسی‏‎ ‎‏بگوید، من بچه هایم را می دهم برای دنیا، چون برای خداست و نهضت برای خدا بوده‏‎ ‎‏است. و در آن وقتی که همۀ شما توجه داشتید به اینکه پیش ببرید، هیچ راجع به خودتان‏‎ ‎‏دیگر توجه نداشتید. و باید گفته بشود که از خود گذشته و به خدای تبارک و تعالی پیوسته‏‎ ‎‏بودید، پیروزی را به دست آوردید، آن هم یک پیروزی که در تاریخ نظیر باید گفت‏‎ ‎‏ندارد. ‏


‎[[page 515]]‎‏     تقریباً تمام انقلاباتی که پیدا شده است به توسط یک قشر نظامی، یک حزبی که پیوند‏‎ ‎‏با نظامی داشته است، یک اشخاصی که از غیر، از خارج تقویت می شدند واقع شده‏‎ ‎‏است. شما همین کودتایی که در افغانستان در این چند روز واقع شد، یک شخص که‏‎ ‎‏اعلام کرده است من کمونیست هستم، و از سران کمونیست بوده است، با نظامی کشور‏‎ ‎‏شوروی این کودتا را کرده است. و آن هم الآن معلوم نیست که بتوانند به آخر برسانند.‏‎ ‎‏ملت افغانستان هم یک ملتی است که بپاخاسته، لکن کودتاهایی که در آنجا ‏‏[‏‏پیاپی‏‏]‏‏ پیدا‏‎ ‎‏شده است، یکی بعد از دیگری، یک کودتای نظامی بوده است و به وسیلۀ خارجیها بوده‏‎ ‎‏است. سایر کودتاها هم اینطور بودند. انقلاباتی هم که پیدا شده است، آن مقداریش که‏‎ ‎‏نظامیها دخالت داشتند و احزاب دخالت داشتند، ملت آن قدر دخالت نداشت. شما شاید‏‎ ‎‏در طول تاریخ کم پیدا کنید یا پیدا نکنید، یک انقلابی که از متن خود مردم جوشیده باشد‏‎ ‎‏و هیچ اتکا به قوۀ نظامی، به قدرت خارجی نداشته باشد، و هیچ ساز و برگ نظامی هم‏‎ ‎‏نداشته باشد، اسلحه نداشته باشد، تعلیمات نظامی در کار نباشد، همین تودۀ مردم،‏‎ ‎‏دانشگاهی که شغلش تحصیل بوده، طلبه که شغلش تحصیل بوده، بازاری که شغلش‏‎ ‎‏کسب بوده، کشاورز که شغلش معلوم بوده است و آنهایی که در کارخانه ها کار می کردند‏‎ ‎‏که همه یک شغلهای خاصی داشتند و اصلاً نظامی در کار نبوده، نه تعلیمات نظامی دیده‏‎ ‎‏بودند و نه ساز و برگ نظامی داشتند، با یک قدرت معنوی یک تبدل از انسان مادی به‏‎ ‎‏انسان معنوی پیشبرد شد. آنها مجهز به همه قوا، به همه آلات تجهیز، دارای همه جور‏‎ ‎‏ساز و برگ جنگی و افراد نظامی تعلیمات نظامی دیده و پشت سرشان تمام قدرتها،‏‎ ‎‏ابرقدرتها و پایین تر از آنها، و شما اتکا به خود و از باطن خود جمعیت جوشید این‏‎ ‎‏نهضت، و اتکا به خدا، این شما را پیش برد. این را باید حفظش کنید. ‏

لزوم حفظ رمز پیروزی 

‏     اگر بخواهید که نهضتتان ان شاءالله به آخر برسد و همۀ احکام اسلام ان شاءالله پیاده‏‎ ‎‏بشود و یک مملکت اسلامی، یک مملکت الهی پیدا بشود، باید این رمزی که شما را به‏
‎[[page 516]]‎‏پیروزی رساند حفظش کنید. و این توجه به خدا، و همین ایمانی که شما را پیش برد و‏‎ ‎‏بی اعتنایی به آن چیزهایی که خود آدم می خواهد بلااشکال شما توجه به این داشتید.‏‎ ‎‏همۀ خواهرها، برادرها، آن روزی که تو خیابانها می آمدید و فریاد می زدید که این رژیم‏‎ ‎‏را ما نمی خواهیم و جمهوری اسلامی را می خواهیم، توجه داشتید که هیچ کدام فکر این‏‎ ‎‏نبودید که لباستان چی است، خانه تان چی است، زندگی تان چی است، مدرسه هایتان چه‏‎ ‎‏جوری است، هیچ، ابداً، این فکر در مغز شماها نبود. اگر این فکر بود پیروز نمی شدید.‏‎ ‎‏اگر هر کدام فکر این بودید که زندگی ام باید چه جوری باشد، پیروز نمی شدید. برای‏‎ ‎‏اینکه هرکس فکر خاصی دارد و دنبال آن است. همۀ جهات مربوط به خودتان را رها‏‎ ‎‏کردید و وجهۀ قلبتان خدا بود و اینکه اسلام را می خواهیم زنده کنیم. از ظلم و از‏‎ ‎‏بیدادگریها به تنگ آمده بودید. توجه کرده بودید به عدالت الهی. و آن روزی که پیش‏‎ ‎‏می رفتید هیچ در فکر نبودید. همه به فکر آن مقصد بودید. این معنا اگر از دست شما‏‎ ‎‏گرفته بشود و حالا ‏‏[‏‏دائماً‏‏]‏‏ مربوط باشد به کارهای خودتان، اگر ما به آخر رسیده بودیم،‏‎ ‎‏آن وقت وقت این بود که بنشینیم راجع به اینکه چه باید بکنیم، سازندگی. اما ما به آخر‏‎ ‎‏نرسیدیم ما. الآن نظیر همان وقتهاست که توی خیابانها فریاد می زدید. حالا آن جهت‏‎ ‎‏خیابانی اش از بین رفته است لکن مواجهید با یک قدرت بالاتر و آن قدرت امریکا و‏‎ ‎‏دیگران. ‏

پیروزی انقلاب و گردنه های خطرناک 

‏     اگر ما خودمان را پیروز حساب کنیم و برویم دنبال اینکه باید ما حالا که پیروز هستیم‏‎ ‎‏برویم ببینیم کی چی دارد، کی چی ندارد، برگردیم به خودمان و به حال خودمان، این‏‎ ‎‏پیروزی همین جا توقف می کند. اگر توقف هم بکند خوب است، عقب می رود. آنها‏‎ ‎‏توطئه می کنند و با هم مجتمع می شوند. شماها وقتی برگشتید به حال خودتان، با هم‏‎ ‎‏متفرق می شوید. آن وقت شما مجتمع بودید و آسیب ناپذیر و آنها نمی توانستند کاری‏‎ ‎‏بکنند. حالا شیاطین با هم اجتماع می کنند و با هم پیوند می کنند. و شما چنانچه از آن‏
‎[[page 517]]‎‏حالی که داشتید برگردید به حال خودتان، هر کدامتان آن چیزی را که مربوط به خودتان‏‎ ‎‏هست توجه به آن پیدا بکنید، متفرق می شوید و آسیب پذیر، در صورتی که بین راه‏‎ ‎‏هستید. اگر به مقصد رسیده بودید، اشکالی خیلی نداشت. لکن بین راه هستید الآن. یک‏‎ ‎‏قافله ای که یک گردنه را گذرانده است و مجهز رفته است، گذرانده، اگر خیال کند که‏‎ ‎‏تمام شد قضیه و گردنه های دیگر را در فکرش نباشد، با چند نفر دزد از بین می رود. اما‏‎ ‎‏اگر همان طوری که در گردنۀ اول مجهز بود و خودش را برای مقابله با سارق مهیا کرده،‏‎ ‎‏در گردنه های بعد هم به همان طور مجهز باشد، نمی تواند آسیب ببیند. شما حالا یک‏‎ ‎‏گردنه را گذراندید. این گردنۀ شاهنشاهی است، این را گذراندید. اما گردنه های دیگر‏‎ ‎‏هست الآن، باید آن را هم بگذرانید و می توانید. اگر آن معنایی که درتان حاصل بود که‏‎ ‎‏آن گردنه را از آن گذشتید آن را نگهش دارید محکم نگهش دارید، همه گردنه ها را‏‎ ‎‏خواهید گذراند. امروز چیز مهم این است که اختلافات بکلی از بین برود. ‏

سیاست مرحله به مرحله بر ضد اسلام 

‏     آنهایی که می خواهند این جمهوری به آخر نرسد و ضربه دیدند از جمهوری‏‎ ‎‏اسلامی، ضربه دیدند از ملت ایران، و می دانند این ضربه را از اسلام دیدند، آنها قدم به‏‎ ‎‏قدم مخالفت با اسلام می کنند، و می خواهند نگذارند. نمی خواهند که جمهوری اسلامی‏‎ ‎‏پیدا بشود. اول راجع به جمهوری اسلامی اش، اسلامش را می گفتند لازم نیست، بعداً‏‎ ‎‏نمی خواستند بگذارند رأی بدهند. بعد هم در مجلس خبرگان بساط درست کردند تا‏‎ ‎‏رسیده به اینجا که حالا می خواهید رئیس جمهور فرض کنید معین کنید. اینجا هم باز‏‎ ‎‏همین مسائل پیش می آید. بعد هم در مجلس شورا همین مسائل پیش می آید. اینها‏‎ ‎‏نمی خواهند که یک مملکتی با رژیم اسلامی تحقق پیدا بکند. برای اینکه ضربه را از‏‎ ‎‏اسلام خورده اند. توطئه ها یک قسم زیادش به وسیلۀ آنهایی که وابسته به آن قدرتهای‏‎ ‎‏بزرگ، وابستگی به قدرتهای بزرگ دارند، یک مقدار زیادش صرف می شود فعالیتها در‏‎ ‎‏اینکه، نگذارند جمهوری اسلامی پیدا بشود. نگذارند یک رئیس جمهور متعهد و‏
‎[[page 518]]‎‏مسلمان و دلسوز برای ملت، غیر وابسته به شرق و غرب پیدا بشود. این یک قضیه هست‏‎ ‎‏که شما با قدرت اسلامی پیش رفتید و خودتان چیزهایی که احتیاجات شخصی بود کنار‏‎ ‎‏گذاشته بودید. حالا هم باید همین طور جلو بروید و تا آنجایی که ان شاءالله مستقر بشوید.‏

خطر دسته بندی و تفرقه افکنی 

‏     یک قضیه هم که دنبال این مطلب است و آنها باز جدیت در آن دارند این است که با‏‎ ‎‏راههای مختلف، گروههای مختلف درست کنند. و این یک گروهی که شما داشتید، همه‏‎ ‎‏یک حزب کأنّه بودید همه حزب خدا بودید، آن را می خواهند از دستمان بگیرند. این‏‎ ‎‏وحدت را می خواهند از دستمان بگیرند. یک جمعیتی هرچه افرادش زیاد باشد، اگر این‏‎ ‎‏جمعیت با هم منسجم نشوند، یک نحو وحدت پیدا نکند، آسیب برمی دارند. اصلاً‏‎ ‎‏خودشان آسیب خودشان می شوند. اگر یک جمعیتی در یک کشوری، در یک استانی،‏‎ ‎‏در یک شهری، با هم یک وحدتی نداشته باشند، اینها به جان هم می ریزند، قهراً خود‏‎ ‎‏باطنشان آسیب می بیند. و اگر وحدت داشته باشند، هرچه وحدت زیادتر باشد، آسیب‏‎ ‎‏کمتر می شود. در راه که ما بودیم، این نهضتی که داشتیم در اول راه، این وحدت و این‏‎ ‎‏انسجام زیاد بود، محکم بود. یعنی اصل فکر اینکه «کی دشمن من است» هم نبود تو کار.‏‎ ‎‏همه یک نظر بود. اگر هم یک فکری بود خیلی در اقلیت بود. یک انسجامی بین ملت‏‎ ‎‏حاصل شد، کأنّه از یک حلقوم صدا درمی آید. شما اگر در تهران می آمدید همان معنا را‏‎ ‎‏می شنیدید. در تظاهرات که در آخر ایران می شنیدید همان مطلبی که ... همان فریادی که‏‎ ‎‏از حلقوم تهرانیها درمی آمد از حلقوم آبادانیها هم درمی آمد ‏‏[‏‏و‏‏]‏‏ بندرعباسیها هم‏‎ ‎‏درمی آمد، مشهد هم همین طور، همه جای ایران یک صدا داشتند. مثل اینکه یک‏‎ ‎‏حلقوم دارد صدا می کند. اینطور منسجم شده بودید. یک جامعۀ توحیدی ایجاد کرده‏‎ ‎‏بودید که همه یکی بودید. آنها هم این جهت را دیدند که سیلی که خوردند از این حیثیت‏‎ ‎‏خوردند، از دو حیثیت بود: یکی اسلامش بود، یکی هم این حیثیتی که، انسجامی که شما‏‎ ‎‏با هم داشتید. این دو تا هر دو مورد نظر بوده است. آنجا را کوشش می کنند با قلمها و با‏
‎[[page 519]]‎‏قدمها، با تبلیغات، اسلام را از دستمان بگیرند؛ نگذارند حکومت اسلامی پیدا بشود. از‏‎ ‎‏این طرف هم انسجام را می خواهند از دست شما بگیرند. آن وحدت و جهت جامعۀ‏‎ ‎‏توحیدی که عبارت از این بود که همه با هم یک مقصد داشتید و کأنّه از یک حلقوم صدا‏‎ ‎‏در می آمد، یک اراده کأنّه دارد عمل می کند. این را می خواهند از دستمان بگیرند،‏‎ ‎‏متفرق کنند همه را از هم. طرحهای مختلفی در این ‏‏[‏‏مورد‏‏]‏‏ دارند. راههای مختلفی برای‏‎ ‎‏اینکه این انسجام را از دست شما بگیرند، این وحدت را از دست شما بگیرند، راههای‏‎ ‎‏مختلفی دارند در هر جا. ‏

ترفندهای تفرقه افکنانه جنود ابلیس 

‏     این لشکرهای شیطان، جنود ابلیس، الآن در همه جای ایران رفتند و هستند. هر جا هم‏‎ ‎‏یک صدایی درمی آید از همینهاست. از همین شیطانهایی است که تابع همان شیطان‏‎ ‎‏بزرگها هستند. از اینها هر جا یک صدایی درمی آید و تفرقه افکنی می شود، از‏‎ ‎‏همینهاست. هر جا صحبت این است که ما می خواهیم چه بشود در مقابل نهضت، در‏‎ ‎‏مقابل این جمهوری اسلامی یک قدی عَلَم می کنند، از این تبلیغات اینهاست. توی‏‎ ‎‏شهرها، بیشتر توی دهات، حالا توی روستاها. الآن بیشتر با اسمهای مختلف، با فرمهای‏‎ ‎‏مختلف می روند و این اشخاص خوب را، اشخاص اسلامی را گولشان می زنند. اینها‏‎ ‎‏شیطانند، و اینها یک مردم سالمی هستند. می آیند به اسم اسلام، آنهایی که می خواهند‏‎ ‎‏اسلام را بشکنند، با اسم اسلام اینها را گول می زنند. اوراق می نویسند متفرق می کنند در‏‎ ‎‏همه جا که چه. و می خواهند تفرقه بیندازند بین قشرها. دانشگاه می روند یک چیز‏‎ ‎‏می گویند. بازار یک چیزی می گویند. در پیش کشاورزها می روند یک چیزی می گویند.‏‎ ‎‏در کارخانه ها می روند با کارگرها یک چیزی می گویند. هر جا به یک فرمی وارد‏‎ ‎‏می شوند. در شهرها هم الی ماشاءالله تفرقه می خواهند بیندازند. و اینها بین همۀ قشرها‏‎ ‎‏می خواهند، همان طوری که تا حالا زحمت کشیده شد و دانشگاهی را به اهل علم و به‏‎ ‎‏طلبه های مدرسه نزدیک کرد و با همّشان کرد و همفکرشان کرد، می خواهند این را از هم‏
‎[[page 520]]‎‏جدا کنند باز. بازاری و دانشکده ای به هم رفیق شده بودند. دانشگاه و بازار کأنّه یک‏‎ ‎‏موجود بودند. با هم عمل می کردند. اینها می خواهند حالا جدا کنند از هم. در همۀ قشرها‏‎ ‎‏یک همچو کاری توطئه است، و در صددند که بشود. تا ببینیم که ملت ما تا چه اندازه‏‎ ‎‏بیدار است. آیا دستهای اینها را خوانده است؟ آیا توطئه های اینها را توجه به آن کرده‏‎ ‎‏است؟ باید بگویید به همه. همه ما مکلفیم که این مسائل را تبلیغ کنیم. اهل علم و اهل منبر‏‎ ‎‏بیشتر، روشنفکر و اهل قلم بیشتر. دیگران هم باید بگویند به همه. به طور توصیه از هم،‏‎ ‎‏توصیه کنند به هم. سفارش کنند به هم که گول این شیاطینی که می خواهند جدا کنند‏‎ ‎‏شماها را از هم، گول اینها را نخورید. با اسم اسلام هم می آیند. با اسلام می خواهند جدا‏‎ ‎‏کنند از هم. باید این دو تا مطلب در نظر گرفته بشود، که یکی حفظ وحدت ما، یکی هم‏‎ ‎‏این جهت اسلامیت که توجه به مقصد اسلام بود، نه توجه به خود. ‏

طغیان و تجاوز، یا عهدشکنی بر ضد اسلام 

‏     و یکی از مسائل دیگری هم که باز شیاطین دارند دنبال می کنند و ما باید توجه داشته‏‎ ‎‏باشیم این است که کارهایی که انجام می گیرد، چه از دولت و چه از ملت، چه از پاسدارها‏‎ ‎‏و چه از کمیته ها، چه از دادگاهها و چه از نظامیها، از هر طایفه ای که انجام می گیرد، توجه‏‎ ‎‏داشته باشند که روی موازین اسلام انجام بگیرد. ما انقلاب که کردیم، انقلاب از تقریباً‏‎ ‎‏رژیم طاغوت و کفر به رژیم اسلام و عدل است. نباید به اسم انقلاب، ما کار خلاف‏‎ ‎‏انقلابی بکنیم. انقلاب اسلامی است. انقلابات دیگر دنیا اسلامی نبوده. دنبالش هزار‏‎ ‎‏جور فسادها بوده است. اما انقلاب ما انقلاب اسلامی است. همۀ شما به جمهوری‏‎ ‎‏اسلامی رأی دادید. یک عدۀ معدودی نه، رأی ندادند. اما ملت رأی داد به جمهوری‏‎ ‎‏اسلامی. رأی داد به جمهوری اسلامی. یعنی پذیرفت که نظام، نظام اسلامی باشد. این را‏‎ ‎‏ملت ما پذیرفته است، و رأی به آن داده. باید وفادار باشد به این رأی. وفادار باشد به این‏‎ ‎‏تعهد. شما با اسلام یک تعهدی الآن کردید. همه مان متعهدیم برای اسلام. اما تازه یک‏‎ ‎‏تعهد خاصی با اسلام بستیم و ما بیعت کردیم با اسلام. بیعت ما این است که ما جمهوری‏
‎[[page 521]]‎‏اسلامی و نظام اسلامی می خواهیم و رأی به این دادیم و بیعت کردیم با این. اگر بنا باشد‏‎ ‎‏که بگوییم که ما بیعت کردیم با اسلام، با جمهوری اسلامی، رأی دادیم به جمهوری‏‎ ‎‏اسلامی، لکن به احکام اسلام عمل نمی کنید، این خلاف بیعت است. این خلاف معاهده‏‎ ‎‏است. باید همه چیز، همه چیزها اسلامی باشد. اگر مصادره می شود باید روی موازین‏‎ ‎‏اسلامی باشد. اگر مال دیگری را، هرچه باشد، مال او باشد و از او به اسم مصادره بگیرند،‏‎ ‎‏این خلاف بیعتی است که شما با اسلام کردید. اگر یک دادگاهی مال یک شخصی را که‏‎ ‎‏احراز نکرده است که این مال از طریق حرام آمده پیش او، از چپاول آمده پیش او،‏‎ ‎‏بخواهد آن را مصادره کند، با آن بیعتی که کرده است که من اسلامی هستم، مخالفت‏‎ ‎‏کرده. اگر یک وجب زمین مصادره بشود و از مردم گرفته شده باشد بدون میزانهای‏‎ ‎‏شرعی، برخلاف این معاهده ای است که با اسلام ما کردیم. اگر یک نفر آدم ظلم به او‏‎ ‎‏بشود، برخلاف موازین به او یک تعدی بشود، هر که این کار را بکند، و این معاهده ای که‏‎ ‎‏کرده است، مخالفت کرده. ما همه چیزمان باید اسلامی باشد. نباشد آنطوری که اسم‏‎ ‎‏اسلام را رویش بگذاریم و در واقع طاغوت باشد. یک وقتی ما توجه به این نکنیم که ما از‏‎ ‎‏طاغوت سردرآوردیم با اسم اسلام، خوب، آنها طاغوت بودند و اسم اسلام هم تو کار‏‎ ‎‏نبود. ما می گوییم اسلام، لکن یک وقت سر از طاغوت درآوریم. طغیان بکنیم به مردم.‏‎ ‎‏پاسدار مردم را اذیت کند. پاسبان مردم را اذیت کند. دادگاهها برخلاف حکم بکنند. باید‏‎ ‎‏همه چیز اسلامی بشود. ‏

فساد ناپذیری جامعه اسلامی 

‏     اگر همه چیز اسلامی بشود، یک جامعه ای پیدا می شود غیر قابل فساد. آسیب دیگر‏‎ ‎‏نمی بیند آن جامعه. و اگر بنا باشد که باز یک جامعۀ هرج و مرجی باشد آسیب بردار‏‎ ‎‏هست. همه چیزش باید سر جای خودش محکم باشد، و موازین باید موازین الهی باشد،‏‎ ‎‏و مملکت یک مملکت اسلامی باشد، قانون اسلام باشد. در اسلام یک چیز حکم‏‎ ‎‏می کند و آن قانون است. زمان پیغمبر هم قانون حکم می کرد. پیغمبر مجری بود. زمان‏‎ ‎‏امیرالمؤمنین هم قانون حکم می کرد. امیرالمؤمنین مجری بود. همه جا باید اینطور باشد‏
‎[[page 522]]‎‏که قانون حکم کند. یعنی خدا حکم بکند. حکم خدا. حاکم یکی است: خدا. قانون،‏‎ ‎‏قانون الهی. دیگران هم مجری. ‏

‏     اگر بخواهند از خودشان یک چیزی بگویند، پیغمبر اکرم که رأس همۀ عالم است،‏‎ ‎‏خدا به او خطاب می کند که اگر یک چیزی برخلاف آن چیزی که من گفته بودم بگویی،‏‎ ‎‏«وتینت»‏‎[1]‎‏ را قطع می کنم. اخذت می کنم و رگ کمرت را پاره می کنم. برای اینکه اجرا‏‎ ‎‏باید بکنی آن که اسلام گفته. تو مجری آن هستی. البته معلوم بود که او مجری است و البته‏‎ ‎‏معلوم بود که هیچ وقت تخلف نمی کند. لکن سرمشق است این. به آن فرد اول این اخطار‏‎ ‎‏را می کند تا من و شما بفهمیم مطلب را. تکلیف مان را بفهمیم. به فردی که معلوم است،‏‎ ‎‏خدا هم می داند این را که این تخلف کن نیست، یک قدم آنطرف نخواهد گذاشت، لکن‏‎ ‎‏به او به طور اینکه اگر این کار را بکنی، به او می گوید تا همۀ مردم تکلیفشان را بفهمند که‏‎ ‎‏اگر پیغمبر اینطور است دیگران هم همین طور. و اگر ما تخلف کنیم از قوانین الهی، تا یک‏‎ ‎‏حدودی خدای تبارک و تعالی، مهلت می دهد. لکن یک وقت هم اگر از مهلتش گذشت‏‎ ‎‏دیگر معلوم نیست چه خواهد شد. حالایی که ما همه فریاد می زنیم و بر ضد این‏‎ ‎‏اشخاصی که همه چیز ما را بردند این صداها را می کنیم که امریکا کذا، اگر خودمان یک‏‎ ‎‏وقتی یک تخلفی بکنیم و توجه نداشته باشیم به اینکه نباید تخلف کنیم، اعتنا نکنیم به‏‎ ‎‏قوانین اسلام، یک وقت خدای نخواسته عنایت خدا از ما سلب می شود. خودمان را به‏‎ ‎‏خودمان واگذار می کند. و اگر اینطور شد، یکی، یکی از بین خواهیم رفت. باید همه‏‎ ‎‏توجه داشته باشیم، و همه دعا کنید، از خدا بخواهید که ما پیرو اسلام و پیرو قوانین اسلام‏‎ ‎‏باشیم. خداوند ان شاءالله همه تان را حفظ کند. موفق باشید. و من متشکرم از اینکه در این‏‎ ‎‏هوای سرد از راههای دور تشریف آوردید اینجا. و من امیدوارم که همه تان با سعادت و‏‎ ‎‏سلامت، خواهرها همین طور، برادرها همین طور و مؤید و منصور باشید. ‏

‎ ‎

‎[[page 523]]‎

  • ـ اشاره به آیات 44 تا 47 سورۀ «اَلحاقّة».

انتهای پیام /*