سخنرانی

سخنرانی در جمع نمایندگان مجلس شورای اسلامی (حل مشکلات با تفاهم)

کد : 71093 | تاریخ : 21/05/1359

سخنرانی

‏زمان: ساعت 30:6 بعدازظهر 21 مرداد 1359 / 1 شوال 1400‏

‏مکان: تهران، حسینیۀ جماران‏

‏موضوع: توصیه برای حل مشکلات با روحیۀ مسالمت آمیز و تفاهم‏

‏مناسبت: عید سعید فطر‏

‏حضار: هاشمی رفسنجانی، اکبر (رئیس مجلس) و نمایندگان مجلس شورای اسلامی ‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

مقایسه مجلس شورای اسلامی با مجالس سابق

‏     ان شاءالله خداوند این عید سعید را بر همۀ مسلمین و خصوص ملت مسلم ایران‏‎ ‎‏مبارک کند. این چهرۀ مجلس اسلامی ماست و اگر از صدر مشروطه ـ الاّ شاید دورۀ‏‎ ‎‏اول ـ تا قبل از این مجلس ملاحظه کنید، اینجا جای آن وکلا نبود؛ وکلایی که از طبقۀ‏‎ ‎‏اشراف و از طبقۀ ثروتمند و مرفّه، و حاضر نبودند در یک مجلس چندتایشان با هم جمع‏‎ ‎‏بشوند و حاضر نبودند در یک مجلس اینطور مسجدی بنشینند و هر کدام در کاخهای‏‎ ‎‏بلند ـ الاّ بعضیها که آنها هم از سنخ شما بودند ـ زندگی می کردند. امکان نداشت که یک‏‎ ‎‏مواجهه ای بین منِ طلبه با آن تیپهای اشرافی و اعیانی و دارای کذا و کذا اتفاق بیفتد؛‏‎ ‎‏فرضاً اینکه گوش بدهند به اینکه یک طلبه با آنها چه می گوید. این از برکات نهضت‏‎ ‎‏است، برکات اسلام است که همۀ نهادهایشان اسلامی و مردمی است. مجلس مردمی این‏‎ ‎‏است. پیشتر اسمش را گذاشته بودند «مجلس ملّی». ملت راه داشت در آن مجلس؟ در‏‎ ‎‏آن مجلس از ملتها، از خود ملت کسی بود که راه پیدا بکند به آنجا؟ خصوصاً در این‏‎ ‎‏دهه های آخر، یک نفر از شما در آنجا راه نداشت و جای شما در آنجا نبود اخلاقاً، که‏‎ ‎‏عندالله نبود، به واسطۀ علوّ شأن شما و به واسطۀ اینکه آنها طاغوتی بودند، شما راه‏‎ ‎‏نداشتید بر آنجا.‏

‏     ما امروز مواجهیم با یک چهره های اسلامی که به غیر از اسلام و به غیر از منافع‏
‎[[page 99]]‎‏مملکت خودشان فکر نمی کنند. و من امیدوارم که این مجلس، که مرکب از این طبقۀ‏‎ ‎‏انسانی ملت است، چه آنهایی که مسلم هستند و چه آنهایی که باز برادرهای ما هستند و از‏‎ ‎‏اقلیتها هستند، این چهره ها، چهره هایی است که مال ملت است، و امروز ملت راه پیدا‏‎ ‎‏کرده است به مجلس و دیروز، در گذشته، ملت هیچ خبری از مجلس نداشت و هیچ‏‎ ‎‏عملی نمی توانست انجام بدهد. این موجب شکر است در درگاه خدا. همه تشکر کنیم از‏‎ ‎‏یک همچو نعمتی که نصیب ما شده است.‏

‏     و این تنها مجلس نیست که تحول پیدا کرده است از طاغوت به اسلامیت و انسانیت،‏‎ ‎‏سایر نهادهای دولتی هم، چه قوای مسلّحه و چه سایرین از قبیل وزرا و امثال اینها، آنها‏‎ ‎‏هم همین طور هستند. الآن ملت ما می تواند ادعا کند که ما در همۀ امور ناظریم. من خیلی‏‎ ‎‏از مجالس را یاد دارم و در بعضی از مجالس هم رفتم به عنوان تماشاچی. یک دانه از‏‎ ‎‏امثال شما در مجلس نبود، الاّ مثلاً، مثل زمانی که مرحوم مدرّس آنجا بود یا در آن اول که‏‎ ‎‏ما آنجا را دیگر ندیدیم؛ آن دوره های اول ‏‏[‏‏را. در‏‏]‏‏ دورۀ اول بودند از اشخاصی که نظیر‏‎ ‎‏شما بودند. آن چیزی که می خواهم عرض کنم این است که حیف است که چهرۀ نورانی‏‎ ‎‏مجلس در آن، یک چیزهایی واقع بشود که مخالف زیّ شما آقایان است.‏

توصیه به نمایندگان در تفاهم و حل مسالمت آمیز مشکلات

‏     من معذرت می خواهم که چند کلمه موعظه کنم شما را. شما محتاج به موعظه نیستید،‏‎ ‎‏لکن تذکر، برادرها، خودش یک امری است. یکی از عذابهایی که در جهنم اهل جهنم‏‎ ‎‏به آن مبتلا هستند، ‏خِصامُ اهل النّار‎[1]‎‏ است. و یکی از نعمتهایی که اهل بهشت متنعّمند؛ آن‏‎ ‎‏اخوانی که ‏اِخْواناً عَلی سُرُرٍ مُتَقابِلین،‎[2]‎‏ آن برادری و محبت که بین اهل بهشت است، یکی از‏‎ ‎
‎[[page 100]]‎‏نعمتهای بزرگ خداست و آن خصامی که در جهنم است، یکی از عذابهایی است که بر‏‎ ‎‏اهل جهنم است که دائم توی سر هم می زنند. ‏

‏     اهل معرفت می گویند که هر چیزی که در بهشت و در جهنم ظهور پیدا می کند سابقه‏‎ ‎‏ندارد، از خود آدم است. در روایت هم هست اینکه زمین بهشت و جهنم قاع‏‎[3]‎‏ است،‏‎ ‎‏هیچ چیز ندارد، صاف است. و در یک روایتی هم که سابقاً من دیدم ـ حالا نمی دانم تمام‏‎ ‎‏معنایش درست چه جوری است ـ این است که گاهی در بهشت یک اشخاصی، ملائکة‏‎ ‎‏الله ، مشغول یک بنا می شدند و گاهی می ایستادند. ظاهراً پیغمبراکرم شاید در شب معراج‏‎ ‎‏این را ملاحظه فرمودند. سؤال کردند از جبرئیل که چراگاهی می ایستند، گاهی کار‏‎ ‎‏می کنند. عرض کرد که اینها اعمالی ‏‏[‏‏است‏‎ ‎‏]‏‏که مردم می کنند. مادامی که اشتغال دارند به‏‎ ‎‏عمل خیر، اینها مصالحشان محقق می شود و مشغول بنا می شوند. آن وقتی که آنها‏‎ ‎‏مشغول این کار نیستند آنها هم. در هر صورت، یک مسئله ای است این در پیش اهل‏‎ ‎‏معرفت که تمام چیزهایی که در جهنم و بهشت هست این از خود ماست. اینطور نیست که‏‎ ‎‏خدای تبارک و تعالی یک آتشی تهیه کرده است که ما را بسوزاند، ما خودمان تهیه‏‎ ‎‏می کنیم. در قرآن هم هست که اینها اعمال شماست که به خودتان رد می شود.‏

‏     ما می توانیم خودمان را در این عالم راجع به این محکی که از دو تا آیۀ شریفه استفاده‏‎ ‎‏می شود، بشناسیم که آیا اهل نار هستیم یا اهل بهشت. اگر کارهایمان روی خصام باشد ـ‏‎ ‎‏دشمنی ـ ‏‏[‏‏اهل نار هستیم.‏‏]‏‏ یک وقت این است که انسان در یک مسئله ای صحبت‏‎ ‎‏می کند، مباحثه می کند، خوب بین اهل علم و طلبه ها متعارف است که گاهی وقتها به فریاد‏‎ ‎‏می کشد مطلب، به داد و قال می کشد مطلب، لکن وقتی که مباحثه تمام شد، برادرند. بعد‏‎ ‎‏از مباحثه اینطور نیست که این مباحثه اسباب دشمنی باشد. دو تا دوستند، دو تا رفیقند،‏‎ ‎‏سر یک مطلبی، مطالبی، او آن طرف مطلب را می گیرد و او آن طرف مطلب ‏‏[‏‏را‏‏]‏‏ و اتفاقاً‏‎ ‎‏این یک ورزشی است که در بین طلبه ها هست و یک ورزش علمی است که قوی می کند‏
‎[[page 101]]‎‏آنها را. در سایر طبقات شاید نیست اینطور ورزش. اینها تا حد جنگ و دعوا با هم مقابل‏‎ ‎‏می شوند. مرحوم آقای آسید احمد زنجانی ـ رَحِمَهُ الله ـ نقل می کردند که در روزنامۀ ملاّ‏‎ ‎‏نصرالدین‏‎[4]‎‏ که قفقاز طبع می شده، عکسی انداخته بوده از دو تا طلبه، دو تا اهل علم،‏‎ ‎‏یکی این طرف، یکی آن طرف نشسته و دعوا کرده اند، دندان یکی بیرون افتاده، کفش‏‎ ‎‏یکی هم بالای سر آن یکی است. و او برای انتقاد از این طایفه این را نوشته بود، این را‏‎ ‎‏عکسبرداری کرده بود. او نمی دانست که در عین حالی که گاهی وقتها به این مسائل هم‏‎ ‎‏می رسند، لکن به مجرّد اینکه مباحثه تمام می شود، با هم می نشینند، رفیق و با هم دوست‏‎ ‎‏و برادر‏‏[‏‏ند.‏‏]‏

‎     ‎‏ما اگر در مسائلی که پیش می آید، در هر وضعی که باشد، البته مسائل زیاد الآن در‏‎ ‎‏مجلس طرح می شود و شما بعدها هم مواجه هستید با مسائل زیادی که برای ملت است و‏‎ ‎‏هر کسی نظر دارد و هر کسی اجتهاد دارد، هر کسی باید مسائل را طرح بکند و بگوید، اما‏‎ ‎‏همان طوری که طلبه ها مسائل را می گویند، که منتهی به این نشود که حالا که من مخالف با‏‎ ‎‏شما هستم در نظر و شما مخالف من هستید در نظر این منتهی به این بشود که نه، ما دو تا‏‎ ‎‏خصم و دو تا دشمن با هم هستیم. اگر اینطور باشد که واقعاً ـ خدای نخواسته ـ روی‏‎ ‎‏خصام باشد، باید ما خودمان را بشناسیم به اینکه ما اهل ناریم. برای اینکه خصام اینجا آن‏‎ ‎‏خصام را می آورد. چنانچه ایمان در کار باشد، برادری در کار باشد و با برادری و حسن‏‎ ‎‏نیت ‏‏[‏‏و‏‏]‏‏ رفاقت مسائل طرح بشود، همه باید نظر خودشان را بدهند و هیچ کدام هم‏‎ ‎‏برایشان حتی جایز نیست که یک چیزی را بفهمند و نگویند. باید وقتی می فهمند، اظهار‏‎ ‎‏کنند. این موافق هر که باشد، باشد؛ مخالف هر که هم باشد، باشد؛ برای اینکه شما وکیل‏‎ ‎‏مردم هستید، امین مردم هستید. امین و وکیل باید مسائلی که طرح می شود آن مقداری که‏‎ ‎‏می تواند و می فهمد اظهار کند، لکن به طور خصومت، به طور تنازع و خصومت نباشد،‏
‎[[page 102]]‎‏هر چه بتوانند آرامتر، لکن حالا صدا هم بلند شد، باشد. اما آن صدایی که از طلبه ها توی‏‎ ‎‏مدرسه بلند می شود، دنبالش هیچ ابداً اثری از خصومت نیست. دو تا رفیق، دو تا دوست‏‎ ‎‏هستند سر یک مسئلۀ علمی کار به آنجایی می رسد که این فریاد سر او می زند، او فریاد‏‎ ‎‏سر این می زند، لکن به مجرّد اینکه مباحثه تمام شد، همان دو تا برادرند که بودند؛ همان‏‎ ‎‏دو تا دوستند که بودند. هیچ ابداً دیگر دنباله ندارد که آن مطالب را او گفته، این مطلب را‏‎ ‎‏ما. با هم برادریم، مطالب با هم دعوا دارند. مسائل که طرح می شوند، آن مسائل با هم‏‎ ‎‏اختلاف دارند. آنهایی که مسائل را طرح می کنند، مسائلشان باید با هم اختلاف داشته‏‎ ‎‏باشد، نه خودشان. خودشان دوست، رفیق و برادر، ولی مسائل را باید طرح بکنند و‏‎ ‎‏اشکال دارند، بکنند و طرح بکنند مسائلی که روی مصالح اسلام است، روی مصالح‏‎ ‎‏کشور است و آن مقداری که می توانند بررسی بکنند و آن مقداری که قدرت دارند نظر‏‎ ‎‏بدهند، لکن بعد از اینکه مجلس تمام شد، همان طوری که بعد ‏‏[‏‏از‏‏]‏‏ اینکه مباحثۀ طلبه ها‏‎ ‎‏تمام شد، می نشینند با هم چای می خورند و رفیق و دوست هستند، آنها هم همین طور‏‎ ‎‏باشند.‏

رعایت مصالح اسلام و کشور

‏     لازم نیست که انسان وقتی که در یک مطلبی مخالف یک کس دیگری است، دشمن‏‎ ‎‏او هم باشد. همه مسلمان، همه مؤمن، همه اهل این کشور و همه مصلحت این کشور را‏‎ ‎‏می خواهید و ما و شما هم مصلحت اسلام را می خواهیم و هم مصلحت این اشخاصی که‏‎ ‎‏در دارالاسلام زندگی می کنند و تحت لوای اسلام هستند، از نمایندگانی که سایر اقلیتها‏‎ ‎‏هستند و مصالح آنها ‏‏[‏‏را می خواهیم‏‏]‏‏. اسلام اقتضای این را می کند که مصالح همه در نظر‏‎ ‎‏گرفته بشود و علی السواء هم در نظر گرفته بشود. همه اهل این مملکت هستند، حق دارند‏‎ ‎‏در این مملکت و شما هم وکلای این مملکت هستید و می خواهید خدمت بکنید. هر‏‎ ‎‏یکی تان وکیل همه هستید و هر یکی تان باید مصالح همۀ مملکت را در نظر بگیرید.‏‎ ‎‏بنابراین، بهترین مباحثه ها همین مباحثۀ برادرهاست با هم که ‏‏[‏‏در‏‏]‏‏ کارهایشان، اگر‏
‎[[page 103]]‎‏اختلافی هم دارند، ‏‏[‏‏با‏‏]‏‏ برادری حل می کنند، نه به طور خصمانه.‏

‏     البته من می دانم که بسیاری از اشخاص هستند که اینها بسیار منزّه و مبرّا هستند،‏‎ ‎‏اکثریت شما هم همین طور است و من امیدوارم همه تان اینطور باشید. من همه را‏‎ ‎‏نمی شناسم، لکن من چهره ها را می بینم که همه شان از همین ملت و از همین جمعیتی‏‎ ‎‏هستند که در این مملکت هستند. هیچ از آن بالاها نیامده اند اینجا تا بخواهند یک‏‎ ‎‏مقاصدی داشته باشند غیر مقاصد ملّی و اسلامی. از این جهت، من امیدوارم که این‏‎ ‎‏مجلس، خدمت بزرگ بکند و ان شاءالله ، کارها را با آسانی به پیش ببرد و هماهنگی کنند‏‎ ‎‏با دولت، با رئیس جمهور، با سایر ارگانهایی که هستند. همه تان می خواهید یک مطلبی‏‎ ‎‏پیش برود. نه آقای رئیس جمهور می خواهند که این مملکت ـ خدای نخواسته ـ آشفته‏‎ ‎‏باشد ـ رئیس یک مملکتی نمی خواهد آن مملکت آشفته باشد ـ و نه وکلای مجلس‏‎ ‎‏می خواهند که این مجلس آشفته باشد؛ برای اینکه شما همۀ مملکت هستید. مملکت از‏‎ ‎‏خود شماست. نمی شود که یک کسی برای خودش طرح خلاف بزند و نه وزرایی که‏‎ ‎‏هستند و بودند و بعدها هم ان شاءالله ، خواهند بود. اینها هم همه شان نظرشان به این است‏‎ ‎‏که اسلام را تقویت کنند، احکام اسلام را پیاده بکنند، برای این مملکت خدمت بکنند.‏‎ ‎‏وقتی بنا شد همه با هم به حسب عقاید، یکی هستند، همه می خواهند خدمت بکنند، همه‏‎ ‎‏می خواهند که این مملکت را به پیش ببرند، همه می خواهند که این جرثومه های فسادی‏‎ ‎‏که در مملکت هست قطع بکنند، همه یک راه می خواهند بروند. این دیگر تخاصمی در‏‎ ‎‏کار نیست و نخواهد بود.‏

‏     اگر بله، فرض کنید که یک طایفه ای بودند، آمده بودند در مجلس و می خواستند‏‎ ‎‏مقاصد شوم خودشان را یا مقاصدی که به تَبَع آن، ابرقدرتها و خدمتگزاری به آنها بود،‏‎ ‎‏می خواستند انجام بدهند، آن وقت دعوا می شد. آن وقت باید هم حقیقتاً بشود. آن وقت‏‎ ‎‏مخاصمه هم صحیح است؛ برای اینکه مخاصمه با آن اشخاصی که توطئه گر هستند،‏‎ ‎‏اشخاصی که می خواهند مجلس را به هم زنند، می خواهند مملکت را به هم بزنند، این‏‎ ‎‏لازم است و باید باشد، بعد از اینکه نمی شود اینها را با هدایت ‏‏[‏‏به راه آورد‏‏]‏‏ و مأیوس‏
‎[[page 104]]‎‏هستید که اینها را با هدایت بتوانید به راه صحیح وادار کنید. اما شماها که همچو مقصدی‏‎ ‎‏در کار ندارید.‏

‏     من یقین دارم که هیچ یک از شماها بنایتان نیست که این مملکت را به هم بزنید. همه‏‎ ‎‏می خواهید مملکت آرامی باشد که برادرهای شما در این مملکت زندگی آرام داشته‏‎ ‎‏باشند، زندگی مرفّه داشته باشند و همه می خواهید که دست اجانب از این مملکت کوتاه‏‎ ‎‏باشد و کوتاه خواهد بود، ان شاءالله و همه می خواهید که به این مملکت خدمت بکنید.‏‎ ‎‏خودتان هم از سنخ همان جمعیت هستید، نه از آن طبقه های بالایی که هیچ خبر از پایین‏‎ ‎‏ندارند و هیچ اطلاعی ندارند که به این پایین دست ها چه می گذرد. شما خودتان از بین‏‎ ‎‏همین جمعیتها آمده اید و می دانید که چه می گذرد به این مردمی که در این کشور هستند،‏‎ ‎‏به این زاغه نشینان چه می گذرد. خودتان هم زندگیهایتان همین طورهاست، با یک قدر‏‎ ‎‏اختلاف مختصر. بنابراین، آن چیزی که لازم است برای همۀ ماها و همۀ شماها و همۀ‏‎ ‎‏ملت و همۀ کسانی که این مملکت را می خواهند اداره بکنند، این است که با هم تفاهم‏‎ ‎‏داشته باشند، اگر مسئله ای را برخلاف می بینند، بنشینند ‏‏[‏‏و‏‏]‏‏ بخواهند ‏‏[‏‏که‏‏]‏‏ حل کنند،‏‎ ‎‏صحبت کنند. در مجلس، اگر یک مطلبی را می بینند که دارد خلاف واقع می شود،‏‎ ‎‏صحبت کنند، بنشینند مشورت کنند با رفقایشان و من امیدوارم که ان شاءالله ، با خوشی و‏‎ ‎‏خوبی و طلیعۀ این باشد که پیروزی نهایی را ان شاءالله ، پیدا کنید. ‏

ضربه پذیری قدرتها با اتحاد ملتها

‏     هیچ خوفی ما از ابرقدرتها نداریم. در عین حالی که دستمان از همۀ آن سلاحهای‏‎ ‎‏آدمکش کذا کوتاه است، لکن ایمانمان ما را وادار می کند که نترسیم، خوف نداشته‏‎ ‎‏باشیم. و یک ملتی وقتی یک مطلبی را همه با هم خواستند، نمی شود تحمیلشان کرد.‏‎ ‎‏تحمیل در وقتی است که همه نخواهند، متفرق بشوند. اگر متفرق شدند، آن وقت جای‏‎ ‎‏این می شود که یک دسته ای به دستۀ دیگر یک مطلبی را تحمیل کنند. اما چنانچه اینها با‏‎ ‎‏هم مجتمع باشند، نه دیگر در بین خودشان تحمیلی هست ـ برای اینکه جای تحمیل‏‎ ‎‏دیگر نمی ماند ـ و نه دیگران می توانند تحمیل بکنند. قدرتها هر چه هم بزرگ باشند،‏
‎[[page 105]]‎‏وقتی مقابل با ملت می شوند، نمی توانند کاری بکنند.‏

‏     من شاید یک دفعۀ دیگر هم این را گفته باشم که سفیر شوروی آمد پیش من، گفت‏‎ ‎‏که دولت افغانستان از ما خواسته است که برویم آنجا و چه بکنیم. من متوجه نبودم که‏‎ ‎‏اینها کار را کرده اند. حالا آمده اند دارند می گویند. دولتی هم در کار نبوده ـ دولت هم بعد‏‎ ‎‏خودشان درست کرده اند ـ لکن به او گفتم که این اشتباه است از شما. ممکن است برای‏‎ ‎‏شما که قدرتمند هستید، یک کشوری را بگیرید. این آسان است برای شما. قوای زیاد‏‎ ‎‏دارید، می گیرید. اما یک ملت را نمی توانید مهار کنید. شما وقتی وارد شدید در آنجا،‏‎ ‎‏نمی توانید پیش ببرید و مزاحمت برای شما همچو ایجاد می شود که فَشَل‏‎[5]‎‏ می شوید،‏‎ ‎‏لکن کاری کرده بودند و بنا هم داشتند بکنند. نه این بود که می خواستند حالا استمزاج‏‎[6]‎‎ ‎‏کنند؛ از من اجازه بگیرد شوروی که مملکت اسلامی را برویم بگیریم.‏

‏     مطلب اینطوری است که یک ملتی وقتی که همه با هم باشند، پشتیبان هم باشند، برادر‏‎ ‎‏با هم باشند، این قدرتهای بزرگ بر فرض اینکه بیایند و با توپ و تانکشان هر کاری‏‎ ‎‏می خواهند بکنند، لکن وقتی وارد شدند، در ملت هضم می شوند. ملت آنها را هضم‏‎ ‎‏می کند. ما ابداً از این توطئه ها نمی ترسیم. مضافاً به اینکه به نظر من اینکه حالا هی‏‎ ‎‏می آیند صحبت می کنند، بعضیها آمده اند هی گفته اند که «یک توطئۀ خیلی بزرگتر در‏‎ ‎‏کار است، از کجا تا کجا چه شده، از کجا تا کجا چه شده»، به نظر من، درست نیست.‏‎ ‎‏توطئه به این معنا نیست الآن، لکن باید با کمال دقت، مراقبت بشود. باید ارتش ما،‏‎ ‎‏ژاندارمری ما، سپاه پاسداران ما با کمال دقت و همۀ ملت ما ـ همۀ ملت الآن سپاه اسلام‏‎ ‎‏هستند ـ باید مراقبت کنند، باید رفت وآمدهای مشکوک را تحت نظر بگیرند و به مجرّد‏‎ ‎‏اینکه ملت دید که یک رفت وآمد مشکوکی است، اطلاع بدهند، در محلّه ها دیدند که‏‎ ‎‏رفت وآمدی در یک خانه ای هست، که غیر عادی است، اطلاع بدهند فوراً. آنها هم‏‎ ‎‏فوراً کنترل کنند این چیزها را. در عین حالی که همۀ اینها باید بشود، لکن مطمئن باشید که‏
‎[[page 106]]‎‏نمی توانند کاری بکنند و نمی توانند این مملکت را به آن آسیب برسانند.‏

‏     ما بعد از اینکه همۀ مسائل را هم مفروض بگیریم، فرض بگیریم که اینها آمدند و همه‏‎ ‎‏به قول خودشان، همۀ ملاّها را کشتند و همۀ مؤمنین را از بین بردند، ما از چه می ترسیم؟ ما‏‎ ‎‏از یک جایی که این وضع را دارد، منتقل می شویم به یک جایی که بهتر از اینجاست. چرا‏‎ ‎‏ما بترسیم؟ من نمی گویم ما غلبه به آنها می کنیم، لکن ما غلبۀ ایمانی داریم به آنها. ما‏‎ ‎‏همان منطقی را داریم که در صدر اسلام بود که اگر آنها را بکشیم ما به بهشت‏‎ ‎‏می رویم.اگر آنها ما را بکشند باز هم ما به بهشت می رویم. این منطق اهل ایمان است.‏‎ ‎‏آنکه ایمان به خدای تبارک و تعالی دارد، آنکه قرآن را به آن ایمان دارد، منطقش این‏‎ ‎‏است که ما ضرر نمی کنیم. هیچ طرف قضیه ضرر نیست. چنانچه کشته بشویم، لباسمان را‏‎ ‎‏عوض کرده ایم، لباس بهتری پوشیده ایم و اگر بکُشیم یک غیر انسانی را از دنیا بیرون‏‎ ‎‏کرده ایم. بنابراین، ترسی از چیزی نداریم. ولی مع ذلک، شما مطمئن باشید که نخواهد‏‎ ‎‏شد. ملت، اسلامی است و برای خدا دارید کار می کنید. ملت ما برای خداست که دارند‏‎ ‎‏کار می کنند. آنهمه جوانها را دادند، برای خدا بود، هیچ برای چیز دیگری نبود. تعقّل‏‎ ‎‏ندارد که یک کسی جوانش را بدهد برای اینکه یک خانه پیدا کند یا فرض کنید که شب‏‎ ‎‏یک غذای خوبی ‏‏[‏‏پیدا کند‏‏]‏‏، این معقول نیست. اینها برای خدا آمدند به میدان و همین‏‎ ‎‏مطلب در ذهنشان بود که ما برای خدا داریم کار می کنیم و اجرمان را هم از خدا‏‎ ‎‏می خواهیم. هیچ طلبی هم هیچ کداممان از هم نداریم. همه برای خدا ان شاءالله ، کار کرده‏‎ ‎‏باشیم و بکنیم و از خدای تبارک و تعالی اجرش را بخواهیم و خدای تبارک و تعالی‏‎ ‎‏خواهد داد، یا اینجا و آنجا، یا آنجا.‏

‏     خداوند ان شاءالله ، همۀ شما را موفق کند. من بحق، خدمتگزار شما هستم و این چند‏‎ ‎‏لحظه ای که از عمر من باقی است، من در خدمت شما هستم. خداوند ان شاءالله ، شما را به‏‎ ‎‏کمال معرفت برساند و دشمنهای این کشور و این اسلام را ان شاءالله ، یا هدایت کند و یا‏‎ ‎‏اینکه به جزایشان برساند.‏

‏والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته‏

‎ ‎

‎[[page 107]]‎

  • - اشاره به آیۀ 64 سورۀ ص: «اِنَّ ذلِکَ لَحَقٌّ تَخاصُمُ اَهْلِ النّار»: ای اهل ایمان بدانید که این منازعه و دشمنی اهل دوزخ حتمی است.
  • - سورۀ حجر، آیۀ 47: «وَ نَزَعْنا ما فی صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ اِخْواناً عَلی سُرُرٍ مُتَقابِلینَ»؛ و ما آیینۀ دلهای پاک آنها را از کدورت کینه و حسد و هر خلق ناپسند، بکلی پاک و پاکیزه سازیم تا همه با هم برادر و دوستدار هم شوند و روبه روی یکدیگر بر تخت عزّت بنشینند.
  • - زمین صاف و هموار.
  • - هفته نامه ای فکاهی که به زبان ترکی در تبریز، نخجوان و... منتشر می شد و دارای مشی انتقادی بود. کاریکاتورهای این روزنامه که معمولاً در صفحۀ اول آن به چاپ می رسید، از شهرت خاصی برخوردار بود. ملا نصرالدین مسائل و مشکلات جامعه ایران را با زبان طنز و معمولاً با کاریکاتور تشریح می کرد.
  • - سست، ترسو.
  • - حال کسی را بدست آوردن.

انتهای پیام /*