سخنرانی

سخنرانی در جمع ائمه جماعات و وعاظ تهران و قم (وظیفه روحانیون)

کد : 71693 | تاریخ : 31/03/1361

سخنرانی

‏زمان: صبح 31 خرداد 1361 / 28 شعبان 1402‏‎[1]‎

‏مکان: تهران، حسینیه جماران‏

‏موضوع: عمق ارزش و قداست مجالس عزاداری ـ مسئولیت خطیر روحانیت ـ توطئه های‏‎ ‎‏امریکا در منطقه‏

‏مناسبت: در آستانه ماه مبارک رمضان‏

‏حضار: مهدوی کنی، محمدرضا ـ فلسفی، محمدتقی ـ علما و روحانیون، ائمه جماعات و وعاظ‏‎ ‎‏تهران و قم‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

ارزش عظیم مجالس عزاداری سیدالشهدا

‏     ‏‏قبلاً باید تشکر کنم از آقایان روحانیون و آقایان خطبا که از تهران و از قراری که‏‎ ‎‏گفته اند، از قم تشریف آورده اند و خدمتشان رسیدیم و امیدواریم که همه موفق به‏‎ ‎‏خدمت به اسلام و مسلمین باشند.‏

‏     مطالب زیاد است، لکن یک مطلب راجع به آقایان خطبا و علما عرض می کنم و یک‏‎ ‎‏مطلب هم راجع به مسائل روز که ابتلا به آن داریم. آن مطلبی را که راجع به آقایان خطبا‏‎ ‎‏عرض می کنم این است که عمق این کاری را که شما دارید و عمق ارزش مجلسهای‏‎ ‎‏عزاداری، کم معلوم شده است و شاید پیش بعضی هیچ معلوم نشده است. اینکه در‏‎ ‎‏روایات ما برای یک قطره اشک برای مظلوم کربلا آنقدر ارزش قائلند، حتی برای تباکی‏‎ ‎‏ـ به صورت گریه درآمدن ـ ارزش قائلند،‏‎[2]‎‏ نه از باب این است که سید مظلومان احتیاج‏‎ ‎‏به این کار دارد و نه آن است که فقط برای ثواب بردن شما و مستمعین شما باشد. گرچه‏‎ ‎‏همه ثوابها هست، لکن چرا این ثواب برای این مجالس عزا آنقدر عظیم قرار داده شده‏‎ ‎‏است، و چرا خداوند تبارک و تعالی برای اشک و حتی یک قطره اشک و حتی تباکی،‏‎ ‎


‎[[page 343]]‎‏آنقدر ثواب داده است؟ کم کم مسئله از دید سیاسی اش معلوم می شود و ان شاءالله بعدها‏‎ ‎‏بیشتر معلوم می شود. ‏

‏     اینکه برای عزاداری، برای مجالس عزا، برای نوحه خوانی، برای اینها، اینهمه ثواب‏‎ ‎‏داده شده است، علاوه بر آن امور عبادیش و روحانیش، یک مسئله مهم سیاسی در کار‏‎ ‎‏بوده است. آن روزی که این روایات صادر شده است، روزی بوده است که این فرقۀ‏‎ ‎‏ناجیه مبتلا بودند به حکومت اموی و بیشتر عباسی و یک جمعیت بسیار کمی، یک اقلیت‏‎ ‎‏کمی در مقابل قدرتهای بزرگ در آن وقت، برای سازمان دادن به فعالیت سیاسی این‏‎ ‎‏اقلیت، یک راهی درست کردند که این راه، خودش سازمانده است و آن، نقل از منابع‏‎ ‎‏وحی ‏‏[‏‏است‏‏]‏‏ به اینکه برای این مجالس اینقدر عظمت است و برای این اشکها آنقدر در‏‎ ‎‏دور و برِ این اشکها و عزاداریها، شیعیان با اقلیت آنوقت اجتماع می کردند و شاید‏‎ ‎‏بسیاری از آنها هم نمی دانستند مطلب چه هست، ولی مطلب، سازماندهی به یک گروه‏‎ ‎‏اقلیت در مقابل آن اکثریتها ‏‏[‏‏بود‏‏]‏‏. و در طول تاریخ، این مجالس عزا که یک سازماندهی‏‎ ‎‏سرتاسری ‏‏[‏‏در‏‏]‏‏ کشورها است، کشورهای اسلامی است و در ایران که مهد تشیع و اسلام‏‎ ‎‏و شیعه است، در مقابل حکومتهایی که پیش می آمدند و بنای بر این داشتند که اساس‏‎ ‎‏اسلام را از بین ببرند، اساس روحانیت را از بین ببرند، آن چیزی که در مقابل آنها، آنها را‏‎ ‎‏می ترساند، این مجالس عزا و این دستجات بود. ‏

‏     در دفعۀ اول که مرا از قم گرفتند و بردند، در بین راه بعضی از این مأمورینی که بودند‏‎ ‎‏در آن اتومبیل من، می گفت که ما که آمدیم سراغ شما، از این چادرهایی که در قم بود،‏‎ ‎‏می ترسیدیم که مبادا اینها مطلع بشوند و ما نتوانیم انجام وظیفه کنیم. اینها که هیچ،‏‎ ‎‏قدرتهای بزرگ از این چادرها می ترسند. قدرتهای بزرگ از این سازمانی که بدون اینکه‏‎ ‎‏دست واحدی در کار باشد که آنها را مجتمع کند، خود به خود ملت را به هم جوشانده اند‏‎ ‎‏در سراسر یک کشور، کشور پهناور، در ایام عاشورا و در دو ماه محرم و صفر و در ماه‏‎ ‎‏مبارک، ‏‏[‏‏می ترسند‏‏]‏‏. این مجالس است که مردم را دور هم جمع کرده است. و اگر یک‏‎ ‎‏مطلبی بخواهد برای اسلام خدمتی بکند و شخصی بخواهد که مطلبی را بگوید، سرتاسر‏‎ ‎


‎[[page 344]]‎‏کشور به واسطۀ همین گویندگان و خطبا و ائمۀ جمعه و جماعت یکدفعه منتشر می شود و‏‎ ‎‏اجتماع مردم در تحت این بیرق الهی، این بیرق حسینی، اسباب این می شود که سازمان‏‎ ‎‏داده شده باشد. اگر قدرتهای بزرگ در منطقه های خودشان بخواهند که یک اجتماعی‏‎ ‎‏ایجاد کنند، با فعالیتهای زیادی که شاید چند روز یا چند دهه می کنند، در یک شهری،‏‎ ‎‏یک عده ـ فرض کنید ـ صدهزار نفری، پنجاه هزار نفری با خرجهای زیاد و زحمتهای‏‎ ‎‏زیاد مجتمع می شوند و به قول آن کسی که می خواهد صحبت کند، گوش می دهند. لکن‏‎ ‎‏شما می بینید که برای خاطر همین مجالسی که مردم را به هم پیوند داده است، این مجالس‏‎ ‎‏عزایی که مردم را به هم جوش داده است، به مجرد اینکه یک مطلبی پیش می آید، در‏‎ ‎‏یک شهر نه، در سرتاسر کشور، تمام قشرهای مردم و عزاداران حضرت سیدالشهدا‏‎ ‎‏مجتمع می شوند و احتیاج به اینکه زیاد زحمت کشیده بشود و تبلیغات بشود ندارد؛ با‏‎ ‎‏یک کلمه، وقتی مردم ببینند که این کلمه از حلقوم سیدالشهدا ـ سلام الله علیه ـ بیرون‏‎ ‎‏می آید همه با هم مجتمع می شوند. اینکه بعضی از ائمه ـ شاید امام باقر بوده، من الآن‏‎ ‎‏خوب یادم نیست ـ می فرماید که برای من یک نفر نوحه سرا در منی بگذارید که آنجا‏‎ ‎‏برای من گریه بکند و عزا بگیرد،‏‎[3]‎‏ نه این است که حضرت باقر ـ سلام الله علیه ـ احتیاج‏‎ ‎‏به این داشته است و نه اینکه برای او شخصاً فایده ای داشته است، لکن جنبۀ سیاسی او را‏‎ ‎‏ببینید. در منی آن وقتی که از همۀ اقطار عالم آدم می آید آنجا، یک کسی بنشیند یا‏‎ ‎‏اشخاصی نوحه سرایی کنند برای امام باقر و جنایت کسانی که با او مخالفت کردند و او را ـ‏‎ ‎‏مثلاً ـ به شهادت رساندند، ذکر کند و این مسئله موجی باشد در همه دنیا. این مجالس عزا‏‎ ‎‏را دست کم گرفتند.‏

تأثیر خون سیدالشهدا(ع) بر قیام 15 خرداد

‏     ‏‏شاید غربزده ها به ما می گویند که «ملت گریه» و شاید خودیها نمی توانند تحمل کنند‏‎ ‎‏که یک قطره اشک مقابل چقدر ثواب است. یک مجلس عزا چقدر ثواب دارد. نتوانند‏‎ ‎


‎[[page 345]]‎‏هضم کنند و نتوانند هضم کنند آن چیزهایی که برای ادعیه ذکر شده است و آن ثوابهایی‏‎ ‎‏که برای دو سطر دعا ذکر شده است. نمی توانند این را ادراک کنند و هضم کنند. جهت‏‎ ‎‏سیاسی این دعاها و این توجه به خدا و توجه همۀ مردم را به یک نقطه، این، این است که‏‎ ‎‏یک ملت را بسیج می کند برای یک مقصد اسلامی. مجلس عزا نه برای این است که گریه‏‎ ‎‏کنند برای سیدالشهدا و اجر ببرند ـ البته این هم هست و دیگران را اجر اخروی نصیب‏‎ ‎‏کند ـ بلکه مهم، آن جنبه سیاسی است که ائمۀ ما در صدر اسلام نقشه اش را کشیده اند که‏‎ ‎‏تا آخر باشد و آن، این ‏‏[‏‏که‏‏]‏‏ اجتماع تحت یک بیرق، اجتماع تحت یک ایده و هیچ چیز‏‎ ‎‏نمی تواند این کار را به مقداری که عزای حضرت سیدالشهدا در او تأثیر دارد، تأثیر بکند. ‏

‏     شما گمان نکنید که اگر این مجالس عزا نبود و اگر این دستجات سینه زنی و‏‎ ‎‏نوحه سرایی نبود، 15 خرداد پیش می آمد. هیچ قدرتی نمی توانست 15 خرداد را آنطور‏‎ ‎‏کند، مگر قدرت خون سیدالشهدا. و هیچ قدرتی نمی تواند این ملتی که از همه جوانب به‏‎ ‎‏او هجوم شده است و از همۀ قدرتهای بزرگ برای او توطئه چیده اند، این توطئه ها را‏‎ ‎‏خنثی کند، الاّ همین مجالس عزا. در این مجالس عزا و سوگواری و نوحه سرایی برای‏‎ ‎‏سید مظلومان و اظهار مظلومیت؛ یک کسی که برای خدا و برای رضای او جان خودش و‏‎ ‎‏دوستان و اولاد خودش را فدا کرده است، اینطور ساخته جوانانی را که می روند در‏‎ ‎‏جبهه ها و شهادت را می خواهند و افتخار به شهادت می کنند و اگر شهادت نصیبشان نشود‏‎ ‎‏متأثر می شوند و آنطور مادران را می سازد که جوانهای خودشان را از دست می دهند و‏‎ ‎‏باز می گویند باز هم یکی دو تا داریم. این مجالس عزای سیدالشهداست و مجالس دعا و‏‎ ‎‏دعای کمیل و سایر ادعیه است که می سازد این جمعیت را اینطور، و اساس را اسلام از‏‎ ‎‏اول بنا کرده است به طوری که با همین ایده و با همین برنامه به پیش برود. و چنانچه، واقعاً‏‎ ‎‏بفهمند و بفهمانند که مسئله چه هست و این عزاداری برای چه هست و این گریه برای چه‏‎ ‎‏اینقدر ارج پیدا کرده و اجر پیش خدا دارد، آن وقت ما را «ملت گریه» نمی گویند، ما را‏‎ ‎‏«ملت حماسه» می خوانند. اگر بفهمند آنها که حضرت سجاد ـ سلام الله علیه ـ که همه‏‎ ‎‏چیزش را در کربلا از دست داد و در یک حکومتی بود که قدرت بر همه چیز داشت، این‏‎ ‎


‎[[page 346]]‎‏ادعیه ای که از او باقی مانده است، چه کرده است و چطور می تواند تجهیز بکند، به ما‏‎ ‎‏نمی گفتند که ادعیه برای چیست؟ اگر روشنفکران ما فهمیده باشند که این مجالس و این‏‎ ‎‏دعاها و این ذکرها و این مجالس مصیبت جنبۀ سیاسی و اجتماعی اش چیست، نمی گویند‏‎ ‎‏که برای چه این کار را بکنیم. تمام روشنفکرها و تمام غربزده ها و تمام قدرتمندها اگر‏‎ ‎‏جمع بشوند، نمی توانند یک 15 خرداد را ایجاد کنند. آنچه این قدرت را دارد آن است‏‎ ‎‏که در تحت لوای او همه مجتمعند. ‏

‏     ما که داد می زنیم که ما اسلام را می خواهیم و جمهوری اسلامی را می خواهیم، برای‏‎ ‎‏این ‏‏[‏‏است‏‏]‏‏ که در جمهوری اسلامی به نام اینکه «اسلامی» است و برای خداست، همۀ‏‎ ‎‏ملت مجتمع هستند. و ما دیدیم که برای خاطر همین جمهوری اسلامی بودند و برای‏‎ ‎‏خاطر همین که برای خدا قیام کردند، این جمهوری اسلامی برخوردار از چه قدرتی از‏‎ ‎‏ملت و از سایر کشورها هم برخوردار شده است.‏

انقلاب ایران ثمرۀ مجالس عزاداریها

‏     ‏‏ملت ما قدر این مجالس را بدانند، مجالسی است که زنده نگه می دارد ملتها را. در ایام‏‎ ‎‏عاشورا زیاد و زیادتر و در سایر ایام هم غیر این ایام متبرکه، هفته ها هست و جنبشهای این‏‎ ‎‏طوری هست. اگر بُعد سیاسی اینها را اینها بفهمند، همان غربزده ها هم مجلس بپا می کنند‏‎ ‎‏و عزاداری می کنند، چنانچه ملت را بخواهند و کشور خودشان را بخواهند. من امیدوارم‏‎ ‎‏که هر چه بیشتر و هر چه بهتر این مجالس بر پا باشد. و از خطبای بزرگ تا آن نوحه خوان‏‎ ‎‏در این تأثیر دارد. آن که ایستاده پای منبر چند شعر می گوید و چند شعر می خواند با آن که‏‎ ‎‏در منبر است و خطیب است، اینها هر دو در این مسئله تأثیر دارند؛ تأثیر طبیعی دارند.‏‎ ‎‏گرچه خود بعضی اشخاص هم ندانند دارند چه می کنند، مِنْ حِیْثُ لا یَشْعُرْ.‏

‏     تقریباً ما به این مرتبه رسیده ایم که ملت ما یکدفعه یک انقلابی کرد و یک انفجاری‏‎ ‎‏درش حاصل شد که نظیر آن در هیچ جا نبود. یک ملتی که همه چیزش وابسته بود و این‏‎ ‎‏رژیم سابق همه چیز این را از دست داده بود و همۀ شرافت انسانی این کشور را از دست‏‎ ‎


‎[[page 347]]‎‏داده بود و همه چیز ما را وابسته کرده بود، یکدفعه یک انفجاری حاصل شد که این‏‎ ‎‏انفجار در برکت همین مجالسی ‏‏[‏‏بود‏‏]‏‏ که همۀ کشور را، همۀ مردم را دور هم جمع می کرد‏‎ ‎‏و همه به یک نقطه نظر می کردند. این مسئله را باید آقایان خطبا و ائمۀ جماعت و ائمه‏‎ ‎‏جمعه درست بیشتر از آن قدری که من می دانم، برای مردم تشریح کنند تا اینکه گمان‏‎ ‎‏نکنند که ما یک ملت گریه هستیم. ما یک ملتی هستیم که با همین گریه ها، یک قدرت‏‎ ‎‏2500 ساله را از بین بردیم.‏

مسئولیت خطیر روحانیت در مقطع کنونی

‏     ‏‏از باب اینکه تذکر به آقایان و مؤمنین نفع دارد دو سه تا جمله هم اینطوری عرض‏‎ ‎‏می کنم و آن اینکه همه آقایانی که در هر جای از این کشور هستند و صدای من را‏‎ ‎‏می شنوند، چه از طبقۀ علما و ائمۀ جماعات و جمعه و چه از طبقۀ خطبا ـ که آنها هم از‏‎ ‎‏علما هستند ـ و کسانی که در بلاد ـ از روحانیون ـ متصدی این امور هستند، توجه به این‏‎ ‎‏معنا داشته باشند که امروز آبروی جمهوری اسلامی به دست شما بسته است. اگر ـ خدای‏‎ ‎‏نخواسته ـ یک دخالتهای بیخود و بیجا، یک کارهایی که از روحانیون صحیح نیست،‏‎ ‎‏انجام بدهید، این جمهوری اسلامی لکه دار می شود. دولت باید به قدرت خودش باقی‏‎ ‎‏باشد. و امروز دولت، دولت اسلامی است و بر همۀ ماها فریضه است که از این دولت‏‎ ‎‏اسلامی پشتیبانی بکنیم. مأمورینی که از دولت می آیند، در همه جا، مأمورین دولت‏‎ ‎‏اسلامی هستند. اگر ـ خدای نخواسته ـ از یک مأمور که من حیث اینکه درست اطلاع بر‏‎ ‎‏مسائل ندارد یا اشتباه می کند، یک مطلبی که بر خلاف ذائقۀ شماست یا بر خلاف مسائل‏‎ ‎‏اسلامی است، از او صادر بشود، مقابله نکنید، تضعیف نکنید، او را نصیحت کنید.‏‎ ‎‏چنانچه نصیحت را گوش نکرد، به مصادر امور مراجعه کنید. ائمه جمعه بلاد نصب و‏‎ ‎‏عزل نکنند.‏

‏     و کسانی که در بین ارتش یا سایر ارگانها، انجمنهای اسلامی دارند، اینها دخالتهای‏‎ ‎‏غیر چیزهایی که بر عهده آنها است نکنند. ارشاد بکنند دولت را، ارشاد بکنند مأمورین‏‎ ‎


‎[[page 348]]‎‏دولت را و همۀ کسانی ‏‏[‏‏را‏‏]‏‏ که در پیش آنها هستند؛ آنها را ارشاد بکنند. و چنانچه کسی‏‎ ‎‏هم گوش به ارشاد نداد،به مصادر اموری که مسئولیت دارند مراجعه کنند، حل خواهد‏‎ ‎‏شد.‏

‏     برای حفظ حیثیت اسلام که شماها پاسدار آن هستید و حفظ حیثیت جمهوری‏‎ ‎‏اسلامی که شماها نگهبانان آن هستید، از کارهایی که نباید انجام بدهید و از کارهایی که‏‎ ‎‏دخالت در امور اجرایی است که با کسی دیگری است که انجام بدهد، مستقیماً عمل‏‎ ‎‏نکنید، ارشاد بکنید همه را. نظر ارشادی داشته باشید. اگر یک مطلب اشتباهی از یک‏‎ ‎‏استاندار واقع شد یا از یک فرماندار، در منابر نبرید این را و آبروی او را بریزید. این‏‎ ‎‏امری است که خدا راضی نیست. به او بگویید در خلوت و با او تفاهم کنید و از او‏‎ ‎‏بخواهید که رویه را تغییر بدهد. اگر نداد، به مصادر امر مراجعه کنید. مستقیماً بخواهید‏‎ ‎‏این کار را بکنید، حیثیت جمهوری اسلامی و حیثیت اسلام در دنیا لکه دار می شود. و شما‏‎ ‎‏حافظ این حیثیت هستید و فریضه است برای همۀ ما حفظ حیثیت این جمهوری اسلامی.‏‎ ‎‏شما می بینید که امروز همۀ قلمها و همۀ زبانها از ابرقدرتها یا دولتهای مرتبط به آنها، بر‏‎ ‎‏ضد این جمهوری اسلامی تجهیز شده اند، و همه با یک رویۀ خاصی عمل دارند‏‎ ‎‏می کنند؛ ما دیگر بهانه دست آنها ندهیم.‏

‏     و من این یک کلمه را عرض بکنم ـ شاید قبلاً هم عرض کرده باشم ـ و آن اینکه من از‏‎ ‎‏اول که در این مسائل بودیم و کم کم آثار پیروزی داشت پیدا می شد، در مصاحبه هایی که‏‎ ‎‏کردم، چه با کسانی که از خارج آمدند، حتی در نجف و در پاریس و چه در حرفهایی که‏‎ ‎‏خودم زدم، این کلمه را گفته ام که روحانیون شغلشان یک شغل بالاتر از این مسائل‏‎ ‎‏اجرایی است ـ و چنانچه اسلام پیروز بشود، روحانیون می روند سراغ شغلهای خودشان.‏‎ ‎‏لکن وقتی که ما آمدیم و وارد در معرکه شدیم، دیدیم که اگر روحانیون را بگوییم همه‏‎ ‎‏بروید سراغ مسجدتان، این کشور به حلقوم امریکا یا شوروی می رود. ما تجربه کردیم و‏‎ ‎‏دیدیم که اشخاصی که در رأس واقع شدند و از روحانیون نبودند، در عین حالی که‏‎ ‎‏بعضیشان هم متدین بودند، از باب اینکه آن راهی که ما می خواستیم برویم و آن راهی که‏‎ ‎


‎[[page 349]]‎‏مستقل باشیم و با نان و جو خودمان بسازیم و زیر فرمان قدرتهای بزرگ نباشیم، آن راه،‏‎ ‎‏با سلیقۀ آنها موافق نبود. و لهذا، چون آنجا دیدیم که ما نمی توانیم در همه جا یک‏‎ ‎‏افرادی پیدا بکنیم که صد در صد برای آن مقصدی که این ملت ما برای آن، جوانهاشان‏‎ ‎‏را دادند و اموالشان را دادند، نمی توانیم پیدا بکنیم، ما تن دادیم به اینکه رئیس‏‎ ‎‏جمهورمان از علما باشد. و گاهی ـ رئیس فرض کنید که ـ نخست وزیرمان هم همین طور.‏‎ ‎‏و در جاهای دیگر هم که قبلاً گفته بودیم، بنا نداریم اینطور باشد و الآن هم عرض می کنم‏‎ ‎‏هر روزی که ما فهمیدیم که این کشور را یک دسته از این افرادی که روحانی نیستند، به‏‎ ‎‏آن طوری که خدای تبارک و تعالی فرموده است، اداره می کنند، آقای خامنه ای تشریف‏‎ ‎‏می برند سراغ شغل روحانی بزرگ خودشان و نظارت بر امور و سایر آقایان هم همین‏‎ ‎‏طور. ما اینطور نیست که هر جا یک کلمه ای گفتیم و دیدیم مصالح اسلام، حالا ما آمدیم‏‎ ‎‏دیدیم اینجور نیست، اشتباه کرده بودیم، بگوییم ما سر اشتباه خودمان باقی هستیم. ما هر‏‎ ‎‏روزی فهمیدیم که این کلمه ای که امروز گفتیم اشتباه بوده و ما قاعده اش این است که‏‎ ‎‏یک جور دیگر عمل بکنیم، اعلام می کنیم که آقا این را ما اشتباه کردیم، باید اینجوری‏‎ ‎‏بکنیم. ما دنبال مصالح اسلام هستیم، نه دنبال پیشرفت حرف خودمان. ‏

‏     به من مهلت بدهید که عرایضمان را به آقایان عرض بکنم ـ بنابراین، مسئله یک‏‎ ‎‏چیزی نیست که آقایان به ما بگویند: شما آن روز اینجوری گفتید. راست است، ما آن‏‎ ‎‏روز خیال می کردیم که در این قشرهای تحصیلکرده و متدین و صاحب افکار، افرادی‏‎ ‎‏هستند که بتوانند این مملکت را به آن جوری که خدا می خواهد، ببرند، آنطور اداره کنند.‏‎ ‎‏وقتی دیدیم که نه، ما اشتباه کردیم، آمدند بعضیشان خودشان را به ما جا زدند ـ ما هم که‏‎ ‎‏غیب نمی دانیم. و بعضیشان هم خوب بودند لکن رأیشان با رأی ما مخالف بود ـ ما از‏‎ ‎‏حرفی که در مصاحبه ها گفتیم، عدول کردیم و موقتاً تا آن وقتی که این کشور را غیر‏‎ ‎‏روحانی می تواند اداره کند، آقایان روحانیون به ارشاد خودشان و به مقام خودشان‏‎ ‎‏برمی گردند و محول می کنند دستگاههای اجرایی را به کسانی که برای اسلام دارند کار‏‎ ‎‏می کنند و تا مسئله اینطور است که ابهام پیش ما هست، احتمال هست. ‏


‎[[page 350]]‎‏     اگر در یک میلیون احتمال، یک احتمال ما بدهیم که حیثیت اسلام با بودن فلان آدم یا‏‎ ‎‏فلان قشر در خطر است، ما مأموریم که جلویش را بگیریم تا آنقدری که می توانیم. هر‏‎ ‎‏چه می خواهند به ما بگویند، بگویند که کشور ملایان، حکومت آخوندیسم و از این‏‎ ‎‏حرفهایی که می زنند. و البته این هم یک حربه ای است برای اینکه ما را از میدان به در‏‎ ‎‏کنند. ما نه، از میدان بیرون نمی رویم. خوب، این مقدار از حرفها بود که با آقایان عرض‏‎ ‎‏کردیم و امیدوارم که در ماه مبارک رمضان، این ماه بزرگ، هم دعا کنند به این جمهوری‏‎ ‎‏اسلامی و هم هدایت کنند مردم را که مردم در صحنه باقی باشند.‏

حملۀ اسرائیل به لبنان، دام امریکا برای ایران

‏     ‏‏مردم گمان نکنند که ما دیگر پیروز شده ایم و احتیاج به وجود آنها نیست. احتیاج به‏‎ ‎‏وجود آنها هست و همیشه هست. دولت تنهایی نمی تواند همۀ امور را اداره کند، ملت را‏‎ ‎‏باید همراه داشته باشد. ما هم جنگمان تمام نشده، الآن در حال جنگ هستیم و تا در حال‏‎ ‎‏جنگ هستیم، جوانهای ما باید به جبهه ها کمک کنند؛ همان طوری که تا حالا جوانهای‏‎ ‎‏عزیز ما در جبهه ها رفتند و بسیاری از آنها به لقاءالله و فیض شهادت رسیدند، امروز هم ما‏‎ ‎‏احتیاج به آنها داریم، توطئه ها رو به رشد است. مسئله ای که باید در آن جنبه ای که مربوط‏‎ ‎‏به روز است عرض کنم این است که بعد از آنکه این قدرتهای بزرگ و خصوصاً امریکا،‏‎ ‎‏در همۀ توطئه ها فلج شد و شکست خورد و می بیند که این جنگی هم که او برای ما بپا‏‎ ‎‏کرده است، این هم دارد به آخر می رسد ان شاءالله ، یک توطئۀ دیگری عمیقتر اجرا کرده‏‎ ‎‏است که در این توطئه، ما هم یک قدری بازی خوردیم و او این است که یک نقطه ای که‏‎ ‎‏پیش ما خیلی بزرگ است و ما نسبت به او حساسیت زیاد داریم، آن غائله را پیش آورد تا‏‎ ‎‏اینکه ملت ما را از آن مطلبی که در کشور خودش می گذرد و از آن جنگی که در کشور‏‎ ‎‏خودش می گذرد، غافل کند، قضیۀ هجوم اسرائیل به لبنان. امریکا می دانست که ما و ملت‏‎ ‎‏ما نسبت به لبنان حساسیت داریم و نسبت به اسرائیل هم از آن طرف حساسیت داریم.‏‎ ‎‏این دام را امریکا درست کرد. یعنی، آن نوکر خودش را فرستاد به اینکه حمله کند به لبنان‏‎ ‎


‎[[page 351]]‎‏و آنهمه خسارات وارد کند و آنهمه جنایات. و ما می دانیم که اگر میلیونها جمعیت را از‏‎ ‎‏بین ببرند و یک مطلبی برای امریکا حاصل بشود و یک نفعی برسد، می گوید همه بروند‏‎ ‎‏از بین. این را ما از ابرقدرتها شناخته ایم. آنها در فکر این نیستند که در لبنان به زن و بچۀ‏‎ ‎‏مردم و به بلاد این مستمندان چه می گذرد. آنها دنبال این هستند که صدام را در این طرف‏‎ ‎‏سرجای خودش نگه دارند و ایران که در نظر آنها خیلی اهمیتش بیشتر از لبنان و جاهای‏‎ ‎‏دیگری است، برای آنها محفوظ بماند. امریکا می بیند که ما هم مرز با شوروی هستیم،‏‎ ‎‏آن هم در طول صدها کیلومتر و آن چیزی که امریکا را به وحشت می اندازد، آن شوروی‏‎ ‎‏است. و او می ترسد از اینکه چنانچه صدام از بین برود، شوروی بتواند در اینجاها یک‏‎ ‎‏غلطی بکند، لکن ما می دانیم که نمی تواند. بعد از اینکه ملت اینطور که هست و در صحنه‏‎ ‎‏هست، باشد، هیچ کس نمی تواند. علاوه بر آن، می بینند که اگر ‏‏[‏‏در‏‏]‏‏ جنگ عراق پیش‏‎ ‎‏ببرد ایران و عراق را، جنگش را، به نفع خودش شکست بدهد عراق را، عراق به ایران‏‎ ‎‏متصل می شود، یعنی، ملت عراق، ملت مظلوم عراق از زیر چنگال این حزب ستمگر،‏‎ ‎‏خودش را اخراج می کند و متصل می کند به ملت ایران و یک حکومتی خودش تأسیس‏‎ ‎‏می کند موافق میل خودش، اسلامی. و اگر ایران و عراق به هم پیوند پیدا کنند و اتصال پیدا‏‎ ‎‏کنند، سایر این کشورهای کوچولویی که در منطقه هست، آنها هم به اینها می پیوندند و‏‎ ‎‏امریکا از این منطقۀ زرخیز، که برای او حاضر است هزاران لشکر خودش را از بین ببرد و‏‎ ‎‏هزاران مردم را از بین ببرد، محروم خواهد شد. این نقشه این است که بگین‏‎[4]‎‏ را وادار‏‎ ‎‏کند به اینکه تو حمله کن به لبنان. لبنان که تو حمله کردی، ایران حساسیت نسبت به او‏‎ ‎‏دارد و همه قوایش را متمرکز می کند در اینکه تو را از بین ببرد. و اگر ایران از جنگ عراق‏‎ ‎‏غافل بماند، عراق کار خودش را انجام می دهد و ایران در اینجا هم نمی تواند کاری بکند.‏‎ ‎‏نقشه این است. ‏

‏     باید همۀ ملت ما و همۀ دولتمردان ما توجه به این معنا داشته باشند که در عین حال که‏‎ ‎


‎[[page 352]]‎‏ما لبنان را با ایران از حیث مصالح و مفاسد جدا نمی دانیم، لکن نباید کاری بکنیم که‏‎ ‎‏نتوانیم هم لبنان را و هم ایران را نجات بدهیم، از این کار اجتناب کنیم. اگر امروز تمام‏‎ ‎‏نظرها متوجه به لبنان بشود و تمام قدرتها و گویندگان از لبنان بگویند و تمام نویسندگان از‏‎ ‎‏لبنان بگویند، این، توفیقی است برای امریکا که ایران جنگ خودش را فراموش کرد. و‏‎ ‎‏هم عراق را از دست می دهد و هم لبنان را. نه می تواند در عراق کاری بکند و نه می تواند‏‎ ‎‏در لبنان. ما راهمان این است که باید از راه شکست عراق دنبال لبنان برویم، نه مستقلاً. ‏

‏     شما ملاحظه کنید اخیراً تمام رسانه ها ـ یعنی، تمامشان آنی که من دیده ام ـ رسانه های‏‎ ‎‏گروهی راجع به جنگ عراق و ایران دیگر صحبتی نمی کنند، شاید یک کلمه بگویند؛‏‎ ‎‏همه رفتند سراغ لبنان. همۀ رادیوهایی که قبل از این حملۀ این مرد، این نامرد به لبنان آغاز‏‎ ‎‏شد، تمام حرفهایشان ایران بود و جنگ عراق. وقتی نقشۀ امریکا اینطور شد که ایران را از‏‎ ‎‏جنگ عراق منصرف کنید و برش گردانید به آن جایی که حساسیت دارد و آن، راجع به‏‎ ‎‏لبنان است، از آن روز، این رادیوها و گویندگان خارجی راجع به ایران و این حرفها‏‎ ‎‏چیزی نمی گویند. شما بدانید که این چیزی که از عراق در چند روز پیش، از آن مجلس‏‎ ‎‏عراق صادر شد که ما بلاد ایران را خالی می کنیم، این یک مسئلۀ توطئه است؛ نه اینکه‏‎ ‎‏اینها می خواهند خالی کنند، اینها می خواهند تخدیر کنند ما را و جوانهای ما را از جبهه‏‎ ‎‏منصرف کنند و داوطلبانی که باید وقتی اعلام می کنند که ما، ده هزار جمعیت، بیست هزار‏‎ ‎‏جمعیت می خواهیم، صد هزار می روند اسم نویسی کنند، سردشان کنند که نروند. وقتی‏‎ ‎‏نرفتند، عراق در این مسئله ممکن است ـ خدای نخواسته ـ پیروز از کار در آید. اگر عراق‏‎ ‎‏پیروز شد، مطمئن باشید که شما در لبنان هم هیچ کاری نمی توانید بکنید.‏

‏     باید ما این نقشه ای که امریکا کشیده است برای ما، خنثی کنیم. یعنی، همۀ گویندگان ما‏‎ ‎‏در سرتاسر کشور و همۀ ائمۀ جماعت ما در سرتاسر کشور، این مسئله را بگویند، بگویند‏‎ ‎‏که ما از راهی که شکست عراق است، به لبنان برویم. عراق را نگذاریم سرجای خودش‏‎ ‎‏بایستد و جمع کند قدرت خودش را و دیگران هم به او کمک کنند و مرزهای خودش را‏‎ ‎‏قوی کند و بعد هم یک حملۀ ناگهانی به ما بکند، باز برگردد به آن چیزهایی که از اول‏‎ ‎


‎[[page 353]]‎‏بود. غفلت از این، انتحار‏‎[5]‎‏ است. همۀ گویندگان موظفند، چه ائمۀ جمعه و چه ائمۀ‏‎ ‎‏جماعت و چه خطبا و همۀ نویسندگان موظفند که این توطئه را افشا کنند و ذکر کنند و‏‎ ‎‏مردم را از توجه به جبهۀ جنگ خودمان غافل نکنند و بیدار کنند. ما می خواهیم که قدس‏‎ ‎‏را نجات بدهیم، لکن بدون نجات کشور عراق از این حزب منحوس نمی توانیم. ما لبنان‏‎ ‎‏را از خود می دانیم، لکن مقدمۀ اینکه لبنان را ما نجات بدهیم این است که عراق را نجات‏‎ ‎‏بدهیم. ما مقدمه را رها نکنیم و بی ربط برویم سراغ ذی المقدمه و همه چیز خودمان را‏‎ ‎‏صرف کنیم در آن و عراق برای خودش محکم کند جای خودش را.‏

هذیان گوییهای صدام 

‏     ‏‏من نمی دانم دیشب این اعلامیه ای که، اطلاعیه ای که صدام داده است و طولانی،‏‎ ‎‏خیلی طولانی است و آقایان ملاحظه کردند. اگر ملاحظه نکردند، دنبال کنند، پیدایش‏‎ ‎‏کنند. به نظر من می آید که این را نوشتند و آنهایی که نقشه در دستشان است نوشتند و‏‎ ‎‏دادند دست صدام که او بخواند. و من آن طوری که از حال صدام در نظرم است، این‏‎ ‎‏است که حال صدام این نیست که بتواند تفکر کند یا بتواند یک چیزی بنویسد. او این‏‎ ‎‏چیزها را از دست داده است. شما نمی دانید که چقدر هذیان در این گفتار است. اگر یک‏‎ ‎‏آدمی بود که به قدر یک جوان کلاس اول ادراک داشت، این را نمی خواند، این چیزی‏‎ ‎‏که برایش نوشتند، نمی خواند. نمی دانید چقدر از پیروزیهای خودش نقل کرده! چقدر از‏‎ ‎‏شجاعتهای لشکر خودش که در همۀ جبهه ها پیروز شدند، چقدر ذکر کرده است! این را‏‎ ‎‏بخوانید و بخندید! می گوید که ما این عقب نشینیمان پیروزی بزرگی است برای ملت‏‎ ‎‏عراق! ما ملت عراق را نجات دادیم از این کشور. مثلاً، کی؟ از این کشور اسلامی، اینها‏‎ ‎‏ریختند در کشور ما و جنگ شروع کردند و ما جلو آنها را گرفتیم و عقب زدیم آنها را و‏‎ ‎‏بردیم تا آبادان و اهواز! یک آدمی که عقلش تا یک اندازۀ یک جوانی سرجا باشد،‏‎ ‎


‎[[page 354]]‎‏آنهمه از اول، آنهمه صحبتها کرده و اشتلمها‏‎[6]‎‏ خوانده و برای خودش سرداری کذا را‏‎ ‎‏نقشه چینی کرد،و آن روز هم بازیش داده بودند، امروز هم برایش نوشته اند یک ورقه ای‏‎ ‎‏مثل یک ورقه هایی که می نویسند دست یک بچه می دهند بخواند. مفادش را خودش‏‎ ‎‏نمی داند چه است، لکن دیگران می فهمند. ‏

‏     من میل دارم که آقایان پیدا کنند این را. کسانی که این اطلاعیه ـ بطوله ـ  را، که یک‏‎ ‎‏ساعت بیشتر وقت من را صرف خودش کرد، مطالعه کنند، ببینند که این مرد چی دارد‏‎ ‎‏می گوید. اول چی می گفت، حالا چی می گوید. می گوید: ما برای اثبات اینکه‏‎ ‎‏صلح طلبیم، صلح جو هستیم، همه لشکر خودمان را امر می کنیم که از خاک ایران تا ده‏‎ ‎‏روز دیگر بیرون بروند. اگر راست می گوید این مطلب را، بسیار خوب، این یکی از‏‎ ‎‏مطالبی که ما داشتیم، حاصل. ولی چند تا مطلب دیگر داریم باید حاصل بشود، تا حاصل‏‎ ‎‏نشود ما در حال جنگ هستیم. یکی اینکه اینهمه خساراتی که به ما وارد کردی که‏‎ ‎‏خودش نوشته، این را اقرار کرده که خساراتی که بر ایران وارد شد، قابل شمارش نیست،‏‎ ‎‏به این تعبیر. و از یک طرف هم می گوید که ما هزاران اسیر گرفتیم و نمی فهمد این را که‏‎ ‎‏فردا باید جواب این را بدهد که تو هزاران اسیر گرفتی بیا تحویل بده. ما که می گوییم‏‎ ‎‏هزاران اسیر گرفتیم، همۀ این اشخاصی که، نویسنده ها و مخبرین که از خارج آمدند،‏‎ ‎‏بردیم نشانشان دادیم که بابا، اینها در این شهر، اینها هستند، در شهرهای دیگر هم آنجا،‏‎ ‎‏آنجا، آنجا. در تلویزیون هم نشان دادیم یک مقدارش را البته و ما می گوییم داریم این‏‎ ‎‏مقدار و هر وقت بخواهیم تحویل بدهیم، تحویل می دهیم. اما این آدمی که توجه به‏‎ ‎‏مسائل سیاسی ندارد، می گوید که خساراتی که به ایران وارد شده است قابل شمارش‏‎ ‎‏نیست، نمی شود ارزیابی کرد. فردا از تو می گیرند اینها را. ‏

‏     ما از الآن هم اعلام می کنیم که ما نه هیچ روزی جنگجو بوده ایم به این معنا که حمله‏‎ ‎‏کنیم به یک کشوری اسلامی. برای اینکه کشور اسلامی، ما همۀ کشورهای اسلامی را از‏‎ ‎


‎[[page 355]]‎‏خودمان می دانیم، بنای بر این نداشتیم که در یک کشوری دخالت کنیم و تا حالا هم‏‎ ‎‏دخالت نکرده ایم. و نه تاکنون ارتش ما، سپاه پاسداران ما به کشور عراق حمله کرده اند. از‏‎ ‎‏اول شما بودید که حمله کردید و همۀ دنیا می دانند این را. برای کی این حرف را می زنی؟‏‎ ‎‏برای دلخوشی خودت این حرف را می زنی؟ چرا این ‏‏[‏‏را‏‏]‏‏ که نوشتند، یکدفعه دیگر‏‎ ‎‏مطالعه نکردی؟ به یک کسی بگویی بخواند و بفهماند که این چه چیزی نوشته در اینجا.‏‎ ‎‏کی باور می کند در دنیا که ارتش ایران حمله کرده بعضی شهرهای آنها را گرفته؟ آنها‏‎ ‎‏آمده اند حالا دفاع کرده اند و عقب نشانده اند اینها را تا آوردند به خوزستان و حالا هم‏‎ ‎‏پیروزمندانه این شهرها را رها می کنند و می روند؟! بسیار خوب، تو بمیر و بدم!‏‎ ‎‏پیروزمندانه بیرون برو و بعد هم این چیزهایی را که ما از عراق می خواهیم؛ یعنی، از‏‎ ‎‏دولت عراق و این خساراتی را که شما می گویید به شمارش نمی آید، از شما که به طور‏‎ ‎‏معقول مطالبه می کنیم و اگر ندادید، ما در حال جنگیم؛ به طور اجبار ازتان می گیریم. ‏

‏     و بعد هم، و بعد هم باید به حسب وجدان دنیا و به حسب دستورات الهی، باید آن‏‎ ‎‏کسی که اینقدر جنایت وارد کرده است به کشور خودش و کشور ما، باید این مشخص‏‎ ‎‏بشود. باید اشخاص بیایند، اشخاصی که طرفین قبول دارند، بیایند بنشینند و ببینند که ما‏‎ ‎‏حمله کردیم به عراق یا او حمله کرده به ما. خرابیهایی که آنها وارد کرده اند، ببینند و‏‎ ‎‏بروند در شهرهای آنها هم ببینند، خرابی از ایران چه شده. ممکن است یکدفعه اشتباهی‏‎ ‎‏واقع شده باشد و بخواهند یک جای دیگری را بزنند، اشتباهاً یک جایی را هم زده‏‎ ‎‏باشند. اما هر روز، الآن که اینها می گویند که ما یک طرفه آتش بس دادیم، هر روز از‏‎ ‎‏آبادانِ تنها بیست نفر، سی نفر زخمی و چند نفر شهید می شوند. این قضیۀ آتش بسِ‏‎ ‎‏اینهاست؛ مثل آتش بس بگین که آتش بس می کند و دنبالش آنطور جنایات می کند.‏

‏     دنیا مبتلاست به یک همچو اشخاصی. دنیا مبتلاست به اینطور مغزهای پوک متفرعن‏‎ ‎‏که همه چیز را فدای یک روز سلطۀ خود می کنند. و چه وقت باید این دنیا از این گرفتاری‏‎ ‎‏بیرون بیاید؟ آن روزی که امریکا در کار نباشد و آن روزی که شوروی در کار نباشد.‏

‏     و امیدوارم که خدای تبارک و تعالی با همۀ شماها و با همۀ ما و با همۀ ملت ما عنایت‏‎ ‎


‎[[page 356]]‎‏داشته باشد و آن عنایاتی که از اول داشته است و ما خود هیچ بودیم و همه چیز را او به ما‏‎ ‎‏داد، این عنایات محفوظ باشد. و در این ماه مبارک رمضان همۀ آقایان دست به دعا بلند‏‎ ‎‏کنند و به این جمهوری اسلامی و به لبنان و به فلسطین و به محرومان و مستضعفین دنیا دعا‏‎ ‎‏کنند.‏

‏والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته‏

‎ ‎

‎[[page 357]]‎

  • ـ در صحیفه نور، ذیل تاریخ 30 / 3 / 61 درج شده است.
  • ـ بحارالأنوار، ج 44، باب 34، ص 278 ـ 296.
  • ـ بحارالأنوار، ج 79، ص 106، ذیل حدیث 53.
  • ـ مناخیم بگین، نخست وزیر رژیم اشغالگر قدس.
  • ـ خودکشی.
  • ـ سخن درشت، ناسزا.

انتهای پیام /*