سخنرانی

سخنرانی در جمع اصناف و بازاریان سراسر کشور (لزوم حمایت بازار از دولت)

کد : 71844 | تاریخ : 10/11/1361

سخنرانی

‏زمان: صبح 10 بهمن 1361 / 15 ربیع الثانی 1403 ‏

‏مکان: تهران، حسینیه جماران‏

‏موضوع: پیشگامی بازار در نهضتهای اسلامی و لزوم حمایت بازار از دولت در قضیۀ جنگ‏

‏حضار: نمایندگان اصناف و بازاریان تهران و سراسر کشور‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

بازاریان، اقشار متعهد به اسلام

‏     ‏‏متشکرم از اینکه امروز مواجه هستم با قشر متعهد اسلامی نمایندگان سراسر کشور از‏‎ ‎‏اصناف و بازرگانان. و من امروز باید یک مقدار راجع به بازار صحبت کنم، یک مقدار‏‎ ‎‏هم راجع به دولت. آنکه راجع به بازار است، همه می دانیم، می دانید که بازار یکی از‏‎ ‎‏قشرهای عظیم متعهد به اسلام و در هر غائله ای که برای اسلام پیش آمده است، این بازار‏‎ ‎‏است که پیشقدم است. در قضیۀ تنباکو و حکم مرحوم میرزای شیرازی‏‎[1]‎‏ ـ اعلی الله مقامه‏‎ ‎‏ـ این بازار بود که همراهی کرد و منتهی به قیام شد. بعضی از بازرگانان اصفهان، از قراری‏‎ ‎‏که نقل شده است، یکی از بازرگانهای معتبر بوده است، تمام تنباکوهایی که داشته است و‏‎ ‎‏آن وقت تاجر تنباکو هم گفته می شود بوده است، پس از حکم میرزا، آورد در میدان شاه‏‎ ‎‏و آتش زد؛ و مشابه او بازارهای دیگر در تأیید حکم میرزا در آن وقت قیام کردند، حتی‏‎ ‎‏شهید هم دادند. و پس از آن، در طول مشروطیت و استبداد به صورت مشروطیت، باز در‏‎ ‎‏هر زمینه، این بازار است که پیشقدم است و همراه با سایر قشرهای ملت از کارگران و‏‎ ‎‏کشاورزان و امثال اینها، مجاهده کرده است و مشکلات را تحمل کرده است و در پیشبرد‏‎ ‎‏مقاصد اسلام آنچه که توان داشته است، عمل کرده است. و در این پنجاه سال سیاه که‏
‎[[page 270]]‎‏تاریخ ایران را سیاه کرد، سیاهتر از رژیمهای سابق کرد، فشار بر بازار بسیار بود و بیشتر بود‏‎ ‎‏و از بازار، آنها خیلی وحشت داشتند و لهذا یک وقت هم بنای بر این گذاشتند که این‏‎ ‎‏سقفها را خراب کنند؛ از زیر این سقفها خوف داشتند، لکن موفق نشدند. و در این‏‎ ‎‏نهضت، بازار یک حظّ وافر در امور داشت از تعطیلیهایی که کرد، از اعتصاباتی که کرد،‏‎ ‎‏البته سایر قشرها هم سهیم بودند، لکن بازار هم یک قشر عظیم سهیم در این امر بود. و در‏‎ ‎‏این جنگ هم، بازار هم در جبهه فرستاد و هم در پشت جبهه خدمت کرد. و الآن هم باز،‏‎ ‎‏بازار است که خدمت می کند و از اسلام عزیز و از جمهوری اسلامی نگهداری می کند.‏

‏     میرزا، یک آقای مرجع بود در یک دهی از عراق، او نمی توانست که خودش یا‏‎ ‎‏طلبه هایی که آنجا دارند بسیج کنند برای مقابله با آن سلطنت استبدادی. او حکمی‏‎ ‎‏فرمود، علمای بلاد هم نمی توانستند خودشان راه بیفتند و این استبداد سیاه را بشکنند.‏‎ ‎‏این بازار و ملت بود که پشتیبانی از مراجع خودشان می کردند، از علمای خودشان‏‎ ‎‏می کردند و آنهایی که به راه استبداد می رفتند، آنها را به زمین می زدند. و در همین‏‎ ‎‏نهضت و در همین قضایایی که همه شاهد بودید و شاهد بودیم، باز، بازار است که‏‎ ‎‏تعطیلات طولانی کرد و با تعطیلات طولانی و تظاهرات و اعتصابات و چیزهای دیگر از‏‎ ‎‏این نهضت پشتیبانی کرد. البته سایر قشرها هم همه بودند و خداوند همه را تأیید کند. این‏‎ ‎‏بازار است که از اوّل، پشتوانۀ احکام اسلام بوده است و حالا هم هست و ان شاء الله بعدها‏‎ ‎‏هم خواهد بود. و امیدوارم که دولت توجه عمیق خاص بکند به بازار و آنچه که از دست‏‎ ‎‏او برمی آید به این قشر متعهد خدمت بکند.‏

متصدیان امور، متعهدان به اسلام و خادمان به ملت

‏     ‏‏آن چیزی که مربوط به دولت است، باید من عرض کنم، و شما هم می دانید و شاید‏‎ ‎‏بعضیها کمتر بدانند، بعضیها بیشتر. آن شناختی که من از این متصدیان امور دارم که بعضی‏‎ ‎‏از آنها سالهای طولانی با آنها بوده ام و از نزدیک ملاقاتشان می کرده ام، و بعضی دیگر‏‎ ‎‏هم که در طول این خدمتی که مشغول بودند با آنها آشنا شدم. ما یکی از اینها را، البته به‏
‎[[page 271]]‎‏طور اجمال که مزاحم شما نشوم، به شما عرض می کنم. شما اگر گمان بکنید که در تمام‏‎ ‎‏دنیا، رئیس جمهورها و سلاطین و امثال اینها، یک نفر را مثل آقای خامنه ای پیدا بکنید که‏‎ ‎‏متعهد به اسلام باشد و خدمتگزار، و بنای قلبی اش بر این باشد که به این ملت خدمت‏‎ ‎‏کند، پیدا نمی کنید. ایشان را من سالهای طولانی می شناسم، و در آن زمانی که اوّل نهضت‏‎ ‎‏بود ایشان وارد بود و به اطراف برای رساندن پیامها تشریف می بردند، و بعد از این هم که‏‎ ‎‏این انقلاب به اوج خودش رسید، ایشان حاضر واقعه بود همه جا، تا آخر و حالا هم‏‎ ‎‏هست. یک نعمت خدا به ما، این است که داده.‏

‏     مجلسمان را شما ملاحظه کنید، بسیاری از آنها را من از نزدیک می شناسم؛ یعنی‏‎ ‎‏سابقۀ طولانی دارند، مثل رئیس مجلس‏‎[2]‎‏ و بسیاری از آقایان دیگر، و آنها را با تعهد و‏‎ ‎‏تعهد به اسلام و خدمتگزاری و هرچه توان دارند، آنها را می شناسم. و در این طول مدتی‏‎ ‎‏که مجلس برپاست می دانم که همۀ اینها خدمتگزارند؛ در بین آنها من نمی توانم یکی را‏‎ ‎‏پیدا کنم که بتوانم بگویم که این، تعهد به اسلام ندارد. البته اختلاف سلیقه، اختلاف دید،‏‎ ‎‏اختلاف اجتهاد در هر قشری هست، در علما هم هست، در مجتهدین هم هست، در شما‏‎ ‎‏آقایان هم هست که اختلاف سلیقه دارید، اختلاف دید دارید، لکن همه مشترک اند در‏‎ ‎‏اینکه خدمتگزارند و همه می خواهند خدمتگزار باشند. و در بین آنها من حتی یک نفر را‏‎ ‎‏نمی توانم بگویم که این یک نفر به اسلام خیلی علاقه ندارد، همه شان علاقه مندند با‏‎ ‎‏اختلاف سلیقه ای که دارند و شورای نگهبان، این فقهایی که در آنجا هستند تمامشان را‏‎ ‎‏من از نزدیک سالهای طولانی می شناسم، که باید بگویم اینها را من بزرگ کرده ام، آنها‏‎ ‎‏هم که حالشان معلوم است. و امّا دولت، آنها را هم بعضی از آنها که سالهای طولانی من با‏‎ ‎‏آنها آشنا بودم، بعضی از وزرا و بعضی از آنها را در این مدتی که متصدی خدمت بودند،‏‎ ‎‏با آنها آشنا شدم و آنها را شناختم، اینها هم همه شان می خواهند خدمت بکنند. شما گمان‏‎ ‎‏نکنید که در بین آنها، یکی پیدا بشود که نخواهد خدمت بکند. و آنچه که توان دارند‏
‎[[page 272]]‎‏اینها، هم توان خودشان را انجام می دهند و آن قدر که قدرت دارند عمل می کنند. قوۀ‏‎ ‎‏قضائیه هم که معلوم است اشخاصش، من از اوّل آشنا بودم به بسیاریشان و الآن هم‏‎ ‎‏اشخاص معتبری در آنجا هستند، متعهدی هستند، ولکن من تفصیل دیگر نمی خواهم‏‎ ‎‏بدهم.‏

قضیه جنگ، گرفتاری مهم دولت

‏     ‏‏من می خواهم حالا به شما آقایان گرفتاری؛ بعض گرفتاریهای اینها را، نه همه را،‏‎ ‎‏بعض گرفتاریهایی که دولت الآن با آن مواجه هست عرض کنم تا ببینید که با این‏‎ ‎‏گرفتاریها الآن هم بسیاری از کارها را انجام داده اند، و در سرتاسر کشور خدمتهایی‏‎ ‎‏کرده اند که در این پنجاه سال نشده است. این آیا سزاوار این نیست که ما تقدیر کنیم از‏‎ ‎‏آنها و تشکر؟ یک قضیه الآن قضیۀ جنگ است. شما شاید بعضیتان بدانند که جنگ در‏‎ ‎‏هر روز چقدر خرج دارد، چقدر مهمات می خواهد، چقدر مخارج روزانه است برای‏‎ ‎‏جنگ. نفس جنگ امروز در هر روز بیشتر از چند صد میلیون خرج دارد. پهلوی این‏‎ ‎‏بگذارید آن خرابیهایی که در جنگ به ما وارد شده است و آن جنایاتی که رژیم بعث بر‏‎ ‎‏این ملت ضعیف کرده است. دنبال آن جنایات، آواره هایی که جنگی هستند، و بالغ بر‏‎ ‎‏بیشتر از یک میلیون، دو میلیون هست ـ که حالا من عددش را خیلی نمی دانم ـ آنها هم‏‎ ‎‏یک چیزی هست که دولت باید درست کند کارشان را. پهلوی این بگذارید آوارگانی که‏‎ ‎‏از عراق، از ایرانیهایی که سابق در عراق بودند و زندگی در عراق می کردند، بیرون کردند‏‎ ‎‏و دولت متکفل امور آنهاست؛ آواره هایی که از افغانستان الآن در ایران هستند و‏‎ ‎‏مشکلات زیادی دارند آنها هم. این خرابیهایی که بخواهند ترمیم بکنند ـ البته ملت خیلی‏‎ ‎‏کمک می کند در همۀ این امور لکن این طور نیست که کمک ملت کافی باشد، این مقدار‏‎ ‎‏از کمک که کردند ـ دولت هست که متکفل این امور هست و مسئول این امور هست، هر‏‎ ‎‏روز مواجه با یک مشکلات عظیم است. می خواهد که کامیون برای جنگ بفرستد راجع‏‎ ‎‏به خواربار که باید از اینجا به آنجا ببرند گرفتار است، بخواهد خواربار را بفرستد راجع به‏
‎[[page 273]]‎‏جنگ گرفتار است، مع ذلک با تمام قوا جنگ را مقدم می دارد. الآن گرفتاری دولت به‏‎ ‎‏قدری است که این بودجه هایی که ملاحظه می کنید اینها نمی تواند کار دولت را درست‏‎ ‎‏کند، این ملت است که باید درست کند.‏

لزوم پشتیبانی همه اقشار در قضیۀ جنگ

‏     ‏‏حالا من عرض می کنم به شما، ما فرض می کنیم که حضرت امیر ـ سلام الله علیه ـ‏‎ ‎‏امروز در ایران بود و رئیس دولت بود و ملاحظه می کرد که یک جمعیتی، صدام و‏‎ ‎‏آنهایی که با او موافقند، یعنی همۀ دولتهای دنیا به استثنای بعضی، این هجوم کرده است‏‎ ‎‏به ایران و خرابی کرده است و نفوس مردم را تلف کرده است و آواره کرده است و غارت‏‎ ‎‏کرده است و خرابی. حضرت ببینند که الآن اسلام و ملت اسلام و اعراض و نفوس ملت‏‎ ‎‏اسلام در خطر این است که این یأجوج و مأجوج بریزد به ایران و همان کاری را که در‏‎ ‎‏اهواز کرد و خرمشهر کرد در تهران بکند و در مشهد بکند و در اصفهان. اگر حضرت‏‎ ‎‏احساس این معنا را کرد، چه می کرد؟ می نشست موعظه می کرد؟ می گفت که خودم تنها‏‎ ‎‏درست می کنم؟ پول نداشت، کافی نبود، مالیات تنها کافی نبود، چه بکند؟ حضرت آن‏‎ ‎‏وقت حکم می کرد به اینکه مردم به حسب توانشان، مستضعفین، طایفۀ کم درآمد، اینها‏‎ ‎‏کنار و طایفه هایی که پردرآمدند، صد میلیون مثلاً اینها هرسال درمی آورند و بیشتر و‏‎ ‎‏خصوصاً آنهایی که کاری به کار این مسائل ندارند، البته نوع بازرگانان این جور نیستند،‏‎ ‎‏نوع تجار این جور نیستند، نوع کسبه این طور نیستند، امّا در بینشان خوب اشخاصی‏‎ ‎‏هست، شما هم می شناسید که یک معامله چند صد میلیونی می کند و در آن معامله هم‏‎ ‎‏بیشتر از صد میلیون نفع می برد و حساب و کتابی هم در کارش نیست. امیرالمؤمنین با این‏‎ ‎‏کشوری که در معرض خطر است چه می کرد؟ همۀ افراد را می فرستاد جنگ. با فشار،‏‎ ‎‏اموال اشخاصی که ثروتمند بودند و اینها را می گرفت و می فرستاد و اگر نمی رسید عبای‏‎ ‎‏خودش را می داد، عبای من را هم می داد، کلاه شما را هم می داد برای حفظ کشور‏‎ ‎‏اسلام، برای حفظ نوامیس خود این مردم. شما می دانید که اگر خدای نخواسته صدام‏
‎[[page 274]]‎‏یک وقت دستش به تهران برسد چه خواهد کرد؟ برای شما اموال می گذارد؟ برای شما‏‎ ‎‏اَعراض‏‎[3]‎‏ می گذارد؟ برای شما نفوس می گذارد؟ می دانید چه خواهد کرد؟ می دانید که‏‎ ‎‏خطر دارد الآن؟ خطر، صدام قابل آدم نیست، اما صدام و آنهایی که پشتوانۀ او هستند،‏‎ ‎‏دولتهایی که پشتوانۀ او هستند، آنهایی که کمک می کنند به آنها، قدرتهای بزرگی که‏‎ ‎‏اسلحه می دهند، قدرتهای بعد از او که آدم می فرستند، تجهیزات می فرستند و افراد‏‎ ‎‏می فرستند، خوب، یک همچو خطری الآن برای ایران هست. آیا در یک همچو خطری‏‎ ‎‏که، متوجه همه است، نه متوجه یک قشری، خطر خوزستان متوجه همه جای ایران‏‎ ‎‏است، خطر خرمشهر و آبادان و ـ عرض می کنم که ـ آنجاهایی را که آنها آن وقت در‏‎ ‎‏تصرف داشتند و آن کردند که مغول نکرده بود در طول تاریخ، این متوجه به همه است.‏‎ ‎‏انصاف است که در یک همچو وقتی احتکار بشود، این ملت را در مضیقه بگذارند؟‏‎ ‎‏انصاف است که در یک همچو وقتی گرانفروشی بشود که دولت به جان بیاید و نتواند‏‎ ‎‏درستش بکند، یا باید کمک کرد به این دولت؟ تکلیف نداریم ما که کمک می کنیم‏‎ ‎‏تکلیف شرعی. این اصناف محترم، این بازاریهای محترم، اینها می توانند مبارزه کنند با‏‎ ‎‏گرانفروشی، با اینکه اجناس را به قیمت ارزانتر بفروشند. آن مقدار که گیرشان آمده، اگر‏‎ ‎‏اجناس را به قیمت ارزان بفروشند، محتکرین کنار می روند، نمی توانند نگه دارند، یا‏‎ ‎‏محتکرین را بروند خود اصناف بروند آنجا، به آنها بگویند آقا چرا این کار را می کنید؟‏‎ ‎‏خوب، در یک همچو وقتی که همه چیز ما، در معرض خطر است، ما حق داریم که‏‎ ‎‏بنشینیم هی گله کنیم از که اینکه مثلاً فلان چیز کم است، فلان چیز زیاد است؟ خوب‏‎ ‎‏نمی تواند. مسئله بالاتر از این معنایی است که من و شما خیال کنیم؛ مسئله، مسئلۀ امریکا‏‎ ‎‏است نه مسئلۀ صدام. مسئلۀ فرانسه هست، مسئلۀ شوروی است.‏

حمایت بازار از دولت در امر جنگ

‏     ‏‏خوب، ما باید، این ملت ما تا حالا مقاومت کرده و خداوند ان شاء الله حفظشان کند، و‏
‎[[page 275]]‎‏از این بعد هم مقاومت کرده است و می کند و باید هم زیادتر مقاومت کند. شما بسیاریتان‏‎ ‎‏یادتان هست این جنگ دوم را، ما که داخل جنگ نبودیم، طرف جنگ نبودیم ولکن‏‎ ‎‏وقتی که اینها ریختند به ایران و ایران هم هیچ نتوانست کاری بکند و آن ارتش شاهنشاهی‏‎ ‎‏و آن حرفهایی که رضاخان می گفت، معلوم شد همه اش پوچ بود، اینها وقتی وارد شدند،‏‎ ‎‏با اینکه آنها هم کاری به مردم نداشتند، همین وارد شدند، امّا دیدید که ارزاق چه جور‏‎ ‎‏بود؟ دیدید که هیچ نانی پیدا نمی شد؟ دیدید برنج نبود؟ هیچ نبود، جیره بندی بود، آن‏‎ ‎‏هم با آن قیمت گران در بعضی اجناس. ما امروز در جنگ هستیم آقا، شوخی نیست.‏‎ ‎‏مسئلۀ جنگ شوخی نیست، خرج جنگ شوخی نیست، مقاومت در مقابل جنگ شوخی‏‎ ‎‏نیست، یک لشکر را یا چندین لشکر را تجهیز کردن برای مقابله، اینها یک اموری است‏‎ ‎‏که دولت گرفتارش هست و دارد خدمت می کند. ما این دولتی که خدمت می کند باید‏‎ ‎‏تقدیرش بکنیم، کمکش بکنیم. چهار نفری که توجه ندارند، یک چهار نفر دیگری هم‏‎ ‎‏که منافق هستند می آیند هی به او یک چیزی می گویند، به آنها یک چیزی می گویند،‏‎ ‎‏ناراحتی ایجاد می کنند در مردم. خدا می داند که با این جنگ و با این وضعی که الآن برای‏‎ ‎‏ایران هست، و آن محاصرۀ اقتصادی که هست و آن کمکها و کارشکنیهایی که هست و‏‎ ‎‏آن تبلیغات سوئی که بر ضد شما و بر ضد اسلام هست، مع ذلک دولت ایستاده و دارد‏‎ ‎‏خدمت می کند، این اعجاز است. باید ما کمکش بکنیم. زیر بغلش را بگیریم تا بتواند کار‏‎ ‎‏بکند. باید اشکالاتی که هست، من می دانم، خود آنها هم می دانند که اشکال زیاد است،‏‎ ‎‏امّا چه کنند اینها؟ خوب اشکال خیلی زیاد است، اما چه بکنند؟ بگویند که رها، هر کس‏‎ ‎‏هر کار می خواهد بکند؟ خوب، یک عده ای هستند که وارد می کنند و به قیمتهای چندین‏‎ ‎‏مقابل می فروشند، یک عده ای هستند که احتکار می کنند، یک عده هست نمی کنند‏‎ ‎‏خوب، این بیچاره دولت چه بکند؟ جنگ را رهایش کند، می شود؟ آوارگان را رها کند‏‎ ‎‏می شود؟ مستضعفان را رها کند، می شود؟ شما ببینید در همین بساطی که الآن برای ملت‏‎ ‎‏ما پیش آمده است و دولت هم آن قدر در مقابل اینها مقاومت کرده، چقدر ساختمان‏‎ ‎‏کرده برای مردم، چقدر راهسازی کرده برای مردم. من مکرر به اینها گفتم که آقا این‏
‎[[page 276]]‎‏کارهایی را که می کنید، بیایید بگویید؛ بیایید به مردم بگویید تا توجه پیدا کنند. خوب شما‏‎ ‎‏هم خیلی می دانید، اکثر شاید بدانند که در آنجاهایی که هیچ برایشان کار نشده بود، نه‏‎ ‎‏آب داشتند، نه زمین داشتند، نه راه داشتند، هیچ نداشتند، نه طبیب داشتند، الآن همۀ اینها‏‎ ‎‏تا یک حدودی که قدرت داشته دولت، عمل کرده و خوب عمل کرده است. بنابراین، ما‏‎ ‎‏باید از یک همچو دولتی که نمونه است، شما خیال می کنید که صدام این طوری عمل‏‎ ‎‏می کند؟ صدام هم مبتلای به جنگ است، همه هم به او کمک می کنند. امّا بپرسید از‏‎ ‎‏آنهایی که از عراق می آیند ببینید چه می کند او، بپرسید از این آقایان عراقی که آمدند و‏‎ ‎‏فرار کردند آمدند، دارد چه می کند با این مردم، این حبسهای او و اشخاص اخیار را در‏‎ ‎‏حبسهایش چه می کند. بنابراین ما دو طرف قضیه را باید ملاحظه کنیم. از آن طرف بازار‏‎ ‎‏را ما باید حفظش بکنیم با تمام قوا، همه مان موظفیم. بازار است که ما را نگه داشته، همه‏‎ ‎‏را نگه داشته، از آن طرف، بازار باید دولت را حفظ کند. اگر رها کند چه بکند دولت.‏‎ ‎‏آقای موسوی‏‎[4]‎‏، نخست وزیر یک کاسب است، مثل شما کاسب بوده دیگر، پدرش هم‏‎ ‎‏الآن ظاهراً کاسب است. خوب، آن که چیزی ندارد که خودش بدهد، وزیرهای دیگر هم‏‎ ‎‏همه از همین قبیل اند. دولت خودش که چیزی ندارد. دولت می خواهد دفاع از جان شما،‏‎ ‎‏از ناموس شما، از مال شما، از حیثیت شما بکند. خوب، ما خودمان باید این کار را تکفل‏‎ ‎‏کنیم، و آن مقدار که می توانیم، اینهایی که سرمایه های کلان دارند. اگر یک وقتی شما‏‎ ‎‏شنیدید که این آقایان بعضی می گویند تروریست اقتصادی و محتکرین را می گویند،‏‎ ‎‏محتکرین را می گویند، عامۀ بازار محتکر نیستند، متعهدند آنها؛ آنها خلاف شرع‏‎ ‎‏نمی کنند. یک دسته هستند که هم نق می زنند، هم کاری به این کارها ندارند، هم مال‏‎ ‎‏مردم را احتکار می کنند و گران می فروشند و بازار سیاه درست می کنند، یک دسته اند‏‎ ‎‏اینها. این طور نیست که به بازار کسی جسارت کند؛ من تا حالا از هیچ کس نشنیدم که در‏‎ ‎‏بازار یک حرفی زده باشد. خوب، این بازاری است که بازار مسلمین است، این بازاری‏
‎[[page 277]]‎‏است که از اول تا حالا خدمت کرده و حالا هم خدمت می کند، بعدها هم خدمت خواهد‏‎ ‎‏کرد. بنابراین، ما هم در گرفتاریهای دولت باید ملاحظه کنیم، هم گرفتاری مستضعفین و‏‎ ‎‏بیچاره ها را باید ملاحظه بکنیم، هم گرفتاری این آواره هایی که آمدند و الآن هستند. ما‏‎ ‎‏که نمی توانیم این آواره ها را، خصوصاً این آواره هایی که از خود ما هستند، از اهواز‏‎ ‎‏آمدند، از ـ عرض بکنیم ـ خرمشهر آمدند، از این بلادی که مورد تعدی واقع شده است‏‎ ‎‏آمدند، از خوزستان آمده اند، بالاخره از جاهای دیگر هم آمده اند، و همین طور‏‎ ‎‏میهمانهایی که داریم، خوب افغانی هستند، مسلمان هستند، یا فرض کنید که عراقی‏‎ ‎‏هستند، یا بیچاره ها را از خانه هایشان دور کردند، مالشان را بردند، خودشان را فرستادند‏‎ ‎‏اینجا. خوب، باید چه کرد با اینها؟ نباید اینها را پذیرایی کرد؟ ما مسلمانیم، آنها هم‏‎ ‎‏مسلمانند. ما باید از آنها پذیرایی کنیم. خدمت کنیم به آنها، و این دولت است که دارد‏‎ ‎‏این کارها را می کند. عمق کارِ دولت را ما نمی توانیم درست بفهمیم، تا یک دولت نیاید‏‎ ‎‏بنشیند، تا بعضی از آقایان محترم اصناف نروند پیش دولت بنشینند، از این نمایندگان،‏‎ ‎‏دولت برایشان تشریح کند که ما گرفتاریمان چی هست؛ آن قدری که آنها گرفتاری دارند‏‎ ‎‏ما تصورش را نمی توانیم بکنیم. بنابراین، ما دو طرف قضیه را باید ملاحظه کنیم. یعنی از‏‎ ‎‏همۀ ابعاد ما باید توجه بکنیم به مسائل و مشکلاتمان، و اسلام همۀ ما را مسئول قرار داده.‏‎ ‎‏وقتی اعراض و نفوس مسلمین در معرض خطر است، برای همۀ ما واجب است که اگر به‏‎ ‎‏اندازۀ کافی ندارند آنها جمعیت، پاشیم برویم؛ آن که می تواند باید پا بشود برود. برای‏‎ ‎‏همه واجب است که حالایی که یک عده ای داوطلب شدند و بحمدالله زیاد هم هستند و‏‎ ‎‏رفتند و تو جبهه ها هم الآن، الحمد لله خوب است، لکن پشت جبهه مشغول باشند به تأیید‏‎ ‎‏دولت، مشغول باشند به اینکه دولتی که در هر ماه چند صد میلیون خرج جنگ فقط‏‎ ‎‏می کند، هر روز هر روز چند صد میلیون خرج جنگ را دارد دولت، از آن طرف هم‏‎ ‎‏عایدی دولت مهمش نفت بود که نفت را حالا نمی گذارند ما استخراج کنیم زیاد.‏‎ ‎‏نمی شود هم نفتی که مال نسلهای آینده است همه اش را درآورند و حالا خرج کنند و‏‎ ‎‏چهار روز دیگر زندگی نتوانند بکنند. باقی اش این است که خوب مردم کمک کنند،‏
‎[[page 278]]‎‏خیرخواه ها کمک کنند، ما نصیحت می کنیم، استدعا می کنیم از آنها که کمک کنید به این‏‎ ‎‏دولتی که مشغول گرفتاری اش هست و آن همه گرفتاری دارد. دولت هم باید به شما‏‎ ‎‏کمک کند، طرفینی است قضیه، یک طرف را نباید حساب کرد. از آن طرف دولت آن‏‎ ‎‏مقداری که می تواند باید خدمت کند، آن قدری که توان دارد باید خدمت کند به بازار و‏‎ ‎‏به مستمندان و به دیگران. از آن طرف هم آقایان همه باید خدمت بکنند. منتها اینکه حالا‏‎ ‎‏من دارم می گویم، به گوش یک عدۀ زیاد امّا کم مایه، کم سرمایه، به گوش آنها می رود،‏‎ ‎‏امّا یک عده ای هم هستند که سرمایه های هنگفت دارند، آنها این حرفها را خیلی گوش‏‎ ‎‏نمی دهند. حساب آنها با خدای تبارک و تعالی است. ان شاء الله خداوند همۀ شما را تأیید‏‎ ‎‏کند، موفق باشید و همه و همۀ ما و دولت، همه دنبال این باشیم که اسلام را پیاده کنیم و‏‎ ‎‏احکام اسلام را. و امیدواریم که پیروز بشویم و پیروز می شویم. و خداوند شما همه را‏‎ ‎‏حفظ کند.‏

‏والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته‏

‎ ‎

‎[[page 279]]‎

  • ـ آقای میرزاحسن شیرازی متوفی 1312 ه . ق. که با فتوای معروف خود، موجب الغای قرارداد منعقده بین ناصرالدین شاه قاجار و شرکت انگلیسی «رژی» شد. که بر طبق آن، امتیاز توتون و تنباکوی ایران به مدت پنجاه سال به آن شرکت واگذار شده بود.
  • ـ آقای اکبر هاشمی رفسنجانی.
  • ـ جمع عِرض: آبرو.
  • ـ آقای میرحسین موسوی.

انتهای پیام /*