دریای جمال

دریای جمال

کد : 72688 | تاریخ : 01/05/1388

  • سر زلفت به کناری‌ زن و، رخسار گشا!
  • تا جهان محو شود، خرقه کشد سوی‌ فنا
  • به سر کوی‌ تو ای‌ قبله‌ی‌ دل! راهی‌ نیست
  • ورنه هرگز نشوم راهی‌ وادی‌ّ «مِنا[1]»
  • از صفای‌ گل روی‌ تو هر آن کس برخورد
  • بَر کَنَدْ دل ز حریم و، نکُند رو به «صفا[2]»
  • طاق ابروی‌ تو محرابِ دل و جان من است
  • من کجا و تو کجا؟ زاهد و محراب کجا؟
  • ملحد و، عارف و، درویش و، خراباتی‌ و، مست
  • همه در امْرِ تو هستند و، تو فرمانفرما
  • خرقه‌ی‌ صوفی‌ و، جامِ می‌ و، شمشیر جهاد
  • قبله‌گاهی‌ تو و، این جمله همه قبله‌نما
  • رَسَم آیا به وصالِ تو که در جان منی‌؟
  • هجر روی‌ تو که در جان منی‌، نیست روا!
  • ما همه موج و، تو دریای‌ جمالی‌، ای‌ دوست!
  • موجْ دریاست، عجب آن که نباشد دریا!

انتهای پیام /*