اخگر غم

اخگر غم

کد : 72722 | تاریخ : 28/03/1388

  • آن که ما را جفت با غم کرد، بنشانید فرد
  • دیدی‌ آخر پرسشی‌ از حال زار ما نکرد؟
  • بر غمِ پنهانْ، اگر خواهی‌ گواهی‌ آشکار
  • اشک سرخم را، روان بنگر تو بر رخسار زرد
  • آتش دل را، فرو بنشانم ار با آب چشم
  • بر دو عالم اخگر غم می‌زنم با آه سرد
  • گر نه خود رخسار زیبای‌ تو دید اندر چمن
  • گردباد اندر رخ گل می‌فشانَد از چه گرد؟
  • می‌ نیارم ز آستانت روی‌ خود برداشتن
  • گر دوصد بارم ز کوی‌ خویشتن‌سازی‌ تو طرد
  • بشنوم گر با من بیدل تو را باشد ستیز
  • جان به کف بگرفته بشتابم به میدان نبرد
  • «هندی‌» این بسرود، هر چند اوستادی‌ گفته است:
  • «مَرد این میدان نیم من، گر تو خواهی‌ بود مرد»

انتهای پیام /*