سایه ی لطف

سایه لطفا

کد : 72746 | تاریخ : 03/03/1388

  • بوی‌ گُل آید از چمن، گویی‌ که یار آنجا بود
  • در باغ، چشنی‌ دلپسند از یاد او برپا بود
  • بر هر دیاری‌ بگذری‌، بر هر گروهی‌ بنگری‌
  • با صد زبان، با صد بیان در ذکر او غوغا بود
  • آن سرو دل‌آرای‌ من، آن روح جان‌افزای‌ من
  • در سایه‌ی‌ لطفش نشین، کاین سایه دل‌آرا بود
  • این قفلها را باز کُن، از این قفس پرواز کُن
  • انجام را آغاز کُن، کآنجا ز یار آوا بود
  • این تارها را پاره کُن، و این دردها را چاره کُن
  • آواره شو، آواره کُن، از هر چه هستی‌‌زا بود
  • بردار این ارقام را، بگذار این اوهام را
  • بستان ز ساقی‌ جام را، جامی‌ که در آن «لا» بود

انتهای پیام /*