شهره ی شهر

شهره شهر

کد : 72785 | تاریخ : 23/01/1388

  • به کمند سر زلف تو، گرفتار شدم
  • شُهره‌ی‌ شهر، به هر کوچه و بازار شدم
  • گر برانی‌ ز درم از در در دیگر آیم
  • گر بُرون رانْدِیَم از خانه، ز دیوار شدم
  • مستیِ‌ علم و عمل، رخت ببست از سر من
  • تا که از ساغر لبریز تو هُشیار شدم
  • پیشِ من، هیچ به از لذّت بیماری‌ نیست
  • تا ز بیماری‌ چشمان تو بیمار شدم
  • نشود بر سر کوی‌ تو بیابم راهی‌
  • از دم پیر، در این راه مددکار شدم
  • دامن از آنچه که انباشته‌‌ام برچیدم
  • تا که خجلت‌زده در خدمت خمّار شدم.

انتهای پیام /*