فراقِ یار

فراق یار

کد : 72788 | تاریخ : 20/01/1388

  • از تو ای‌ می زده! در میکده نامی‌ نشنیدم
  • نزد عُشّاق شدم، قامت سرو تو ندیدم
  • از وطن رخت ببستم که تو را باز بیابم
  • هر چه حیرتزده گشتم، به نوایی‌ نرسیدم
  • گفتم از خود برهم تا رُخ ماه تو ببینم
  • چه کنم من که از این قید منیّت نرهیدم؟
  • کوچ کردند حریفان و رسیدند به مقصد
  • بی‌نصیبم من بیچاره که در خانه خزیدم
  • لُطفی‌ ای‌ دوست! که پروانه شوم در بر رویت
  • رحمی‌ ای‌ یار! که از دور رسانند نویدم
  • ا‌ی‌ که روح منی‌! از رنج فراقت چه نبردم
  • ای‌ که در جان منی‌! از غم هجرت چه کشیدم؟

انتهای پیام /*