جامه دران

جامه دران

کد : 72793 | تاریخ : 15/01/1388

  • من خواستار جام می‌ از دست دلبرم
  • این راز با که گویم و، این غم کُجا برم[1]؟
  • جان باختم به حسرت دیدار روی‌ دوست
  • پروانه دور شمعم و، اِسپند آذرم
  • پرپر شدم ز دوری‌ او، کُنج این قفس
  • این دام باز گیر! تا که معلّق‌زنان پرم
  • این خِرقه‌ی‌ ملوّث و، سجّاده‌ی‌ ریا
  • آیا شود که بر در میخانه بردرم؟
  • گر از سبوی‌ عشق، دهد یار جُرعه‌ای‌
  • مستانه جان ز خِرقه‌ی‌ هستی‌ در‌‌‌آورم
  • پیرم، ولی‌ به گوشه‌ی‌ چشمی‌ جوان شوم
  • لطفی‌! که از سراچه‌ی‌ آفاق بگذرم.

انتهای پیام /*