کاروان عشق

کاروان عشق

کد : 72825 | تاریخ : 13/12/1387

  • پریشان حالی‌ و درماندگی‌ّ ما نمی‌‌دانی‌
  • خطا کاریّ‌ ما را فاش، بی‌‌پروا نمی‌‌دانی[1]
  • به مستی‌، کاروان عاشقان رفتند از این منزل
  • بُرون رفتند از «لا» جانب «الاّ»، نمی‌‌دانی‌
  • تُهیدستی‌ّ و ظالم پیشگیّ‌ ما نمی‌‌بینی‌
  • سبُکباری‌ّ عاشق پیشه‌ی‌ والا نمی‌‌دانی‌
  • بُرون رفتند از خود، تا که دریابند دلبر را
  • تو در کُنج قفس، منزلگه عنقا نمی‌‌دانی‌
  • ز جا برخیز و، بشکن این قفس، بگشای‌‌ غلها را!
  • تو منزلگاه آدم را وراء «لا» نمی‌دانی‌
  • نبُردی‌ حاصلی‌ از عُمر، جز دعوای‌ بیحاصل
  • تو گویی‌ آدمیّت را، جُز این دعوا نمی‌‌دانی‌.

انتهای پیام /*