سیرو سلوک عرفانی امام خمینی(س)/2

مقامات عرفانی از نظر امام خمینی

کد : 73116 | تاریخ : 04/01/1395

داستان سیر و سلوک انسان در مکتب ابن عربی، از آنجا آغاز می ‏شود که انسان در طی قوس نزول، به عالم ماده هبوط کرد و در پائین‏ترین مراتب وجود جای گرفت. حضور در این جایگاه اما، در خور شأن وی نیست و او باید با مجاهده و سیر و سلوک به جایگاه اولیه‏ اش بازگردد. جایی که انسان به فنا می‏رسد و یکسره محو می‏گردد. طی این قوس صعود البته آسان نیست و سالک باید در این راه سختی‏ها را به جان بخرد.


پرتال امام خمینی- رضا نهضت: در نوبت گذشته در باره رای امام خمینی (س) درباره تصوف و مستحدثاتی آنان به طور مبسوط سخن گفتیم. در این نوبت، به بررسی مقامات و منازل از نظر ایشان می پردازیم.

منازل و مقامات سیر و سلوک از نظر امام خمینی

داستان سیر و سلوک انسان در مکتب ابن عربی، از آنجا آغاز می ‏شود که انسان در طی قوس نزول، به عالم ماده هبوط کرد و در پائین‏ترین مراتب وجود جای گرفت. حضور در این جایگاه اما، در خور شأن وی نیست و او باید با مجاهده و سیر و سلوک به جایگاه اولیه‏ اش بازگردد. جایی که انسان به فنا می‏رسد و یکسره محو می‏گردد. طی این قوس صعود البته آسان نیست و سالک باید در این راه سختی‏ها را به جان بخرد؛

گفته بودی که ره عشق ره پر خطری است / عاشقم من که ره پرخطری می‏جویم(دیوان امام، ص 169)

تعریف حال و مقام در عرفان اسلامی

در این سفر روحانی، سالک ناگزیر به گذراندن منازل و مقاماتی است که به مدد آنها می ‏تواند به سر منزل مقصود نائل گردد. در طی این منازل و مقامات، احوالی برای سالک پدید می ‏آیند که می‏ توانند حرکت وی را شتاب بخشند. در واقع حال و مقام دو اصطلاح مهم در عرفان اسلامی هستند. طی منازل و مقامات، امری اختیاری است که سالک باید به یاری پیر آنها را بگذراند و پای گذاردن در مقام و منزل بعدی منوط به این است که وی منزل پیشین را به طور کامل و با موفقیت گذرانده باشد و تا زمانی که حق هر مقام را ادا نکرده باشد، مجاز به قدم نهادن در منزل و مقام بعدی نیست. اما احوال از سنخ دیگرند و اراده و خواست سالک در بدست آمدن آنها نقشی ندارد. چرا که عارفان، حال را واردی غیبی می‏ دانند که از جانب پروردگار، گه گاه بر دل سالک فرود می‏ آید. البته این احوال دائمی و همیشگی نیستند و به زودی زائل می ‏شوند. چرا که «الاحوالُ کَالبروقِ».

احوال و مقامات بر اساس نظر ابو نصر سراج

البته تعداد این منازل و مقامات ثابت نیست و عارفان بر اساس سلوک خویش، به معرفی آنها پرداخته ‏اند. امام اما، خود به تنظیم منازل و مقاماتی خاص برای همه سالکان نمی ‏پردازد؛ شاید به این دلیل که معتقد است هر انسانی بنا به مقتضای درک و استعدادش، باید سلوکی ویژه و خاص داشته باشد. با این وجود، بدون ذکر ترتیب و تقدم و تأخر به ذکر بعضی از این منازل و مقامات می‏پردازد. کتاب شرح چهل حدیث و شرح حدیث جنود عقل و جهل شرح و توضیح بعضی از این منازل است. در این قسمت سعی می‏ کنیم بر اساس نظرات ابونصر سراج و عطار نیشابوری، به بررسی آراء امام، پیرامون احوال و مقامات بپردازیم. مقامات از نظر ابونصر سراج هفت منزل‏اند: 1ـ توبه 2ـ ورع 3ـ زهد 4ـ فقر 5ـ صبر 6ـ توکل 7ـ رضا. وی همچنین از ده حال، که بر سالک روی می‏ نماید، سخن گفته است: 1ـ مراقبه 2ـ قرب 3ـ محبت 4ـ خوف 5ـ رجاء 6ـ شوق 7ـ انس 8ـ اطمینان 9ـ مشاهده 10- یقین.

احوال نزد عطار نیشابوری

عطار نیشابوری تنها سخن از هفت مقام به میان می‏آورد: 1ـ طلب 2ـ عشق 3ـ معرفت 4ـ استغنا 5ـ توحید 6ـ حیرت 7ـ فقر و فنا.

اما چرا از میان عارفان، به نظرات این دو عارف استناد کردیم؟ ابونصر سراج از قدیمی ‏ترین صوفیان است که به بیان مقامات و احوال پرداخته است و نظرات وی را بسیاری از بزرگان تصوف پذیرفته ‏اند. آراء عطار نیشابوری را نیز به عنوان مظهر عرفان ایرانی برگزیدیم.

مقامات سلوک از نظر امام خمینی (بر اساس نظریه ابونصر سراج)

توبه چیست؟

توبه: اولین مقامی که سالک در آن گام می‏ نهد، مقام توبه است و آن «عبارت است از رجوع از طبیعت به سوی روحانیت نفس، بعد از آن که به واسطة معاصی و کدورت نافرمانی نور فطرت و روحانیت محجوب به ظلمت طبیعت شده»(، شرح چهل حدیث، ص 272).

تقدم سلوک علمی بر سلوک عملی

انسان پس از آن که دریافت خطاها و اعمالی که انجام داده، سبب فراق وی از محبوب گردیده است، عزم بر توبه می‏ نماید. در واقع تا زمانی که انسان بر نادرستی اعمالش آگاهی پیدا نکند، ممکن نیست که توبه کند. به همین دلیل است که امام خمینی(س) ، سلوک علمی را بر سلوک عملی مقدم می‏ دارد. ( آداب نماز، ص 73.)

ارکان توبه

اما ارکان توبه چیست و سالک چه باید بکند تا توبه ‏اش مورد قبول واقع گردد؟ امام با استفاده از سخن علی(ع) ارکان توبه را دو چیز می‏داند: «پشیمانی» و «عزم بر عدم عود».( همان 278). درواقع این ها حداقل کارهایی است که سالک باید انجام دهد. بر سالک است که پس از انجام این دو کار، آن چه را که از حقوق مردم ضایع نموده احیا کند و آن چه را که مربوط به پروردگار است «قضا کند یا تأدیه نماید و اگر تمام آن ها را ممکنش نیست قیام به مقدار امکان کند.»(همان)

مراتب و کیفیت توبه

مقام توبه، خود دارای مراتبی است و هرکس، به مقدار استعدادش، می‏تواند در آن گام نهد. اما مراتب و کیفیت توبة کامل چگونه است؟ امام، مراتب توبه کامل را نیز بر اساس سخن علی(ع) بیان می‏ دارد. سالک، که مراحل ابتدایی و اولیه توبه را پشت سر نهاده، باید که با ریاضات جسمی و گرفتن روزه‏ های مستحبی، آن چه را که در ایام معصیت و گناه بر بدنش افزوده شده ذوب کند( همان، ص 279) و به وسیلة انجام عبادات، حلاوت گناهان گذشته را از قلب و روحش بزداید. به این وسیله است که توبة کامل محقق می ‏گردد. امام، در این منزل، به بیان نکاتی مهم می‌پردازد، که سالک باید همواره آنان را مد نظر داشته باشد.

نکاتی مهم پیرامون منزل توبه

ایام جوانی بهار توبه است

1ـ توبة صحیحة کامله ـ آن چنان که ذکر شد ـ بسیار مشکل و صعب است و انسان کمتر می‏ تواند به آن دست پیدا کند( همان، ص 273). درواقع انجام گناهان ـ به خصوص گناهان کبیره ـ انسان را از یاد توبه غافل می‏ نماید؛ به همین جهت امام، بهار توبه را ایام جوانی می‏ داند؛ مگر نه این که در این دوران، بار گناهان کمتر و کدورت قلبی ناقص‏ تر است و در نتیجه شرایط توبه آسان تر و سهل‌تر است؟(همان)

صفایی که با توبه هم باز نمی گردد

2ـ سالک باید بداند که پس از توبه نیز، نمی تواند صفای باطنی و صفای فطری قلب را بدست آورد. «چنان چه صفحة کاغذی را اگر سیاه کنند و باز بخواهند جلا دهند، البته به حالت جلای اولی بر نمی‏گردد»‎؛ یا ظرف شکسته را اگر اصلاح کنند، باز به حالت اولی مشکل است عود کند».(همان ص 274)

از رحمت خداوند نباید نا امید شد

3ـ نباید گناهان سالک، در چشمش، چنان جلوه نماید که وی را از رحمت حق ناامید کند؛ چرا که این خود اعظم گناهان است و از مکاید شیطان و نفس اماره است.(همان، ص 278) سالک باید بداند که:

هرکسی از گنهش پوزش و بخشش طلبد / دوست در طاعت من غافر و توّاب من است(، دیوان، ص 57)

توبه به دست پیر و مرشد

4ـ توبه در نزد پیر و مرشد، و با کمک و هدایت وی، بسیار راهگشا و سودمند است:

برخاست ز عاشقی صفیری / می‏ خواست زدوست دستگیری

او را بـه شـرابـخانه آورد /تـا تـوبـه کنـد به دست پیری(. همان، ص 288)

توبه نصوح چیست؟/توبه کامل

توبه نصوح اصطلاحی قرآنی است که مفسرین و دانشمندان پیرامون حقیقت آن اختلاف نظر دارند. درواقع قرآن از مؤمنین می‏ خواهد که توبه‏ شان از سنخ توبه نصوح باشد: «یا ایها الذین امنوا توبوا الی الله توبة نصوحاً»(تحریم: 8.) به نظر می ‏رسد که توبة نصوح از نظر امام، مترادف است با توبة صحیحه کامله که پیشتر از این ذکر آن رفت.

مقام ورع چیست؟

ورع در لغت به معنای پرهیزگاری، خویشتن داری و پارسایی و دومین مقام از مقامات سالکین است. سالک باید با سعی و تلاش فراوان، مراقبت نفس نماید و از انجام گناه و لغزش بیمناک باشد.(، شرح چهل حدیث، ص 473). در واقع حفظ و مراقبت نفس دارای مراحلی است که بالاترین آن مقام ورع است. آنچه که باعث می‏شود که سالک بر نفس خویش سخت‏ گیری نماید همانا تعظیم حق است.(همان)

مراتب ورع

همان‏ گونه که مقام توبه دارای مراتبی است، ورع نیز مراتب مختلفی دارد. امام خمینی(س) شش مرتبه برای ورع بیان می‏ نماید:(همان)

1ـ ورع عامه: عبارت است از دوری از گناهان کبیره.

2ـ ورع خاصه: در این مرحله، سالک نه تنها از گناهان کبیره احتراز می‏نماید بلکه از مشتبهات نیز دوری می‏ کند؛ چرا که اشتغال به مشتبهات، ممکن است سالک را در دام محرمات گرفتار کند.

3ـ ورع اهل زهد: صاحبان این نوع ورع از انجام عمل مباح نیز دوری می‏ کنند؛ چرا که ممکن است همین اعمال مباح، چون باری بر دوش سالک باشد و مانع سلوک وی گردد.

4ـ ورع اهل سلوک: در این نوع ورع، سالک، به امید کسب مقامات الهی از دنیا دل می‏ کند. البته به نظر می‏ رسد این مرتبه می‏ تواند با مراحل قبل نیز قابل جمع باشد. اما امام این مرحله را به صورت مجزّا ذکر می‏ کند.

5ـ ورع مجذوبین: این مرحله عبارت است از «ترک مقامات برای وصول به باب الله و شهود جمال الله».(همان)

مده از جنت و از حور و قصورم خبری

6ـ ورع اولیاء: در این مرحله، سالک از توجه به غایات اجتناب می‏  کند. در واقع آنچه که برای وی مهم است رضایت محبوب است و نه کسب پاداش و ثواب. در این مرحله است که سالک می ‏گوید:

مده از جنّت و از حور و قصورم خبری / جز رخ دوست نظر سوی کسی نیست مرا (دیوان امام، ص 4)

و نیز:

با مدّعی بگو که تو و جنت النعیم / دیدار یار حاصل سر نهان ماست(همان، ص 55)

سالک در این مرحله به جایی می رسد که امید و توقع رسیدن به جنّت و فردوس را به منزلة امری باطل و حجاب راه محسوب می‏ کند:

تو راه جنت و فردوس را در پیش خود دیدی / جدا گشتی ز راه حق و پیوستی بباطل ها (همان، ص 46)

زهد چیست؟

زهد در لغت، به معنای بی‏ میلی و روی گردانیدن از چیزی است. در عرفان این واژه، به معنای دست کشیدن از تعلّقات دنیوی است. سالک سعی می‏ کند با فارغ شدن از دنیا قلب خویش را آمادة آخرت نماید. به اعتقاد امام در زهد حقیقی، قلب سالک از هرگونه شک و شرک خالی می‏ گردد و غیر حق در آن جایی ندارد.( حدیث جنود عقل وجهلص 299)

معنای دنیا نزد امام خمینی(س)

اما مراد از دنیا در کلام امام چیست؟ آیا وی مانند بعضی از صوفیان، از نعمات و مواهب دنیوی دست می‏کشد؟ به اعتقاد امام، هر چیز که انسان را از یاد حق تعالی محروم کند از سنخ دنیاست.(همان، ص 300)

مراتب زهد

زهد نیز، مانند مقامات دیگر دارای مراتبی است و این مراتب از نظر امام از این قرارند:

1ـ زهد عامه: سالک در این نوع زهد، برای رسیدن به نعمات اخروی، از دنیا اعراض می ‏کند.( همان، ص 295) این مرتبه از نظر امام، چندان اهمیت ندارد؛ چرا که هدف از زهد در اینجا، رسیدن به لذات بهشتی و دور شدن از عقاب آخرت است. در این مرحله سالک به کمک عقل بر شهوت خویش غلبه می‌کند. به اعتقاد امام «این ترک شهوت برای شهوت است».(همان)

2ـ زهد خاصه: در این مرحله، سالک به بعضی از مراتب عالیة عالم آخرت ایمان پیدا می‏ کند و به همین دلیل لذات جسمانی و مشتهیات حیوانی در چشم وی حقیر می‏ گردد. در اثر چشم پوشی وی از لذات جسمانی، وی نائل به لذات عقلیة روحانیه می‏گردد. اما چه می‏ توان کرد که این مرحله نیز زهد حقیقی نیست؛ بلکه ترک شهوت و لذتی است برای به دست آوردن شهوت و لذتی دیگر.

پیوند زهد و عشق

3ـ زهد اخص خواص: در این مرحله، سالک از لذات روحانی و مشتهیات عقلانی دست می‏ کشد و هدفش تنها و تنها، مشاهده جمال جمیل الهی و وصول به حقایق معارف ربانی می‏گردد و این البته همان زهد حقیقی است: ترک غیر خدا برای خدا. در این مرحله است که زهد با محبت و عشق پیوندی وثیق پیدا می ‏کند و این درجة از زهد، اولین مقام برای عاشقان محسوب می ‏گردد.(همان، ص 296)

معنای فقر در عرفان

فقر: فقر در لغت، به معنای نیازمندی است و در اصطلاح عرفان عبارت است از نیازمندیِ سالک به خداوند و بی‏ نیازی از غیر او. درواقع یکی از صفات ذاتی سالک، همانا فقر است؛ چرا که تمام وجود وی، یکسره محتاج باری تعالی است. به همین دلیل است که:

کشکول فقر شد سبب افتخار ما / ای یاردلفریب! بیفزای افتخار(همان، ص 122)

و به همین دلیل است که امام، با توجه به حدیث الفقر فخری می ‏سراید:

فخر است برای من فقیر تو شدن / از خویش گسستن و اسیر تو شدن(همان، ص 230)

و

فقر فخر است اگر فارغ از عالم باشد / آن‏که از خویش گذر کرد، چه‏ اش غم باشد؟(همان، ص86.)

غنا اما، از صفات ذاتی پروردگار است. به همین سبب همة موجودات عالم، از جبروت تا هیولای اولی، نیازمند و محتاج وی هستند.( ، شرح چهل حدیث، ص 444). سالک باید به جایی برسد که دریابد همه وجودات خاصه و تعینات فعلیه در حضرت مشیت فانی هستند. در واقع از نظر امام فقر مطلق برابر با حضرت مشیت مطلقه است.(شرح دعای سحر ص 47)

معنای صبر/خودداری از هرگونه شکایت

صبر: صبر در لغت، به معنای خویشتن داری و در اصطلاح عرفان مقامی نفسانی است که سالک با مجاهده و ریاضت بدان نائل می‏ گردد. به اعتقاد امام، قوام صبر وابسته به دو چیز است: اول اینکه سالک در باطن، از ناملایماتی که بر وی وارد می‏ شود کراهت داشته باشد و دیگر اینکه سالک از هرگونه شکایت خودداری کند.(شرح جنود عقل و جهل، ص 410)  امام با توجه به حدیثی از پیامبر، برای مقام صبر سه درجه و مرتبه بیان می‌کند:(همان، صص 412-413)

1ـ صبر بر بلیات و مصیبات: در این درجه از صبر، انسان از هرگونه شکوه و گلایه در برابر خلق خودداری می ‏نماید و شکوه و گلایه‌های خویش را تنها نزد خالق خویش اظهار می‌کند. به اعتقاد امام برای این نوع صبر سیصد درجه ثواب است.

2ـ صبر در اطاعت: به این معنی است که سالک، در به جا آوردن طاعات و عبادات کوشا است و فریب نفس اماره را نمی‏خورد. بالاتر مرتبة این نوع صبر، این است که سالک گرفتار عجب و کبر نگردد.(همان، ص 413) صاحب این صبر ششصد درجه ثواب خواهد برد.

3ـ صبر در معصیت: در این مرحله، سالک بر جنود ابلیس غلبه پیدا می ‏نماید و در مقابل شیطان بزرگ، که همان نفس آدمی است پیروز می‏ گردد. به اعتقاد امام، این نوع صبر مشکل‏تر از مراتب قبلی است. برای این نوع صبر، نهصد درجه ثواب است.

مراتب صبر

امام همچنین با توجه به سخن شبلی، برای صبر مراتب و درجات دیگری ذکر می‌کند و البته آن را مخصوص اهل سلوک و کمّل اولیاء می‏ داند:‌

1ـ صبرلله: پائین‏ ترین درجه صبر، همین مرتبه است. در این مرحله، سالک سعی می‏کند با خروج از بیت نفس و بیرون رفتن از انانیت مهاجر الی الله گردد.(همان، ص 418)

2ـ صبر بالله: این درجه از صبر دارای دو مقام است. در مقام اول، سالک پس از گام نهادن در مسیر سلوک درمی‏ یابد که همه حرکات و سکناتش به اراده و خواست خداوند است و وی نقشی در این میان ندارد. سالک در این مرحله، صبرش را نیز بالله می ‏بیند.

مقام دوم مربوط به اهل صحو است. سالک پس از طیّ مراتب و مقامات سلوک و رسیدن به فناء و محو مطلق، به عنایت حق، به خویشتن خویش باز می‏آید. در اینجا بر اوست که از دیگران دستگیری کند؛ چرا که وجود وی وجودی حقانی گردیده و به قرب نوافل نائل گردیده است.(همان، ص 419)

3ـ صبر علی الله: این مقام بعد از مرتبه اول صبر بالله حاصل می‏گردد. هنگامی که سالک تمام واردات را از جانب پروردگار دانست و جز او متصرف و منشاء اثری در عالم ندید، صبر او علی الله می‏شود. او حتی همه بلیات و مصیبات را نیز جلوه‏ های اسماء و صفات می‏ بیند.(همان)

4ـ صبر فی الله: این درجه از صبر، مختص اهل حضوری است که به مشاهده و درک اسماء الهی نائل گردیده ‏اند. «پس در آن مشاهدات و جلوات هرچه صبر کنند و دل را از استهلاک و اضمحلال نگه دارند، صبر فی الله است.»(همان)

5ـ صبر مع الله: در این مرتبه، سالک از مقام اسماء الهی صعود می ‏نماید و موفق به مشاهده ذاتی می‏ گردد. در این مقام سالک هرچه در برابر جلوات ذات صبر کند، صبر مع الله نام می‏ گیرد.(همان)

6ـ صبر عن الله: در این مرتبه، که سخت ترین و بالاترین مراتب صبر است، سالک، که از حالت سکر خارج گردیده و به صحو رسیده، باید در فراق محبوب و معشوق خویش صبر نماید(همان، ص 420) که علی(ع) فرمود: «و هَبْنی صبرتُ علی عذابک، فکیفَ أصْبِرُ علی فراقک».(سید بن طاووس، اقبال الاعمال، ، ص 708)

معنای توکل

توکل: توکل در لغت، به معنای اظهار عجز و اعتماد بر غیر است(، شرح چهل حدیث، ص 214) و در اصطلاح عبارت است از این که سالک تمام امورش را به پروردگار واگذار کند. سالک در اثر ایمان به توحید فعلی درمی ‏یابد که هیچ مأوا و پناهی غیر از پروردگار وجود ندارد. به همین دلیل است که حالت توکل در قلب وی پدیدار می‏ گردد.(، آداب نمازص 227)

ارکان توکل

امام برخلاف برخی از صوفیه، هیچ منافاتی میان توکل و کسب و کار نمی ‏بیند. به اعتقاد وی، ترک کسب و کار به بهانه توکل ناشی از جهل و نقصان آدمی است؛ چرا که: «توکل ترک اعتماد به اسباب است و رجوع اسباب است به مسبب الاسباب. پس با وقوع در اسباب منافات ندارد.»(، شرح جنود عقل و جهل، صص 213- 214) به اعتقاد وی توکل چهار رکن اساسی دارد:(همان، صص 200- 201)

1ـ سالک ایمان داشته باشد که خداوند بر آنچه او محتاج است، آگاه است.

2ـ سالک ایمان داشته باشد که خداوند قادر است نیازهای وی را برطرف کند.

3ـ خداوند بخل ندارد.

4ـ خداوند بر موکل خویش لطف  و مرحمت بی‏پایان دارد.

مقام رضا بالاتر از تسلیم

رضا: رضا در لغت به معنای خشنودی است و در اصطلاح عبارت است از خشنودی و شادمانیِ سالک از پروردگار و قضا و قدرِ الهی. البته لازمه این خشنودی و رضا، خشنودی از خلق است.(همان، ص 162.)

این مرتبه فوق مقام تسلیم و دون مقام فناست.(همان) درواقع، نفس بعد از ایمان به تسلیم، به رضا می‌رسد و از رضا به فنا سوق داده می‏ شود.(، آداب نماز، ص 23.)

مبادی مقام رضا

به اعتقاد امام خمینی(س)، مقام رضا بر مبادی و پایه ‏هایی استوار است که عبارتند از:

1ـ علم به جمیل بودن حضرت حق: سالک با علم پیدا کردن به جمیل بودن خداوند، گام در مقام «رضا» می ‏نهد. وی زیبایی پروردگار را در سه مقام ذات، صفات و افعال درک می‌کند. (شرح حدیث عقل و جهل، ص 170)

 2ـ ایمان به جمیل بودن حق: علم سالک به تنهایی کفایت نمی‏کند و لازم است که این علم به قلب وی رسد. در واقع سالک باید باور قلبی پیدا کند که پروردگار جمیل است. در اثر این ایمان، رضایت و خشنودی در دل او جلوه‏ گر می‏شود و این اولین مرتبه رضاست.

3ـ طمأنینه به جمیل بودن حق: در این مرحله، سالک مخاطب آیه شریفه «یا ایتها النفس المطمئنة ارجعی الی ربک راضیة مرضیه» (فجر: 28-27) می‏ گردد. در این جاست که خداوند از او راضی است و او از خداوند خشنود است.(شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 171)

مشاهدات سالک

4ـ مشاهدة جمال حق: این مرحله مخصوص کسانی است که قلب خود را یکسره از عالم کثرات منقطع و منصرف کرده‏ اند؛ به همین دلیل پروردگار باجلوات مختلفش متناسب با استعداد و ظرفیتشان بر آنها تجلّی می ‏کند. مشاهده از نظر امام بر سه قسم است:

1ـ مشاهده تجلّی افعالی: در این مرحله، سالک به قضای الهی خشنود است و آن را مکروه و مذموم تلقی نمی‏ کند.

2ـ مشاهدة تجلّی صفاتی و اسمائی: سالک در مرحله‏ ای بالاتر، به مشاهدة اسماء و صفات پروردگار نائل می ‏گردد و به فنای صفاتی می‏ رسد.

مشاهدة تجلّی ذاتی:(همان، ص 172-171.)

مراتب مقام رضا

همان گونه که هر یک از مقامات پیشین دارای مراتب و درجاتی بود، مقام رضا نیز دارای مراتبی است. امام آنها را چنین برمی‌شمارد:

1ـ رضا به مقام ربوبیت حق: در این مرحله، مشقت و سختی انجام تکالیف و عبادات برای سالک به شیرینی و حلاوت تبدیل می‏ گردد و منهیات شرعیه پیش او مغبوض می‏ شود.(همان، ص 167)

2ـ رضا به قضاء و قدر الهی: سالک در این مرتبه، از همه پیش‏آمدهای تلخ و شیرین خشنود می‌گردد؛ چرا که آنها را عطایا و رحمتهای الهی می‏داند. این رضا حاصل معرفت سالک به مقام رأفت و رحمت پروردگار است. درواقع سالک در می‏ یابد که هر چیز که خداوند نصیب وی کرده از برای تربیت وی و حصول کمالات نفسانیه‏ اش است. (همان، صص 168-169)

3ـ رضا برضی الله: در این مرحله، رضایت سالک تابعِ رضایت پروردگار است و ارادة او به ارادة خداوند است.(همان، ص 169.) به همین دلیل است که امام می ‏فرماید:

گربار عشق را به رضا می ‏کشی چه باک / خاور به جا نبود و یا باختر نبود(، دیوان امام، ص 107)

 ادامه دارد ...


منابع و ماخذ:

امام خمینی(س)، دیوان امام، مؤسسة تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، چاپ ششم، زمستان 1374

امام خمینی(س)، شرح چهل حدیث، مؤسسة تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ هفتم، پاییز 1375

امام خمینی(س)، آداب نماز، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، چاپ دهم، تابستان 1380

. امام خمینی(س)، شرح حدیث جنود عقل وجهل، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، چاپ پنجم، تابستان 1380

.امام خمینی(س)، شرح دعای سحر، ترجمه سید احمد فهری، فیض کاشانی، تهران، چاپ دوم،

ابن طاووس، اقبال الاعمال، دارالکتب الاسلامیه، طهران

انتهای پیام /*