بخش اول: مبانی اندیشه

‏‏تربیت بعد معنوى انسان از طریق وحى ‏

نبوت

کد : 73659 | تاریخ : 12/11/1394

‏تربیت بعد معنوى انسان از طریق وحى ‏

‏انسان اگر به همین حد طبیعت بود و بیشتر از این چیزى نبود، دیگر احتیاج به اینکه یک چیزى از عالَم غیب براى انسان فرستاده بشود تا انسان را تربیت بکند، تربیت آن ورق را بکند [نداشت ]؛ چون آن ورق نبود، احتیاج هم نبود، لکن چون انسانْ مجرد از این عالم طبیعتْ یک حقیقتى است، همین خودِ خصوصیاتى که در طبیعت هست دال بر این است که یک ماورایى، یک ماورایى از این براى این طبیعت هست؛ چون انسان یک ماورایى دارد و به حَسَب براهینى که در فلسفه ثابت است ماوراى این طبیعت در انسان هست و انسان داراى یک عقلِ بالامکانْ مجرد [است ]، و بعد هم مجرد تام خواهد شد؛ تربیت آن ورق که ورق معنوى انسان باشد باید کسى این تربیت را بکند که علم به آن طرف، علم حقیقى به آن طرف داشته باشد و علم به روابطى که مابین انسان و آن طرف طبیعت و آن طرف هست؛ این روابط را بتواند ادراک بکند؛ و آنْ بشر نیست، بشر ندارد؛ همین قدر مورد طبیعت را او مى تواند ادراک بکند. هر چه ذره بین بیندازند ماوراى طبیعت با ذره بین دیده نمى شود؛ آن محتاج به این است که یک معانى دیگرى در کار‏

‎[[page 53]]‎


‏ ‏

‏باشد و چون این روابط بر بشر مخفى است و خداى تبارک و تعالى که خالق همه چیز است این روابط را مى داند، از این جهت، به وحى الهى براى یک عده اى از اشخاصى که کمال پیدا کرده اند و کمالات معنویه را دنبالش کردند و فهمیدند، روابطى حاصل مى شود مابین انسان و عالَم وحى؛ به او وحى مى شود و براى تربیت این ورقِ دومِ انسان بَعْث مى شوند اینها؛ مى آیند در بین مردم و مردم را تربیت مى خواهند بکنند.‏‏ 23‏

‏***‏

‎ ‎

‎[[page 54]]‎

انتهای پیام /*