مقالۀ اولی (مقدّمات نماز)

فصل پنجم: ستر عورت

کد : 73819 | تاریخ : 30/04/1395

‏     ‏‏و آن نزد عامه، ستر مقابح بدن است از ناظر محترم و در حال صلوة.‏

‏     و در نزد خاصه، ستر مقابح اعمال است به لباس تقوا که خیر البسه‏‎ ‎‏است، مطلقاً، و در وقت حضور در محضر مقدس، بالخصوص. ‏

‏     و در نزد اخصّ خواص، ستر مقابح نفوس است به لباس عفاف.‏

‏     و در نزد اهل ایمان، ستر مقابح قلوب است به لباس طمأنینه.‏

‏     و در نزد اهل معرفت و کشف، ستر مقابح سرّ است به لباس شهود.‏

‏     و در نزد اهل ولایت، ستر مقابح سرِّ سرّ است به لباس تمکین؛ و سالک‏‎ ‎‏چون بدین مقام رسید، ستر جمیع عورات خود را نموده و لایق محضر شده و‏‎ ‎‏از برای او دوام حضور است.‏

‏     و حقّ تعالی ـ جلت رحمته و وسعت ستاریته ـ ستار جمیع عورات و‏‎ ‎‏مقابح خلق است ‏‏به کرامت نمودن این نوع بشری را به البسۀ گوناگون که آنها‏‎ ‎‏را از مقابح ظاهریۀ بدنیه ستر نماید. و ستر فرموده مقابح اعمالی را به پردۀ‏‎ ‎‏ملکوت؛ و اگر این پردۀ ستاریت ملکوتیه بر صور اعمال ما بندگان نبود و‏‎ ‎‏صورت غیبیۀ آنها ظاهر می شد، در همین عالم رسوا و خوار می شدیم؛ لکن‏‎ ‎‏حقّ تعالی ـ جل شأنه ـ با ستاریت خود، آنها را از انظار اهل عالم مستور فرموده؛ و ‏‎ ‎‏ستر فرموده مقابح اخلاقی و ملکوت ملکات خبیثۀ ما را به این صورت معتدلۀ‏‎ ‎‏مستقیمۀ ملکیه؛ و اگر هتک فرموده بود این ستر را، و صور ملکات اخلاق ظاهر‏‎ ‎


‎[[page 49]]‎‏می شد، هر یک، به یک صورت مناسبۀ با آن ملکۀ باطنیه بودیم؛ چنانچه در‏‎ ‎‏غیر این عالم که وقت ظهور سرایر است و یوم بروز ملکات است، چنین خواهد‏‎ ‎‏شد؛ و فی الحدیث: ‏یُحْشَرُ بَعْضٌ عَلیٰ صُوَرٍ تَحْسُنُ عِنْدَهَا الْقِرَدَةُ وَ الْخَنٰازیر؛‎[1]‎‎ ‎‏و در ‏‏کافی‏‏ شریف است که: «متکبر محشور شود به صورت مورچۀ ضعیفی، و‏‎ ‎‏پایمال خلایق گردد تا مردم از حساب فارغ شوند.»‏‎[2]‎

‏    ‏‏بالجمله، این صورت انسانّیه، پردۀ ستّاریّت حقّ است به روی عورات‏‎ ‎‏باطنیۀ ما؛ چنانچه ستر مقابح قلوب و اسرار را فرماید به ستاریت افعالیه و‏‎ ‎‏اسماییه و ذاتیه از همۀ موجودات ملکیه و ملکوتیه، به حسب مراتب آنها؛ و بر‏‎ ‎‏سالک سبیل آخرت و مجاهد فی سبیل الله لازم است که ستر عورات باطنیه و‏‎ ‎‏سریۀ خود را بنماید به تمسک به مقام غفاریت و ستاریت حقّ؛ و به تحقق به‏‎ ‎‏حقیقت توبه و ورود به منزل انابه، خود را و عورات خود را مستور نماید؛ و ما‏‎ ‎‏شرح بعض مراتب توبه را در ‏‏شرح اربعین‏‏27‏‏ دادیم.‏

‏     ‏وصل: ‏عَنْ مِصْبٰاحِ الشَّریعَةِ، قٰالَ الصّادِقُ، عَلَیْهِ السَّلاٰمُ:‏ اَزْیَنُ اللِّبٰاسِ‎ ‎لِلْمُؤمِنینَ لِبٰاسُ التَّقْویٰ وَ اَنْعَمُهُ الاْیمٰانُ؛ قٰالَ الله ، عَزَّوجَلَّ: «وَ لِبٰاسُ التَّقْویٰ ذٰلِکَ‎ ‎خَیْرٌ.» وَ اَمَّا اللِّبٰاسُ الظّاهِرُ فَنِعْمَةٌ مِنَ الله یَسْتُرُ عَوْرٰاتِ بَنی آدَمَ؛ وَ هِیَ کَرٰامَةٌ اَکْرَمَ الله ‎ ‎بِهٰا عِبٰادَهُ ذُرِّیَةَ آدَمَ(ع) مٰالَمْ یُکْرِمْ غَیْرَهُمْ؛ وَ هِیَ لِلْمُؤمِنینَ آلةٌ لِأَداءِ ما افْتَرَضَ الله‎ ‎ عَلَیْهِمْ. وَ خَیْرُ لِبٰاسِکَ مٰا لاٰیَشْغَلُکَ عَنِ الله عزَّوَجَلَّ؛ بَلْ یُقَرِّبُکَ مِنْ شُکْرِهِ وَ ذِکْرِهِ وَ‎ ‎طٰاعَتِهِ وَلاٰ یُحْمِلُکَ فیهٰا اِلیَ الْعُجْبِ وَ الرِّئٰاءِ وَ التَّزَیُّنِ وَ الْمُفٰاخَرَةِ وَ الْخُیَلاٰءِ، فَاِنَّهٰا‎ ‎مِنْ آفٰاتِ الدّینِ وَ مُورِثَةُ الْقَسْوَةِ فیِ الْقَلْبِ. فَاِذٰا لَبِسْتَ ثَوبَکَ فَاذکُرْ سَتْرَالله تَعٰالیٰ‎ ‎عَلَیْکَ ذُنُوبَکَ بِرَحْمَتِهِ، وَ اَلْبِسْ بٰاطِنَکَ بِالصِّدْقِ کَمٰا اَلْبَسْتَ ظٰاهِرَکَ بِثَوْبِکَ؛ وَلْیَکُنْ‎ ‎بٰاطِنُکَ فی سَتْرِ الرَّهْبَةِ وَ ظٰاهِرُکَ فی سَتْرِ الطّاعَةِ. وَ اعْتَبِرْ بِفَضْلِ الله عَزَّوَجَلَّ حَیْثُ‎ ‎خَلَقَ اَسبٰابَ اللِّبٰاسِ لِتَسْتُرَ الْعَوْرٰاتِ الظَّاهِرَةَ وَ فَتَحَ اَبْوٰابَ التَوْبَةِ وَ الاِْنٰابَةِ لِتَسْتُرَ بِهٰا ‎ ‎ 


‎[[page 50]]‎عَوْرٰاتِ الْبٰاطِنِ مِنَ الذُّنوُبِ وَ اَخْلاٰقِ السُّوءِ وَلاٰ تَفْضَحْ اَحَداً حَیْثُ سَتَرَالله عَلَیْکَ‎ ‎اَعْظَمَ مِنْهُ. وَ اشْتَغِلْ بِعَیْبِ نَفْسِکَ وَ اصْفَحْ عَمّا لاٰ یعنیکَ حالُهُ وَ اَمْرُهُ. وَ احْذَرْ اَنْ‎ ‎تَفْنیٰ عُمْرَکَ لِعَمَلِ غَیرِکَ وَ یَتَّجِرَ بِرَأسِ مٰالِکَ غَیْرُکَ وَ تَهْلِکَ نَفْسُکَ؛ فَاِنَّ نِسْیٰانَ‎ ‎الذُّنُوبِ مِنْ اَعْظَمِ عُقُوبَةِ الله تَعٰالیٰ فِی العٰاجِلِ وَ اَوْفَرِ اَسْبٰابِ الْعُقُوبَةِ فیِ الاْجِلِ.‎ ‎وَ مٰادٰامَ الْعَبْدُ مُشْتَغِلاً بِطٰاعَةِ الله تَعٰالیٰ وَ مَعْرِفَةِ عُیُوبِ نَفْسِهِ وَ تَرْکِ مٰایَشینُ فی دین الله‎ ‎ فَهُوَ بِمَعْزِلٍ عَنِ الاْفٰاتِ، خٰائِضٍ فی بَحْرِ رَحْمَةِ الله ـ عَزَّوَجَلَّ ـ یَفُوزُ بِجَوٰاهِرِ الْفَوٰائِدِ‎ ‎مِنَ الْحِکْمَةِ وَ الْبَیٰانِ؛ وَ مٰادٰامَ نٰاسِیاً لِذُنُوبِهِ جٰاهِلاً لِعُیُوبِهِ رٰاجِعاً اِلٰی حَوْلِهِ وَ قُوَّتِهِ‎ ‎لاٰیُفْلِحُ اِذاً اَبَداً.‎[3]‎‏ صَدَقَ وَلِیُ الله .‏

‏     تفکر و تدبر در این کلام جامع، برای اهل معرفت و اصحاب قلوب،‏‎ ‎‏فتح ابوابی از حِکَم و معارف می کند، و کیفیت معاملۀ بندگان را با حقّ تعالی‏‎ ‎ 


‎[[page 51]]‎‏نشان می دهد.‏

‏     سالک الی الله و مجاهد طریق معرفت باید در هیچ حالی از احوال و‏‎ ‎‏طوری از اطوار، از وظیفۀ عبودیّت و حفظ محضر ربوبیت ـ جلت عظمته ـ‏‎ ‎‏غفلت نکند؛ حتی در امور عادیه و آداب معاشرت حظ قلوب و ارواح را عطا‏‎ ‎‏کند، و حقّ تعالی و نعم و عطیات او را در هر چیز مشاهده کند. پس، در وقت‏‎ ‎‏پوشیدن لباس ظاهر، از لباس تقوا و ایمان و معرفت، که خیر البسه هستند،‏‎ ‎‏غفلت نکند؛ و چنانچه با لباس ظاهر ستر عورت ظاهری کند، با آن البسه ستر‏‎ ‎‏عورات باطنه، که قباحت و زشتی آنها بالاتر است، نماید، و کرامات حقّ‏‎ ‎‏تعالی و الطاف آن ذات مقدس را منظور کند؛ و لباس ظاهر را برای ادای وظیفۀ‏‎ ‎‏عبودیّت، و لباس باطن را برای آداب حضور در محضر ربوبیت بپوشد؛ و در‏‎ ‎‏البسۀ ظاهریه و باطنیه، بهترین آنها آن را داند که او را به یاد حقّ آورد و از ذکر او‏‎ ‎‏غافل نکند. پس، در ماده و هیأت لباس ظاهر، اختیار چیزی کند که اسباب‏‎ ‎‏سرکشی نفس نشود و مورثِ غفلت از حقّ نگردد و او را در زمرۀ اصحاب‏‎ ‎‏عجب و ریا و مفاخرت و تکبر و تزین منسلک نکند؛ و ملتفت باشد که رکون‏‎ ‎‏به دنیا ـ حتی در این امور ـ را در قلب تأثیرات غریبی است که موجب هلاکت‏‎ ‎‏آن است؛ و بداند که این آثاری که در نفس به واسطۀ بعض البسۀ فاخره‏‎ ‎‏حاصل می شود، از آفات دین و مورثِ قسوت قلب است که خود از امهات‏‎ ‎‏امراض باطنیه است.‏

‏     و در البسۀ باطنیه خیلی اهتمام کند که شیطان و نفس اماره را در آن آنها‏‎ ‎‏تصرفی نشود،‏ ‏و او را مبتلا به عجب و ریا و سرکشی و افتخار نکند، و بر بندگان ‏‎ ‎‏خدا به دین خود یا به تقوا و طاعت و کمال و معرفت و علم افتخار ننماید، و‏‎ ‎‏تکبر نفروشد، و از عواقب امر خود و مکرالله ایمن نباشد، و بندگان خدا را، هر‏‎ ‎‏چند در لباس اوباش و اهل معصیت هستند، حقیر نشمارد؛ که اینها از‏‎ ‎‏مهلکات نفس است و موجب عجب به ایمان و اخلاق و اعمال است که‏‎ ‎‏سرچشمۀ همۀ مفاسد است.‏

‏     و در وقت پوشیدن لباس، متذکر حقّ شود و رحمتهای ظاهره و باطنۀ او که‏‎ ‎‏ستر ذنوب او فرموده به رحمت خود؛ و با حقّ تعالی به اخلاص و صدق معامله‏‎ ‎
‎[[page 52]]‎‏کند؛ و ظاهر را به ستر طاعت، و باطن را به ستر خوف و رهبت، مزین نماید؛‏‎ ‎‏و متذکر عنایات حقّ شود که اسباب ستر عورات ظاهره و باطنه را مرحمت‏‎ ‎‏فرموده، و راه توبه و انابه را به روی بندگان مفتوح فرموده، که به ستر غفاریت و‏‎ ‎‏ستاریت حقّ، خود را مستور کنند و عیوب خود را بپوشانند.‏

‏     ‏‏و چنانچه حقّ تعالی ستار عیوب بندگان است، ستّاران را دوست دارد و‏‎ ‎‏از هتک ستور بیزار است، پس سالک الی الله ستار عیوب بندگان خداست، و‏‎ ‎‏عمرخود رادرکشف ستر مردم تلف نکند و چشم خود را از عورات و عیوب‏‎ ‎‏بندگان خدا بپوشد و هتک ستر کسی نکند و پردۀ ناموس احدی را ندرد؛‏‎ ‎‏چنانچه خداوند ستارْ ستر عیوب او را، که از دیگران بزرگتر وفضیحتر است،‏‎ ‎‏فرموده؛ وبترسد از اینکه اگر پرده عیوب کسی را بدرد، حقّ تعالی پردۀ ‏‎ ‎‏ستاریت از بعض اعمال و اخلاق او بردارد و در میان جمع او را رسوا و خوار‏‎ ‎‏نماید.‏

‏     و مسافر طریق آخرت، مطالعه در عیوب و عورات خودْ او را از عیوب‏‎ ‎‏دیگران مشغول می کند، و تجسس اموری که به حال او فایده ندارد یا ضرر‏‎ ‎‏دارد نمی کند، و عمل خود را رأس المال تجارت دیگران قرار نمی دهد به‏‎ ‎‏واسطۀ غیبت و هتک ستر؛ و از عیوب و ذنوب خود هیچ گاه نسیان نمی کند؛‏‎ ‎‏که نسیانِ گناهان از بزرگترین عقوبات حقّ است در دنیا که انسان را از جبران‏‎ ‎‏آنها باز می دارد، و از بزرگترین اسباب عقاب است در آخرت.‏

‏     و تا بندۀ خدا به طاعت حقّ و مداقۀ در احوال خود و مطالعۀ در معایب‏‎ ‎‏نفس مشغول است، و از آنچه در دین خدا عار است برکنار است، از آفاتْ دور‏‎ ‎‏و در دریای رحمت حقّ مستغرق، و به گوهرهای حکمت فائز است؛ و اگر‏‎ ‎‏نسیان ذنوب خود کرد و از معایب خود غفلت ورزید و خودبین و خودخواه شد و‏‎ ‎‏اعتماد به حول و قوۀ خود کرد، رستگاری نخواهد دید و به فلاح نایل نشود.‏

‎ ‎

‎[[page 53]]‎

  • )) «برخی از مردم به شکلی محشور می شوند که میمونها و خوکها در مقایسۀ با آنها زیبا به شمار می آیند.» علم الیقین، ج 2، ص 901.
  • )) اصول کافی، ج 3، ص 424، «کتاب الایمان و الکفر»، «باب الکبر»، حدیث 11.
  • )) «امام صادق علیه السلام فرمود: آراسته ترین جامه ها برای مؤمنان جامۀ پرهیزکاری است؛ و نرمترین آنها، جامۀ ایمان است. خدای عزّوجلّ فرموده است: "و لباس تقوی بهترین است". اما جامۀ ظاهر (بدن) نعمتی است از جانب خدا که عورات (شرمگاههای) بنی آدم را می پوشاند و کرامتی است که خدا بندگان خود ـ فرزندان آدم(ع) ـ را بدان گرامی داشت و به دیگران چنین کرامتی نفرمود. این جامه برای مؤمنان وسیله ای است برای انجام دادن آنچه خدا بر آنان واجب فرموده است. و بهترین لباس تو آن است که تو را از خدا عزّوجلّ باز ندارد، بلکه به سپاس و یاد خدا و طاعت او نزدیکت سازد؛ و تو را به خودپسندی، خودنمایی، خودآرایی و فخرفروشی و تکبر سوق ندهد، که اینها همه از آفات دین و موجب قساوت قلب هستند. پس چون جامه ات را پوشیدی به یادآر پوشیده داشتن خدای تعالی گناهان تو را به رحمت خود. و باطن خود را به جامۀ راستی بپوشان آنچنانکه ظاهر خود را به جامه می پوشانی، و باید باطن تو در پوشش ترس (از خدا) و ظاهرت در پوشش طاعت خدا باشد. و از فضل خدا عزّوجلّ عبرت بگیر که وسایل پوشش را آفرید تا عورات ظاهر را بپوشانی و درهای توبه و بازگشت را بگشود تا عورتهای باطنی چون گناهان و اخلاق بد را بدان بپوشانی. و هیچ کس را رسوا مکن زیرا خداوند رسوایی تو را که بزرگتر از رسوایی او است، مستور داشته. و به عیب خویشتن پرداز، و از آنچه که حال و امرش به تو مربوط نمی شود درگذر. و بپرهیز از اینکه عمر خود را برای عمل دیگران تباه سازی و با سرمایه تو دیگری سودا کند و تو خود هلاک گردی، که همانا فراموش کردن گناهان از بزرگترین کیفرهای خداوند تعالی در حال [دنیا ]و بیشترین اسباب کیفر در آینده [آخرت] است؛ و تا هنگامی که بنده به طاعت خدا و بازشناسی عیبهای خود و ترک آنچه که در دین خدا زشت شمرده شده مشغول است، از آفتها به دور و در رحمت خدا غوطه ور است و به گوهرهای فواید حکمت و بیان دست می یابد؛ و تا وقتی که گناهان خود را فراموش کرده معایب خود را نداند و به جنبش و توان خود اعتماد داشته باشد، هرگز رستگار نخواهد شد.» راست گفت ولیّ خدا. مصباح الشّریعة، باب 7.

انتهای پیام /*