تنبیه

کد : 73874 | تاریخ : 14/06/1395

‏ترجمۀ حدیث شریف، تا آن جا که مناسب ترجمه است که تعدید جنود‏‎ ‎‏می فرماید، چنین است که:‏

‏سماعة بن مهران‏‏ گوید که: من نزد ‏‏ابوعبدالله جعفر بن محمّد‏‏ ـ علیه السلام ـ بودم و‏‎ ‎‏در نزد او جماعتی از دوستانش بودند، از عقل و جهل سخن جریان یافت،‏‎ ‎‏حضرت ‏‏صادق‏‏ ـ علیه السلام ـ فرمود: عقل و لشکر او و جهل و لشکر او را‏‎ ‎‏بشناسید تا هدایت شوید.‏

‏سماعه‏‏ گفت، من گفتم: فدای تو گردم ما چیزی نمی شناسیم مگر آنچه را که تو به‏‎ ‎‏ما بشناسانی.‏

‏آن حضرت فرمود: همانا خدای تعالی آفرید عقل را ـ و آن اوّل مخلوق از عالم‏‎ ‎‏ارواح است ـ از طرف راست عرش از نور خود؛ پس به او گفت: رو برگردان، او‏‎ ‎‏رو برگردانید. پس از آن به او گفت: روی بیاور، روی آورد. فرمود خدای تعالی:‏‎ ‎‏آفریدم تو را آفریدۀ بزرگی و کرامت دادم تو را بر جمیع مخلوقات خود.‏

‏فرمود حضرت ‏‏صادق ‏‏[‏‏علیه السلام‏‏]‏‏ : پس از آن خلق فرمود جهل را از دریای‏‎ ‎‏شور تلخ تاریک؛ پس گفت به او: پشت کن، پشت نمود. پس از آن گفت‏‎ ‎
‎[[page 19]]‎‏به او:‏‎ ‎‏روی آور، روی نیاورد. فرمود به او: سرکشی کردی پس دور نمود او را.‏

‏پس از آن، قرار داد از برای عقل هفتاد و پنج لشکر. چون جهل دید آنچه را که‏‎ ‎‏حق به او اکرام کرد عقل را و آنچه را عطا فرمود به او، عداوت او را در نهاد خود‏‎ ‎‏گرفت.‏

‏پس جهل گفت: ای پروردگار! این آفریده ای است مثل من؛ آفریدی او را و‏‎ ‎‏تکریمش فرمودی و قوّتش دادی و من ضد اویم و نیست برای من توانائی به او.‏‎ ‎‏به من نیز عطا کن از لشکر، مثل آنچه به او عطا فرمودی.‏

‏فرمود: آری. پس اگر بعد از این گناه کردی، تو و جند تو را از رحمت خود خارج‏‎ ‎‏کنم. گفت: راضی شدم. پس عطا فرمود به او هفتاد و پنج لشکر.‏

‏بعد حضرت‏‏ صادق ‏‏[‏‏علیه السلام‏‏]‏‏ شروع فرمود به شمارش جُند عقل و جهل که‏‎ ‎‏پس از این به تفصیل ـ ان شاء الله ـ به بیان آنها پردازیم و ما ناچار، بر خلاف‏‎ ‎‏میثاق خود که در اوّل این رساله اشارت به آن نمودیم، که تعرّض به مطالب علمیّه‏‎ ‎‏نکنیم، به بعض نکات علمیۀ صدر این حدیث ـ که جز این طریق راهی ندارد ـ با‏‎ ‎‏اختصار و اجمال اشارتی می نمائیم.‏

‎ ‎

‎[[page 20]]‎

انتهای پیام /*