مقالۀ سوم در شمّه ای از خصایص و صفات این دو حقیقت عقلیه و جهلیه، به حسب آنچه در این حدیث شریف به آن اشاره فرموده

حکمة الهیّة در بیان سرّ آنکه عقل به نور حق نسبت داده شده و جهل به بحر اجاج

کد : 73877 | تاریخ : 14/06/1395

‏از این حدیث شریف، نکتۀ شریفه ای، که از لباب حکمت متعالیه و لطایف‏‎ ‎‏اسرار الهیّه است، مستفاد شود که فهم حقیقت آن بعد از ریاضات عقلیّه، محتاج‏‎ ‎‏به لطف قریحه و صفای سرّ است. و آن، آن است که عقل را به نور حق نسبت‏‎ ‎‏داده و جهل را به بحرِ اجاج، برای افادۀ آن که سرچشمۀ جمیع کمالات و سر‏‎ ‎‏لوحۀ همه مقامات و سرمنشا تمام انوار معنویّه در عالم مُلک و ملکوت و مبدا‏‎ ‎‏جملۀ اضواء منیره در حضرت جبروت و لاهوت، نورِ مقدس حق ـ جلّ جلاله ـ‏‎ ‎‏است، واز برای موجودی از موجودات نور و ضیاء و کمال و بهائی نیست، مگر‏‎ ‎‏آن که ظلّ نور ازل و پرتو جمال جمیل اوّل در آن جلوه گر شده؛ چنانچه لطیفۀ‏‎ ‎‏الهیۀ ‏‏«‏الله نُورُ السَّمواتِ وَ الارضِ‏»‏‎[1]‎‏ الخ، اشارۀ جلیّه و حکایت جمیله از‏‎ ‎‏همین مقصد اعلی و منظور اَسنی است و در آیات شریفۀ الهیّه واحادیث کریمۀ‏‎ ‎‏اصحاب وحی و سفارت، صراحات و اشارات بسیار به این لطیفۀ توحیدیّه‏
‎[[page 35]]‎‏هست.‏‎[2]‎

‏و چنانچه نورانیّت همۀ عوالم و جمال و کمال قاطبۀ نَشَئات، ظهور نورانیّت‏‎ ‎‏و ظلّ و پرتو کمال و جمال ذات مقدس حق ـ جلّ اسمه ـ است، تمام نقایص و‏‎ ‎‏قصورات و جمیع ظلمات و کدورات و همۀ اعدام و فقدانات و کلیه قذارات و‏‎ ‎‏کثافات و قاطبۀ خسّت و نکبت و جملۀ ذلّت و وحشت، به نقصِ امکانی و بَحرِ‏‎ ‎‏اُجاج هیولایی برگشت کند و این شجرۀ خبیثه، امّ الفساد و مادة الموادّ همۀ این‏‎ ‎‏امور است و ‏‏«‏ما اصابَکَ مِن حَسَنَةٍ فَمِنَ الله وَ ما اصابَکَ مِن سَیِّئَةٍ فَمِن‎ ‎نَفسِکَ‏»‏‎[3]‎‏؛ بلکه هر نور و جمالی که از ساحت مقدس حضرت حق ـ جلّ و علا‏‎ ‎‏ـ افاضه شده، و هر ضیاء و بهائی که از جلوۀ جمیل ازل در مرآت امکان جلوه‏‎ ‎‏نموده و دست تصرّف دیو پلید بدان دراز شده و مورد خیانت و جنایت قصور‏‎ ‎‏امکانی واقع شده، در معرض کدورت و ظلمت و مشتبک با عدم و قصور واقع‏‎ ‎‏گردیده، مگر عالم عقلی، که در حقیقت، به واسطۀ کمال جلوۀ اسمائی و جلاءِ‏‎ ‎‏انوار سبحانی، حکمِ امکان از آن ساقط است؛ بلکه آن عالم نور محض و کمال‏‎ ‎‏خالص می باشد و دست تصرّف غیر و غیریّت از ساحت مقدّس آن دور است.‏

‏و از این بیان معلوم شد که جنود عقل جنود الهیه است، و جنود جهل جنود‏‎ ‎
‎[[page 36]]‎‏ابلیسیّه. آنچه نقص و قصور است به ‏‏ابلیس‏‏ منسوب، و آنچه کمال و تمام است به‏‎ ‎‏حق مربوط است؛ گر چه در نظرِ توحید تام و برچیده شدن بساط کثرت، اساسِ‏‎ ‎‏محکمِ ‏‏«‏کُل ٌّ مِن عِندِ الله‏»‏‎[4]‎‏ پیش آید.‏

‏برای فهم این معنی مثالی یاد کنیم:‏

‏نوری که از شمس از روزنه ای در خانه تابیده، نورانیتش از شمس است و‏‎ ‎‏محدودیتش از روزنه است به یک نظر، و در نظر دیگر اگر شمس نبود، نه نورِ‏‎ ‎‏روزنه بود و نه محدودیت نور روزنه.‏

‏مثال دیگر: مرآتی مقابل شمس قرار می دهیم که مساحتش یک ذرع است،‏‎ ‎‏نوری به مناسبت آن مرآت در دیوار می افتد، نور از شمس است و محدودیّت از‏‎ ‎‏مرآت؛ و در نظری اگر شمس نبود، نور نبود، پس نور مرآت نبود، پس‏‎ ‎‏محدودیّت نور مرآت نبود.‏

‏ ‏


‎[[page 37]]‎

‎[[page 38]]‎

  • )) خداوند، نور آسمانها و زمین است. (نور / 35).
  • )) مانند آیۀ: «هُوَ الَّذِی فِی السَّماءِ الهٌ وَ فِی الارضِ الهٌ» یعنی اوست خدایی که در آسمان خداست،  و در زمین خداست. (زخرف / 84).و حدیث: «لَو دُلّیتُم بِحَبلٍ الَی الارَضِینَ السُّفلی لَهَبَطتُّم عَلَی الله» یعنی اگر با ریسمان به زمینهای سُفلی و پایین بروید، همانا بر خدا هبوط کرده اید. (سُنن التّرمذی، ج 5، ص 405).طالبان تفصیل مطلب رجوع کنند به: مصباح الهدایة، امام خمینی (س)، ص 98.
  • )) هر خیری که به تو رسد از جانب خداوند است، و هر شرّ و بدی که به تو رسد از جانب خود تو است. (نساء / 79)
  • )) اشاره است به این آیۀ شریفه: «وَ ان تُصِبهُم حَسَنَةٌ یَقُولُوا هذِهِ مِن عِندِ الله، وَ ان تُصِبهُم سَیِّئَةٌ  یَقُولُوا هذِهِ مِن عِندِکَ، قُل کُلٌّ مِن عِندِ الله».و اگر خیری به آنها رسد، می گویند که از جانب خداست. و اگر شرّی به آنها رسد، می گویند که از جانب تو است، بگو: همه از جانب خداست. (نساء / 78).

انتهای پیام /*