مقالۀ ششم در بیان و شرح جنود عقل و جهل از بعض وجوه، که مقصود از تحریر این رساله است، نه از جمیع وجوه

فصل دوّم در توضیح و تشریح این مقصود است

کد : 73892 | تاریخ : 14/06/1395

‏بدان که از برای قلب، که مرکز حقیقت فطرت است، دو وجهه است: یکی‏‎ ‎‏وجهه به عالم غیب و روحانیّت؛ و دیگر، وجهه به عالم شهادت و طبیعت.‏

‏و چون انسان ولیدۀ عالم طبیعت و فرزند نشئۀ دنیاست ـ چنانچه آیۀ شریفۀ:‏‎ ‎‏«‏اُمُّهُ هَاوِیَةٌ‏»‏‎[1]‎‏ نیز شاید اشاره به آن باشد ـ از بدو خلقت در غلاف طبیعت‏‎ ‎‏تربیت شود، و روحانیّت و فطرت در این حجاب وارد شود، و کم کم احکام‏‎ ‎‏طبیعت بر آن احاطه کند، و هر چه در عالم طبیعت رشد و نمای طبیعی کند‏‎ ‎‏احکام طبیعت بر آن بیشتر چیره و غالب شود. و چون به مرتبۀ طفولیت رسد با‏‎ ‎‏سه قوه، هم آغوش باشد که آن قوّه شیطنت ـ که ولیدۀ واهمه است ـ و قوّۀ غضب‏‎ ‎‏و شهوت می باشد. و هر چه رشد حیوانی کند این سه قوه در او کامل شود و رشد‏‎ ‎‏نماید و احکام طبیعت و حیوانیت بر آن غالب شود و شاید کریمۀ شریفۀ: ‏‏«‏لَقَد‎ ‎خَلَقنَا الانسَانَ فِی احسَنِ تَقوِیمٍ * ثُمَّ رَدَدنَاهُ اسفَلَ سَافِلِینَ‏»‏‎[2]‎‏ اشاره باشد به‏‎ ‎‏نور اصلی فطرت، که تخمیر به ید قدرت حق تعالی شده و آن «احسن تقویم»‏‎ ‎‏است؛ زیرا که بر نقشه کمال مطلق و جمال تام است، و ردّ به «اسفل سافلین»‏‎ ‎‏اشاره به این احتجاب به طبیعت ـ که اسفل سافلین است ـ باشد. و چون این‏‎ ‎‏احتجابات و ظلمات و کدورات بر نفس غالب و چیره است، و کم اتفاق افتد که‏‎ ‎‏کسی به خودی خود بتواند از این حُجُب بیرون آید و با فطرت اصلیه سیر به عالم‏
‎[[page 78]]‎‏اصلی خود بنماید و به کمال مطلق و نور و جمال و جلال مطلق برسد، حق ـ‏‎ ‎‏تبارک و تعالی ـ به عنایت ازلی و رحمت واسعه انبیاء عظام ـ علیهم السلام ـ را‏‎ ‎‏برای تربیت بشر فرستاد و کتب آسمانی را فرو فرستاد تا آنها از خارج، کمک به‏‎ ‎‏فطرت داخلیه کنند، و نفس را از این غلاف غلیظ نجات دهند.‏

‏و از این جهت، احکام آسمانی و آیات باهرات الهی و دستورات انبیاء عظام‏‎ ‎‏و اولیاء کرام، بر طبق نقشه فطرت و طریقۀ جبلَّت بنا نهاده شده، و تمام احکام‏‎ ‎‏الهی به طریق کلّی به دو مقصد منقسم شود که یکی، اصلی و استقلالی؛ و دیگر‏‎ ‎‏فرعی و تبعی است، و جمیع دستورات الهیه به این دو مقصد، یا بی واسطه یا با‏‎ ‎‏واسطه، رجوع کند.‏

مقصد اوّل‏ ـ که اصلی است و استقلالی ـ توجه دادن فطرت است به کمال‏‎ ‎‏مطلق، که حق ـ جلّ و علا ـ و شوون ذاتیّه و صفاتیّه و افعالیّه او است که مباحث‏‎ ‎‏مبدا و معاد و مقاصد ربوبیّات از ایمان باللّه و کتب و رسل و ملائکه و یوم‏‎ ‎‏الآخره، و اهمّ و عمدۀ مراتب سلوک نفسانی و بسیاری از فروع احکام از قبیل‏‎ ‎‏مهمّات صلاة و حج، به این مقصد مربوط است، یا بی واسطه یا با واسطه.‏

مقصد دوّم ‏ـ که عرضی و تبعی است ـ تنفر دادن فطرت است از شجره‏‎ ‎‏خبیثه دنیا و طبیعت که اُمّ النقایص و اُمّ الامراض است. و بسیاری از مسائل‏‎ ‎‏ربوبیّات، و عمدۀ دعوتهای قرآنی و مواعظ الهیّه و نبویّه و ولویّه، و عمدۀ ابواب‏‎ ‎‏ارتیاض و سلوک، و کثیری از فروع شرعیات از قبیل صوم و صدقات واجبه و‏‎ ‎‏مستحبه، و تقوا و ترک فواحش و معاصی به آن رجوع کند.‏

‏و این دو مقصد، مطابق نقشه فطرت است، چنانچه دانستی که در انسان دو‏‎ ‎‏فطرت است: فطرت عشق به کمال، و فطرت تنفر از نقص. پس جمیع احکام‏
‎[[page 79]]‎‏شرایع مربوط به فطرت است و برای تخلّص فطرت از حُجُب ظلمانیۀ طبیعت‏‎ ‎‏است.‏

‎ ‎

‎[[page 80]]‎

  • )) جایگاه او [ کسی که میزان اعمالِ وی خفیف باشد] جهنَّم است. قارعه / 9.
  • )) هر آینه به تحقیق، آدمی را در نیکوترین اعتدالی آفریدیم، آنگاه او را فروتر از همه فروتران گردانیدیم. (تین / 5ـ4).

انتهای پیام /*