بدان که از برای قلب، که مرکز حقیقت فطرت است، دو وجهه است: یکی وجهه به عالم غیب و روحانیّت؛ و دیگر، وجهه به عالم شهادت و طبیعت.
و چون انسان ولیدۀ عالم طبیعت و فرزند نشئۀ دنیاست ـ چنانچه آیۀ شریفۀ: «اُمُّهُ هَاوِیَةٌ» نیز شاید اشاره به آن باشد ـ از بدو خلقت در غلاف طبیعت تربیت شود، و روحانیّت و فطرت در این حجاب وارد شود، و کم کم احکام طبیعت بر آن احاطه کند، و هر چه در عالم طبیعت رشد و نمای طبیعی کند احکام طبیعت بر آن بیشتر چیره و غالب شود. و چون به مرتبۀ طفولیت رسد با سه قوه، هم آغوش باشد که آن قوّه شیطنت ـ که ولیدۀ واهمه است ـ و قوّۀ غضب و شهوت می باشد. و هر چه رشد حیوانی کند این سه قوه در او کامل شود و رشد نماید و احکام طبیعت و حیوانیت بر آن غالب شود و شاید کریمۀ شریفۀ: «لَقَد خَلَقنَا الانسَانَ فِی احسَنِ تَقوِیمٍ * ثُمَّ رَدَدنَاهُ اسفَلَ سَافِلِینَ» اشاره باشد به نور اصلی فطرت، که تخمیر به ید قدرت حق تعالی شده و آن «احسن تقویم» است؛ زیرا که بر نقشه کمال مطلق و جمال تام است، و ردّ به «اسفل سافلین» اشاره به این احتجاب به طبیعت ـ که اسفل سافلین است ـ باشد. و چون این احتجابات و ظلمات و کدورات بر نفس غالب و چیره است، و کم اتفاق افتد که کسی به خودی خود بتواند از این حُجُب بیرون آید و با فطرت اصلیه سیر به عالم
[[page 78]]اصلی خود بنماید و به کمال مطلق و نور و جمال و جلال مطلق برسد، حق ـ تبارک و تعالی ـ به عنایت ازلی و رحمت واسعه انبیاء عظام ـ علیهم السلام ـ را برای تربیت بشر فرستاد و کتب آسمانی را فرو فرستاد تا آنها از خارج، کمک به فطرت داخلیه کنند، و نفس را از این غلاف غلیظ نجات دهند.
و از این جهت، احکام آسمانی و آیات باهرات الهی و دستورات انبیاء عظام و اولیاء کرام، بر طبق نقشه فطرت و طریقۀ جبلَّت بنا نهاده شده، و تمام احکام الهی به طریق کلّی به دو مقصد منقسم شود که یکی، اصلی و استقلالی؛ و دیگر فرعی و تبعی است، و جمیع دستورات الهیه به این دو مقصد، یا بی واسطه یا با واسطه، رجوع کند.
مقصد اوّل ـ که اصلی است و استقلالی ـ توجه دادن فطرت است به کمال مطلق، که حق ـ جلّ و علا ـ و شوون ذاتیّه و صفاتیّه و افعالیّه او است که مباحث مبدا و معاد و مقاصد ربوبیّات از ایمان باللّه و کتب و رسل و ملائکه و یوم الآخره، و اهمّ و عمدۀ مراتب سلوک نفسانی و بسیاری از فروع احکام از قبیل مهمّات صلاة و حج، به این مقصد مربوط است، یا بی واسطه یا با واسطه.
مقصد دوّم ـ که عرضی و تبعی است ـ تنفر دادن فطرت است از شجره خبیثه دنیا و طبیعت که اُمّ النقایص و اُمّ الامراض است. و بسیاری از مسائل ربوبیّات، و عمدۀ دعوتهای قرآنی و مواعظ الهیّه و نبویّه و ولویّه، و عمدۀ ابواب ارتیاض و سلوک، و کثیری از فروع شرعیات از قبیل صوم و صدقات واجبه و مستحبه، و تقوا و ترک فواحش و معاصی به آن رجوع کند.
و این دو مقصد، مطابق نقشه فطرت است، چنانچه دانستی که در انسان دو فطرت است: فطرت عشق به کمال، و فطرت تنفر از نقص. پس جمیع احکام
[[page 79]]شرایع مربوط به فطرت است و برای تخلّص فطرت از حُجُب ظلمانیۀ طبیعت است.
[[page 80]]