مقالۀ ششم در بیان و شرح جنود عقل و جهل از بعض وجوه، که مقصود از تحریر این رساله است، نه از جمیع وجوه

فصل اول در بیان آنکه رجاء و امیدواری از جنود عقل است، و قنوط و ناامیدی از جنود جهل و ابلیس است

کد : 73899 | تاریخ : 14/06/1395

‏بدان که چون عقل به نور فطرت و صفای طینت خود، دریافت به ذوقِ‏‎ ‎‏معنویِ عرفانی که حق تعالی ـ جلّ و علا ـ کامل مطلق است و در ذات و صفات و‏‎ ‎‏اسماء و فعل او تحدید و تقیید ـ که از نقایص امکانی است ـ راه ندارد، و جلوۀ‏‎ ‎‏رحمت آن ذات مقدّس محدود به هیچ حد و مقیّد به هیچ قیدی نیست؛ لازمۀ این‏‎ ‎‏معرفت، رجاء واثق و امید کامل به حق و رحمت اوست. و چون فطرت او را‏‎ ‎‏دعوت به کامل مطلق و رحمت واسعۀ علی الاطلاق کند، او را به رجاء کامل و‏
‎[[page 129]]‎‏امیدواری رساند؛ چنانچه اگر فطرت از نورانیت اصلیۀ خود محتجب شد، از حق‏‎ ‎‏و کمالات ذاتیّه و صفاتیّه و سعۀ رحمت آن ذات مقدس محجوب شود. و این‏‎ ‎‏احتجاب گاهی به جائی رسدکه از رحمت حق مایوس شود. و این یاس و قنوط‏‎ ‎‏در واقع رجوع کند به تحدید در رحمت، که لازمۀ آن تحدید در اسماء و صفات،‏‎ ‎‏بلکه تحدید در ذات است ـ ‏تَعَالَی الله عَمّا یَقُولُ الظّالِمُونَ عُلُوّاً کَبِیراً.

‏پس معلوم شد که رجا از فطریّات است، و قنوط برخلاف فطرت مخموره و‏‎ ‎‏از احتجاب است. و نیز مبدا حصول رجاء حسن ظنّ به خدای تعالی، و مبدا‏‎ ‎‏قنوطِ از رحمت سوءظنّ به ذات مقدّس است. گرچه مبدا حصول حسن ظنّ و‏‎ ‎‏سوءظنّ، علم به سعۀ رحمت و ایمان به کمال اسمائی و صفاتی و فعلی است، و‏‎ ‎‏جهل به آن است. و برگشت این دو، ‏‏[‏‏ به‏‏]‏‏ معرفتِ ذات و جهل به آن است.‏

‏و چون عقل به حسب فطرت ذاتیّۀ مخمورۀ خود، محتجب نیست، و‏‎ ‎‏حجاب از رجوع به طبیعت است که شجرۀ خبیثه است، و آن در عالم تنزّل،‏‎ ‎‏شجرۀ مَنهیّه می باشد؛ از این جهت، به حسب فطرت اصلیۀ خود، معرفت فطری‏‎ ‎‏به حق تعالی دارد.‏

‏و اگر خود را به توجّه به شجرۀ خبیثۀ طبیعت از حق محجوب نکند، با همان‏‎ ‎‏صفای باطنی عکس حضرات اسماء، بی تحدید و تقیید در آن تجلّی کند. و این‏‎ ‎‏جلوه، دلبستگی و انس آورد و امید آورد، و این خود رجاء محکم و امید‏‎ ‎‏مستحکم است.‏

‏ولی در صورت توجه به شجرۀ خبیثۀ مَنهیّه، به مقدار توجه، تقیید در اسماء‏‎ ‎‏و صفات و افعال حاصل شود و جهل به سعۀ رحمت پیدا کند، تا آن جا که بکلّی‏‎ ‎‏از فطرت خارج شود، و احکام حجاب غالب شود، و کدورت و ظلمت مرآت‏
‎[[page 130]]‎‏قلب را فرا گیرد، به طوری که از عالم غیب و جلوات اسماء و افعال محروم ماند‏‎ ‎‏و از عکس جلوۀ رحمانی محتجب شود. پس حکم یاس و قنوط در قلب غلبه‏‎ ‎‏کند، به طوری که خود را از سعۀ رحمت حق منعزل کند؛ و این غایت خذلان‏‎ ‎‏است ـ نعوذ باللّه منه.‏

‎ ‎

‎[[page 131]]‎

انتهای پیام /*