مقالۀ ششم در بیان و شرح جنود عقل و جهل از بعض وجوه، که مقصود از تحریر این رساله است، نه از جمیع وجوه

فصل اوّل [مقصود از رافت و قسوت]

کد : 73945 | تاریخ : 14/06/1395

‏اهل لغت و ادب رافت را کمال رحمت دانند، و گویند رقیقتر از رحمت‏‎ ‎‏است؛ چنانچه ‏‏جوهری‏‏ گوید: ‏«الرّافة اشدّ الرّحمة»‎[1]‎‏. و در ‏‏مجمع‏‏ گوید:‏‎ ‎«الرَّؤوفُ شَدِیدُ الرَّحمَةِ، وَ الرَّافَةُ ارقُّ مِنَ الرَّحمَةِ».‎[2]‎

‏و بعض اهل تحقیق و فلسفه فرموده است که: رحمة و رافت متقارب‏‎ ‎‏هستند، چنانچه ضد آنها نیز که قسوت و غضب است همینطور است. و دو تای‏‎ ‎‏اوّل تفسیر شده اند به رقّت قلب.‏


‎[[page 229]]‎‏و گوئی رحمت، حال قلب معنوی ـ یعنی «نفس» ـ است، و رافت، حال قلب‏‎ ‎‏جسمانی است؛ زیرا که برای روح که عقل است، مظاهر و منازلی است، مثل‏‎ ‎‏نفس و بدن. و همین طور غضب، حال نفس است، و قسوة حال قلب صنوبری‏‎ ‎‏است.‏‎[3]‎‏ انتهی کلامه مترجماً.‏‎[4]‎

‏و این که فرموده است: رافت و قسوة حال قلب جسمانی صنوبری است، در‏‎ ‎‏ظاهر درست نیاید؛ زیرا که این دو از امور معنویّه غیر جسمانیّۀ ملازم با ادراک یا‏‎ ‎‏متقوّم به ادراک است که از افق جسم و جسمانی بعید و منزه است. لکن مقصود‏‎ ‎‏آن است که رافت به افق جسمانیّت، نزدیکتر از رحمت است؛ و به عبارت دیگر،‏‎ ‎‏رحمت از صفات نفس است در وجهه غیبیّۀ ملکوتیّه آن، و رافت از صفات آن‏‎ ‎‏است در وجۀ ظاهرۀ آن، که تعبیر از آن به مقام صدر توان کرد.‏

‏و باید دانست که در حقیقت رحمت و رافت، معنی رقّت که ملازم با انفعال‏‎ ‎‏است دخالت ندارد، بلکه این حقایق چون سایر حقایق وجودیّه به حسب‏‎ ‎‏اختلاف ‏‏نشئات و مراتب و منازل، احکام آنها بالعرض فرق کند. چنانچه حقیقت‏‎ ‎‏علم و قدرت و حیوة ـ که از اصول اوصاف کمالیّه وجودیّه است ـ به حسب‏‎ ‎‏منازل و مراحل صعود و نزول، احکامشان فرق دارد، از مرتبه علم و قدرت و‏‎ ‎‏حیوة ذاتیّۀ واجبه قدیمه قیّومیّه، تا مرتبۀ نازله انفعالیّه تجدّدیّۀ حادثه متقومه به‏‎ ‎‏غیر.‏

‏و این اختلاف از توابع اختلاف حقیقت وجود و عرض عریضی که در آن‏‎ ‎‏حقیقت است، می باشد، چنانچه در محل خود مقرّر و مبرهن است.‏‎[5]‎

‏بنابراین، حقیقت رحمت و رافت و عطوفت و امثال آن به حسب نشئات‏‎ ‎
‎[[page 230]]‎‏وجود و درجات نزول و صعود، مختلف الحکم و الاثر شود، چنانچه در نشئه‏‎ ‎‏نازله طبیعت ملازم با انفعال و تاثر است.‏

‏و این ملازم نیست که حکم آن در تمام نشئات چنین باشد تا آن که محتاج‏‎ ‎‏باشیم:‏

‏این قبیل اسماء را که بر ذات مقدّس حق ـ تعالی شانه ـ اجراء می شود،‏‎ ‎‏تاویل کنیم به ترتیب آثار.‏

‏یا بگوئیم: معنی رافت حق تعالی و عطوفت او، معامله نمودن آن ذات‏‎ ‎‏مقدّس است با مومنین، معاملۀ رافت و عطوفت.‏

‏و همین طور نسبت به مقابلات اسماء جمالی.‏

‏و این تاویلات علاوه بر برودت، مخالف با برهان نیز هست. و عجب آن‏‎ ‎‏است که محقق بزرگ و فیلسوف کبیر، جناب ‏‏صدرالمتالهین‏‏ ـ قدّس سرّه ـ در این‏‎ ‎‏مقام این تاویل بارد را فرموده، چنانچه در ‏‏شرح اصول کافی ‏‏فرماید:‏

«و اذا وُصِف الله بالرّافة و الرّحمة ـ فانّ من اسمائه الرَّووف الرّحیم ـ‎ ‎کان اتّصافه بهما علی وجه اعلی و اشرف، و کان باعتبار المظاهر و الآثار. و‎ ‎کذا نسبة الغضب الیه باعتبار مایصدر عنه فی حقّ اعدائه».‎[6]‎

‏گرچه ممکن است مقصود ایشان از این که گوید: اتصاف ذات مقدّس به‏‎ ‎‏وجه اعلی و اشرف است، اشاره به همان باشد که ما ذکر کردیم. و قول دیگرشان‏‎ ‎‏که گویند: ‏«وَ کانَ بِاعتِبارِ المَظاهِرِ ...»،‏ اشاره به وجه دیگری باشد، به سبیل‏‎ ‎

‏ ‏


‎[[page 231]]‎‏مماشات با قوم.‏

‏بنابراین، خوب بود عبارت: ‏«اَو کانَ» ‏عوض ‏«وَ کانَ» ‏باشد، والامر‏‎ ‎‏سهل.‏

‎ ‎

‎[[page 232]]‎

  • )) صحاح اللُّغة، ج 4، ص 1362.
  • )) مجمع البحرین، فخرالدّین طُریحی، ج 5، ص 61.
  • )) شرح اصول الکافی، صدرالدّین شیرازی، ج 1، ص 435.
  • )) ما در فصل سوم این مقصد در این باب بیانی مفید نمودیم، مراجعه شود به آنجا. منه عفی عنه.
  • )) رجوع شود به: الاسفار الاربعة، ج 1، ص 71، فصل 7.
  • )) از آن رو که از جملۀ اسماء خداوند روف و رحیم است، وقتی خدا به رافت و رحمت موصوف  می شود، اتّصاف وی به این دو بر وجهی اعلی و اشرف بوده و به اعتبار مظاهر و آثار می باشد. و همچنین است انتساب غضب به خدا که به اعتبار آن چیزی می باشد که از وی در حق دشمنان حق، صادر می شود. (شرح اصول الکافی، ج 1، ص 435).

انتهای پیام /*