مقالۀ ششم در بیان و شرح جنود عقل و جهل از بعض وجوه، که مقصود از تحریر این رساله است، نه از جمیع وجوه

فصل سوّم در بیان آنکه خوف و رهبت از فطریات مخموره و جنود عقل و رحمان است، و جرئت از احتجاب فطرت و جنود جهل و شیطان است

کد : 73979 | تاریخ : 14/06/1395

‏باید دانست که از امور فطریّه‏‏[‏‏ ای‏‏]‏‏ که جمیع عائله بشری مخمَّر بر آن است ـ‏‎ ‎‏که اگر جمیع قلوب تفتیش شود، برخلاف آن یافت نشود، گرچه اختلاف در‏‎ ‎‏موارد و مصادیق داشته باشند، ولی در اصلِ این حقیقت مختلف نیستند ـ تعظیم‏‎ ‎‏و ترهیب از عظیم است. رهبت و خوفی که در قلوب، از مقتدرین و سلاطین و‏‎ ‎‏جبّاران حاصل شود حتّی در وقت اطمینان از ضرر، از فطرت تعظیم عظیم است.‏‎ ‎‏و لهذا، در حضور سلطان عادل، اشخاصی که به هیچ وجه معصیت و سرکشی به‏‎ ‎‏خود سراغ ندارند کوچک و راهب و خائف هستند؛ بلکه کسانی که عظمت و‏‎ ‎‏بزرگی عالِمی را ادراک کردند، در مقابل او به حسب فطرت، خائف شوند با آن‏‎ ‎‏که مامون از ضررشان کاملاً هستند.‏

‏این که در قلوب ما محجوبان، خوف و رهبت از حق ـ تعالی عظمتُه ـ‏‎ ‎‏وجود ندارد، برای آن است که ادراک عظمت نکردیم. و چون محتجب است‏‎ ‎‏فطرت به حجابهای غلیظ طبیعت، از این جهت جرئت بر مولی کند. آنان که از‏‎ ‎‏حجاب طبیعت بیرون آمده بودند و جلوۀ عظمت حق ـ عَظُم شانُه ـ بر قلوب‏‎ ‎‏آنها شده بود، بی توجّه به نفع و ضرر و بدون التفات به جهنم و بهشت،‏‎ ‎‏قلبهای آنها از نور عظمت و سطوتِ جلال، می لرزید‏‎[1]‎‏، واز خوف خدا غش‏‎ ‎
‎[[page 329]]‎‏می کردند.‏‎[2]‎‏ رنگهای مبارکشان در وقت نماز، که میعاد حضور اولیاء ـ علیهم‏‎ ‎‏السلام ـ و معراج قرب آنها است، زرد می شد‏‎[3]‎‏، و پشت مبارکشان می لرزید و از‏‎ ‎‏خود بی خود می شدند.‏‎[4]‎

‏در لیلۀ معراج، رسول اکرم ـ صلَّی الله علیه و آله و سلّم ـ به مشاهده هر‏‎ ‎‏جلوه‏‏[‏‏ ای‏‏]‏‏ از جلواتِ عظمت، غش می کرد، و پس از آن، از جلوه های انس و‏‎ ‎‏رحمت به هوشش می آوردند‏‎[5]‎‏. آن جا مقام خوف از چیزی جز عظمت نبود، و‏‎ ‎‏اسم و رسمی از عذاب و عقاب نبود. آن جا فطرت عشق و محبت، به تمام‏‎ ‎‏حقیقت و فطرتِ رهبت و رغبت، به تمام معنی بی شایبۀ احتجاب، حکم فرما در‏‎ ‎‏وجودش بود، و حکم فطرت از حکم حق جدا نبود.‏

‏و از این جا باید دانست که جرئت به هر مرتبه که باشد بی احتجاب فطرت‏‎ ‎‏رخ ندهد؛ و به هر اندازه از احتجاب، رهبت از حق تعالی تبدیل شود به خوفها و‏‎ ‎‏رهبت های دیگر؛ که جامع همه، آن است که خوف:‏

‏یا از شهود عظمت و جلال حاصل آید به حسب تجلّیات افعالی، تا آخرین‏‎ ‎‏مراتب که تجلیات صفاتی است.‏


‎[[page 330]]‎‏و این که آخرین مراتب را تجلیات صفاتی دانستیم؛ زیرا که تجلیات ذاتی،‏‎ ‎‏مقام فناء رهبت و ازاله خوف است. و ‏‏«‏الاَ انَّ اولِیَاءَ الله ِ لاَ خَوفٌ عَلَیهِم وَ لاَ هُم‎ ‎یَحزَنُونَ‏»‏‎[6]‎‏ نیز شاید اولیاء مطلق را گوید که به فناء کلّی نایل شدند، و انقطاع از‏‎ ‎‏خود و همه مراتب خوف پیدا کردند.‏

‏و یا در حال احتجاب، خوف حاصل شود. و هر خوفی که در این مقام‏‎ ‎‏حاصل آید، از تصرّفات نفس و ابلیس است که عین جرئت بر حق است؛ زیرا که‏‎ ‎‏خوف از غیر حق برای غیر حق، حق نخواهد بود.‏

‏و از این جا خوفهای حاصل برای انبیاء کُمَّل و اولیاء بزرگ را که پس از حال‏‎ ‎‏صحو برای آنها حاصل شود، با خوف دیگران که محتجبین هستند، می توان فرق‏‎ ‎‏روشن گذاشت؛ و فرق رهبت و رغبتِ آنان با دیگران، واضح شود.‏

‏ ‏

‏ ‏


‎[[page 331]]‎

‏ ‏

‎ ‎

‎[[page 332]]‎

  • )) چنانکه دربارۀ حضرت سیّد الساجدین علی بن حسین ـ علیهما السلام ـ نقل شده که: «کانَ اعضائُهُ تَرتَعِدُّ مِن خَشیَةِ الله ِ» یعنی: اعضاء بدن آن حضرت از خشیت و ترس خدا می لرزید. (بحار الانوار، ج 46، تاریخ الامام السَّجّاد، ص 80).
  • )) چنانکه حالت غشوه برای حضرت امیر المومنین و مولی الموحّدین علی بن ابی طالب ـ علیهما السلام ـ بعد از دعاء و مناجات، دست می داده است. (نگاه کنید به: بحار الانوار، ج 41، تاریخ الامام امیر المومنین علی، ص 12).
  • )) چنانکه بروز این حالت برای سبط اکبر پیامبر، حضرت امام حسن بن علی ـ علیهما السلام ـ در هنگام وضو گرفتن نقل شده است. (نگاه کنید به: بحار الانوار، ج 77، ص 346، باب سنن الوضوء و آدابه، ح 30).و همچنین برای سائر ائمّه ـ علیهم السلام ـ نقل شده است. همان مصدر، ص 347، ح 32.
  • )) همان مصدر، ج 46، تاریخ الامام علیّ بن الحسین ـ علیهما السلام ـ ، ص55، باب 5، ح 4؛ همان  جلد، ص 80، ح 75.
  • )) بحار الانوار، ج 79، ح 7، کتاب الطهاره، باب علل الصلاة و نوافلها و سننها، ص241، ادامۀ حدیث 1.
  • )) آگاه باشید که بر دوستان خدا بیمی نیست، و ایشان غمگین نمی شوند. (یونس / 62).

انتهای پیام /*