و آنها بسیار است که ما اکتفا می کنیم به یکی از مهمّات آن که سمَت اساس و بنیان سایر اسباب را دارد.
یکی از مهمّات اسباب مهیّجه آن، مزاحمت نمودن با یکی از مطلوبات نفسانیّه او است؛ چنانچه سگها چون اجتماع کنند بر سر یک جیفه مُرداری، چون مزاحمت در پیش آید، غضب آنها فوران کند و جنگ و جنجال بر پا شود. از حضرت مولی الموالی، علیّ بن أبی طالب ـ علیه السلام ـ منقول است که فرمودند: «دنیا جیفه است و طالبش سگها هستند» و این از بهترین تشبیهات است؛ زیرا تکالب بین ابناء دنیا بر سر این جیفه گندیده است.
از این جهت، اُسّ اساس واُمّ الأمراض را باید حبّ دنیا که رأس تمام خطیئات است، دانست. و چون حبِّ دنیا در دل متمکّن شد، به مجرّد آن که با یکی از شؤون دُنیاوی مزاحمتی حاصل شد، قوّه غضب فوران کند و عنان اختیار را از دست بگیرد و متملّک نفس نشود و انسان را از جاده شریعت و عقل خارج کند.
پس علاج اساسی این قوّه به قلع مادّه آن است که آن حبّ دنیا است. و اگر انسان نفس را از این حبّ تطهیر کند، به شؤون دنیائی سهل انگاری کند، و از فقدان
[[page 377]]جاه و مال و منصب و ریاست، طمأنینه نفس را از دست ندهد، و حقیقت حلم و بردباری و طمأنینه نفس در انسان پیدا شود، و قرار و ثبات نفس روزافزون شود.
و برای قلع این مادّه ـ که مایه تمام مفاسد است ـ انسان هر چه ریاضت بکشد، بجا و بموقع است، و اَلحق ارزش دارد. و برای قلع آن، تفکّر در احوال گذشتگان و تفکّر در قصص قرآنیّه بهترین علاج است. عبرت گرفتن از احوال اشخاصی که دارای سلطنتها و عظمتها و مال و منالها بودند، و استفاده از آنها در چند روز محدودی کرده و برای مدتهای غیر متناهی حسرت آن را به گور بردند، و وزْر و وبال آن شامل حالشان شد، برای انسانِ بیدار بهترین سرمشق است.
انسان عاقل باید مقدار زندگانی خود را در دنیا و احتیاج خود را به ساز و برگ آن با مقدار زندگانی خود در آخرت و احتیاج به ساز و برگ آنجا مقایسه کند، آن گاه جدّیت خود را در تحصیل ساز و برگ این زندگانی و آن زندگانی، تجزیه و پخش کند؛ ببیند باید برای صد سال فرضی چه مقدار تهیه کند، و برای زندگانی ابدی ـ که آخر ندارد ـ چه اندازه تهیه کند، آن گاه ببیند که در آن عالم با چه حسرتها و ندامتها مواجه می شود «وَ الْعَصْرِ * إنَّ الإنْسانَ لَفِی خُسْرٍ».
به خدا قسم که انسان خسارتش به قدری است که اگر اطّلاع بر آن حقیقتاً پیدا کند، آرام و قرار نخواهد گرفت؛ تمام سرمایه های سعادت خود را از دست داده سهل است، در راه تحصیل شقاوت خرج نموده و با عرق جبین و کدّ یمین برای خود، جهنّم و آتش تهیه کرده. برای احتیاج چند ساله به زندگانی دنیا، تمام اوقات خود را که باید صرف تحصیل زندگانی ابدی کند، از دست داده و دلبستگی به جائی پیدا کرده که پس از چند روزی از دست خواهد داد، و به جز
[[page 378]]حسرت و ندامت چیزی عایدش نشود.
خلیل آسا درِ علم الیقین زن ندایِ لاٰ اُحِبُّ الاْفِلینْ زن
انسان اگر قدری در حال اولیاء ـ علیهم السلام ـ که معلّمین عملی بشر هستند، دقت کند، در می یابد خسران خود را.
خدایا! ما در خوابیم و عمر خود را از دست در راههای بیهوده دادیم. تو خود، ما را از این خواب گران برانگیز، و چشم ما را به راه راست بینا کن، و دل ما را از این دارالغرور منسلخ کن، و ما را از غیر خودت کور کن، و به جمال جمیل خود دل ما را روشنی ده إنَّکَ ذُوفَضْلٍ عَظِیْمٍ.
[[page 379]]