از برای صبر، تعاریفی است که ما به ذکر بعضی از آنها اکتفا کنیم. محقِّق عارف خواجه انصاری گوید: «الصبرُ حبسُ النّفس علی جزعٍ کامنٍ عن الشکوی»؛ یعنی صبر عبارت است از خودداری از شکایات با آنکه در باطن جزع است. پس اظهار نکردن جزع باطنی و شکایت ننمودن از ناگوارها ـ بنا به این تعریف ـ عبارت از صبر است. و قریب به این معنی، حکیم بزرگوار خواجه طوسی ـ قدِّس سرّه ـ تعریف فرموده.
[[page 409]]پس صبر متقوّم به دو امر است: یکی آن که از آن ناملایم که بر او وارد می شود کراهت داشته باشد در باطن. و دیگر آن که خودداری کند از اظهار شکایت و جزع.
و شیخ عارف عبدالرزّاق کاشانی گفته: «مقصود از شکایت، شکایت به غیر حق است. و امّا شکایت به خدا منافات با مقام صبر ندارد؛ چنانچه ایّوب شکایت به خدا کرد آنجا که گفت: «انِّی مَسَّنِیَ الشَّیطَانُ بِنُصبٍ وَ عَذَابٍ». با این وصف، خداوند درباره او فرماید: «انَّا وَجَدنَاهُ صَابِراً نِعمَ العَبدُ انَّهُ اوَّابٌ».» انتهی.
و بباید دانست که صبر ـ به حسب این مرتبه که مذکور شد ـ ازمقامات متوسِّطین است؛ زیرا مادامی که نفس از وارداتِ از جانب حق تعالی کراهت دارد، و در کمون و بطونش از آنها جزع داشته باشد، مقام معارف و کمالاتش ناقص است.
و مقام ارفع از این مقام مرتبه رضای به قضاء است که در واردات بر نفس و بلیّات و ناگوارها خشنودی کند و خوشوقت باشد، و از جان و دل آنچه از جانب محبوب برسد خریدار باشد.
در حدیث است که حضرت باقر العلوم در سنّ کودکی از جابر بن عبدالله انصاری پرسید که: «در چه حالی؟ جابر گفت: در حالی هستم که مرض را بهتر از صحّت می خواهم، و فقر را بهتر از غنی می خواهم. فرمود: امّا ما اهل بیت اگر خدا صحّت را بدهد، آن را بهتر می خواهیم؛ واگر مرض را بدهد، آن را بهتر
[[page 410]]می خواهیم؛ واگر فقررا بدهد، آن را بهتر؛ واگر غنی دهد آن را بهتر می خواهیم».
شاید جابر از جهت آن که به خود اطمینان نداشته که در حال صحّت و سلامت و غنی و خوشی بتواند قلب خود را نگهدارد بطوری که اقبال قلبی به دنیا پیدا نکند و رکون به این قریه ظالمه ننماید، از این جهت چنین گفته؛ ولی مقام ولایت مقامی است که واردات در تحت سیطرۀ آن واقع می شود.
اگر تمام ملک جهان را به ولیّ کامل بدهند یا همه چیز را از او بگیرند، در قلبش اثری حاصل نشود، و هیچ یک از واردات در او تغییری ندهد.
بالجمله: صبر به این مرتبه که ذکر شد، از مقامات متوسّطین است. و این که کمّل از اولیاء را گاهی به آن موصوف نموده اند، یا صبر به مقامات عالیه را منظور داشتند ـ چنانچه پس از این اشاره به آن شود ـ ، و یا مقصود آن است که صبر در آلام جسمانیه داشتند که به مقتضیات طبایع بشریه موجب تاثّر و تالّم است.
[[page 411]]