منزل ما در پامنار بود. آیت الله کاشانی هم در آن محله زندگی می کرد. گاهی ایشان را می دیدم.
شخصی به نام احمد هاشمی صفت که خادم مسجد بود کارهای خانه ایشان را هم انجام می داد. وقتی آقای کاشانی در بستر مریضی افتاد، وی در خدمتش بود. می گفت : نزدیک مرگ آقای کاشانی که بود، یک ماشین مشکی آمد و چسبید به در منزل آیت الله کاشانی. دیدم شاه با کت و شلوار مشکی و همراه صدرالاشراف و دو سه نفر دیگر پیاده شده و وارد حیاط شدند تا از آقای کاشانی عیادت کنند. ایشان هم در بستر افتاده بود. دکتر مخصوص هم آمد و ویزیت کرد و رفت.
آخر سر، شاه یک چک که مبلغش را ندیدم به آقای کاشانی داد. اما ایشان نپذیرفت و با شوخی گفت: شما معمولا برای پول دادن و چک دادن به کسی یک لیست سیاهی دارید. ببینید اسم ابوالقاسم کاشانی در
[[page 11]]آن لیست بوده که شما دارید این چک را می دهید . شاه هم ناراحت شد و رفت. بعد از دو ماه هم آقای کاشانی رحلت کرد.
[[page 12]]