از شخصیتهای دیگری که برای من یاد و خاطرهاش ارزشمند است، علامه امینی است. علامه امینی صاحب کتاب شریف الغدیر یک کتابخانه بسیار بزرگی را در نجف درست کرده بود که من یادم میآید پدرم همه
[[page 81]]کتابهایش را هدیه کرده بود به آن ولی ایشان تابستانها به تهران میآمد برای جمع آوری امکانات و در خیابان ایران سقاباشی مینشست. پدرم که خدمت ایشان میرفت، ما را هم میبرد. هرچند کوچک بودیم ولی مورد عنایت ایشان قرار میگرفتیم. به طوری که پس از فوت پدرم که من 13 سالم بود، ایشان خانه ما تشریف آوردند و ما را مورد نوازش قرار دادند و یادم میآید که سال چهارم دانشکده فنی بودم در سال 46 که علامه امینی کسالت داشتند در بیمارستان آریا، در بلوار کشاورز که آنجا خدمتشان رفتیم.
از شخصیتهای دیگر آقای فلسفی است که نمیشود منکرش بشوم. ایشان در تحریک جوانان در مراسم روز قبل از 15 خرداد در مسجد آذربایجانیها در بازار، در دهه محرم صحبت میکرد مسجد پر بود.
در بازار به طرف خیابان گلوبندک که سیدنصرالدین است، مردم تا آنجا هم بودند. در هر صورت ایشان صحبت امام و نامهای که امام برای ایشان نوشته بود را بیان کردند که گفته بود از ملت مظلوم صحبت کنید که شب 12 خرداد ایشان که از منبر آمدند پایین گرفتند ایشان را و بعدش هم 12 محرم بود که به نظر من در حوادثی که پیش آمد خیلی اثر داشت.
[[page 82]]