دکتر جلیل تجلیل

رحلت حضرت امام را در خواب دیدم

کد : 80742 | تاریخ : 17/06/1395

‏در آن شب آخر، همه نگران بودند. دوستداران امام نخوابیدند و او را ‏‎ ‎‏دعا کردند. از رادیو توصیه می‌شد که امام را دعا کنید. ‏

‏من خوابم برده بود که نزدیکی‌های صبح صدای هلی‌کوپترها که مرا ‏‎ ‎‏بیدار کرده، بعد دوباره به خواب رفتم و در خواب دیدم که امام ظاهر ‏‎ ‎
‎[[page 87]]‎‏شد، از دور. از آسمان‌ها می‌آمدند به طرف ما. من بلند شدم، نشستم به ‏‎ ‎‏ادب که ایشان می‌آیند که چه جای خواب بود، بلند شدم و ایستادم. ‏‎ ‎‏ایشان تشریف آوردند با وقار همیشگی‌شان آمدند و آمدند، آمدند ‏‎ ‎‏نزدیک‌های بنده، من سلامی عرض کردم، ایشان علیکی گفتند و تشریف ‏‎ ‎‏بردند. رفتند، رفتند... در افق یک نقطه‌ای و بعد ناپدید شدند، چشمانم را ‏‎ ‎‏باز کردم بعد که دانشگاه رفتم، در اتاق خودم، ساعت هفت بود که رادیو ‏‎ ‎‏رحلت آن حضرت را اعلام کرد البته یکی از دوستان رادیو باز کرده بود ‏‎ ‎‏و گوش می‌داد. من هم استماع کردم و آن جا شنیدم آنجا خبر فاجعه‌آمیز ‏‎ ‎‏عالم اسلام را، گریه‌ای بر اندام من مستولی شد، خواستم، قصیده‌ای ‏‎ ‎‏بگویم، نتوانستم. من درباره استادان خودم گاهی قصایدی گفته بودم. مثلا ‏‎ ‎‏در باب مرحوم استاد [بدیع الزمان] فروزانفر، همین حادثه روی داده بود ‏‎ ‎‏و خود به خود یک قصیده‌ای گفته بودم: ‏

‏نامم چو جلیل آمد تجلیل تو را گویم‏‎ ‎

‏ ‏

‏ ‏

‏تجلیل تو را گفتن با دفتر صد نتوان‏‎ ‎

‏ولی وقتی که در برابر عظمت‌های امام قرار گرفتم، چیزی نتوانستم ‏‎ ‎‏گفت. چرا؟ چون که زبان من الکن است در برابر آن همه کمالات علمی ‏‎ ‎‏و ادبی. ‏

‏ ‏

‎ ‎

‎[[page 88]]‎

انتهای پیام /*