پدرم نقل می کردند که در سالهای پیش از انقلاب در کوچه یخچال قاضی (محله ای که منزل امام در آنجا بود) به طرف منزل می رفتم؛
[[page 77]]ناگهان دیدم امام دارند به طرف منزلشان حرکت می کنند. چون نزدیک ایشان رسیدم، گامهای خود را کوتاهتر کردم تا از ایشان سبقت نگیرم و احتراماً پشت سر ایشان راه خود را ادامه دهم. امام که احساس کردند فردی پشت سرشان حرکت می کند، ایستادند و رو به من کردند و پس از سلام و احوالپرسی فرمودند: فرمایشی دارید؟ عرض کردم خیر، آنگاه فرمودند خواهش می کنم بفرمایید به راه خود ادامه دهید و پشت سر من حرکت نکنید.
[[page 78]]