فصل سوم: خاطرات حجت الاسلام محمدکاظم شکری

تشییع جنازه امام

کد : 81379 | تاریخ : 03/05/1395

‏آن روزی که امام را از مصلا تشییع می‌کردند، من تا سه‌راه صالح‌آباد پیاده ‏‎ ‎‏رفتم‌. اما دیگر نتوانستم‌، چون کف پاهایم تاول زده بودند. با اینکه نعلین ‏‎ ‎‏داشتم ولی پاهایم زخم شده بود. احساس می‌کردم که دیگر باید بنشینم‌، ‏‎ ‎‏ولی دیدم پیرزنی با دو تا عصایش دارد می‌رود. من خجالت کشیدم و ‏‎ ‎‏دوباره حرکت کردم‌. وقتی رسیدم دیدم هلی‌کوپتر جنازه امام را بر زمین ‏‎ ‎‏گذاشت‌. ‏

 

 

[[page 148]]

انتهای پیام /*