از طرف شورای انقلاب و به دستور ابراهیم یزدی حکمی برای من آمد که به عنوان مسئول نظامی آذربایجان شرقی معرفی شده بودم.
قرار شد در سالگرد 29 بهمن در تبریز راهپیمایی بشود. یک جیپ روباز برای من که فرمانده بودم آوردند. من هم نظامیگری بلد نبودم. باید یک ساعت و نیم با یک ژ3 و یک قطار فشنگ که دور کمرم بسته بودند میایستادم.
از پادگان بیرون آمدیم. به چهار راه آبرسان و خیابان خاقانی و جلوی میدان ساعت رفتیم و برگشتیم به داخل پادگان.
[[page 99]]مجاهدین هم تعدادی را دنبال خودشان راه انداخته بودند و سعی میکردند تظاهرات و رژه 29 بهمن را به اسم خودشان تمام کنند. البته انسجامی وجود نداشت و هر کدام پرروتر بودند، اختیار تظاهرات به دست آنها میافتاد. توی راهپیمایی شعارها هم به ترکی و هم به فارسی گفته میشد.
[[page 100]]