در مورد دکتر شریعتی نظرات مختلفی داده شد. من از نزدیک شاهد کارها و نقش دکتر شریعتی بودم.
سال 50 از نزدیک قضایا را تعقیب میکردم. دکتر شریعتی نقش بسیار عظیمی در کشاندن جوانها به اسلام و فکر اسلامی داشت. آن زمان تبلیغات مارکسیستی گستردهای در سطح دانشگاهها شروع شده بود و دکتر شریعتی توانست، تبلیغات مارکسیستها را خاموش کرده و از بین
[[page 31]]ببرد و پایگاههای آنها را یکی پس از دیگری از آنها بگیرد. دکتر شریعتی نقش بسیار عظیمی در بیدار کردن نسل و کشاندن جوانها به اندیشه و فکر اسلامی داشت، البته بعضی اشکالات و انحرافات هم داشت. کسی که معصوم نباشد اشتباه هم دارد؛ خواه ناخواه اینجوری است.
کتابها و افکار دکتر شریعتی بیشتر در سطح دانشگاهیها بود؛ البته کتابهایی در سطح دبستانیها و مردم هم داشت اما عموما برای روشنفکرها بود، قشر وسیعی از تیپهای مذهبی، خیلی از روحانیون، خیلی از چهرههای مذهبی از دکتر شریعتی حمایت میکردند.
شریعتی در آن سالها شخص مؤثر و موفقی بود. تعدادی از آقایان هم به شدت با ایشان مخالف بودند. مثلا جامعه وعاظ تهران تصمیم گرفتند هر جا که ایشان صحبت میکند آنجا برای سخنرانی نروند. تعدادی مخالف بودند، شاخصترین آنها آیتالله ابوالقاسم خزعلی و آیتالله محمدتقی مصباح یزدی بودند؛ ولی بقیه یا نظری نداشتند یا موافق بودند.
متقابلاً آیتالله علی مشکینی به شدت تعریف میکرد و میگفت: این کتابها خوب است و حرفهای تازهای دارد. خیلیها در قم به ویژه طلاب جوان این کتابها را میخواندند. البته بعضی نظراتی هم میدادند که اشکال داشت چه آنهایی که کلا دکتر شریعتی را تأیید میکردند و چه آنهایی که کلا ایشان را میکوبیدند؛ هر دو اشتباه میکردند. دکتر شریعتی در مجموع در دعوت به نهضت مثبت بود و از روز اول میگفت من مقلد و مدافع امام هستم.
[[page 32]]