مرحوم آقای زاهدی امام جماعت مسجد امام در قم بود. وقتی رحلت کرد مسأله راهپیمایی را در تشییع جنازه برنامهریزی کردیم. وقتی یک عالم روحانی گمنامی میمرد، تعداد زیادی قریب صد نفر میرفتیم به تشییع جنازه، شعار میدادیم و مرگ بر شاه میگفتیم؛ یعنی آغاز ماجرای مدرسه فیضیه از اینجا شروع شد.
در تشییع آقای زاهدی وقتی جنازهاش را آوردند کوچه شریعتمداری به قدری جمعیت آمد که در آنجا رسما تظاهرات پرشوری به راه افتاد. همین که جنازه را آوردند، سر راه بازار و بعد به مدرسه فیضیه، آن روز مردم، جوانهای قم و طلاب ریختند و در مدرسه فیضیه را باز کردند. مدرسه فیضیه که از سال 54 بسته بود، فتح شد.
[[page 38]]ساواک با آقای شریعتمداری تماس گرفته و گفته بود: آقایان بروند مدرسه و زیر دست شما باشند. مدرسه هم زیر دست ایشان رفت و رسما باز شد.
[[page 39]]