سال 57 کنترل از دست رژیم خارج شده بود و دیگر مسائل برای رژیم قابل کنترل نبود. اگر کسی اهل سخنرانی و فعالیت بود، جا داشت و موقعیت مناسب بود.
ما میدانستیم اوضاع سیاسی خیلی مستعد است. یک فرصتی پیش آمده و باید از آن استفاده کرد. مثلا در شوش مجلس میگرفتند، میآمدند دنبال آقای بشارت، دنبال بنده و آقای هادی غفاری. یا در اصفهان جلسه گرفتند، آمدند دنبال ما؛ خمین جلسه میگرفتند، آمدند دنبال ما.
در اصفهان که سخنرانی کردم خیلی کارساز بود؛ در کاشان سه چهار سخنرانی کردم، خیلی کارساز شد؛ خمین رفتم کارساز شد؛ هر جا میرفتیم مردم استقبال میکردند؛ یعنی فقط باید یکی شروع میکرد. به اردبیل رفتم، دیدم مردم آمادگی دارند، با اینکه عجم بودم و آنها ترک، در عین حال سخنرانی کردم و حرکت ایجاد شد، تظاهرات شروع شد؛ یعنی بستر آماده بود و هر کس شروع میکرد به سخنرانی. و کمکم تظاهرات
[[page 40]]شروع شد. من اعتقاد دارم در ایجاد این بستر شهادت آقا مصطفی، صبر امام، شهادت مردم همه کارساز بود و باعث شد انقلاب شکوفا شود.
ای کاش قضایای انقلاب زودتر مکتوب میشد؛ چون نسل جوان به آنها احتیاج دارد و این مطالب واقعا مهم است؛ زیرا نسل جدید که میآید به این مسائل احتیاج دارد. ما الآن غصه میخوریم که چرا از نهضت مشروطه هیچی نداریم؛ ما از نهضت تنباکو، هیچی نداریم و این مصیبت ماست.
[[page 41]]