فصل سوم: خاطرات علی محمدآقا

برنامه های زندان قصر

کد : 81730 | تاریخ : 30/04/1395

‏بازجویی هایم که تمام شد خواستند من را به زندان قصر‏‏ بفرستند. ولی ‏‎ ‎‏قبل از آن دوباره من را به قسمت فلکهِ زندان موقت فرستادند و من ‏‎ ‎‏مدتی آنجا بودم. خاطراتی هم از آنجا دارم.‏

‏زندانی های سیاسی به هیچ وجه صبحگاه نمی رفتند. روزی رئیسِ ‏‎ ‎‏زندان ِکمیته عوض شد و گفت که بیایید صبحگاه. تمام زندانیان دعوایی ‏‎ ‎‏و مواد مخدر که موقت آنجا بودند می ایستادند وسرود می خواندند، پرچم ‏‎ ‎‏را بالا می بردند و می رفتند.‏

‏آن روز رئیس زندان نگاهی به طبقه بالا انداخت و گفت: "طبقه ‏‎ ‎‏بالا یی ها چه کسانی هستند؟" گفتند: "آنها سیاسی هستند و صبحگاه ‏‎ ‎‏نمی آیند." گفت: "غلط می کنند سیاسی اند." آمد بالا و گفت: "من ‏‎ ‎‏سیاسی و عادی نمی شناسم. صبحگاه که شروع می شود، سرود ‏‏شاهنشاهی ‏‎ ‎‏که خوانده می شود، باید همه بیایید. فردا صبح باید بیایید".‏

‏برنامهِ زندانیان سیاسی طوری بود که خوابشان مرتب بود، بیداریشان ‏‎ ‎‏هم مرتب بود. ساعت 30 / 6 بلند می شدند؛ ولی بچه مذهبی ها زودتر بلند ‏‎ ‎‏می شدند و نماز می خواندند. ساعت 7 صبح همه بیدار می شدند و کسی ‏‎ ‎‏خواب نبود. همه پتوها را آنکارد و منظم کرده بودند. نظم آنها ‏‎ ‎‏نشان دهندهِ فکر سیاسیشان بود.‏

 

[[page 127]]

انتهای پیام /*