فصل سوم: خاطرات علی محمدآقا

شکنجه های روحی و روانی

کد : 81731 | تاریخ : 30/04/1395

‏اگر زندانی بچه مذهبی بود، اول از مسائل جنسی وارد می شدند. او را ‏‎ ‎‏لخت می کردند. فردی بود به نام مرتضی نوری‏‏ که سرهنگ صدایش ‏‎ ‎‏می زدند. در حین پخش اعلامیه های امام دستگیر شده بود. لختش کردند. ‏‎ ‎‏خاطرم هست در فلکهِ کمیته، شبها بلند می شد و به شدت گریه می کرد و ‏‎ ‎‏می گفت من را لخت کردند. هر چه او را زدند نتوانستند کلمه ای از او ‏‎ ‎‏بیرون بکشند. او را لخت کردند و با این کار او را شکسته بودند.‏

‏بچه مذهبی هایی که خیلی معتقد بودند، مقاومت میکردند. آنها در ‏‎ ‎‏مراحل بعد زن یا خواهر فرد را می آوردند و اهانت می کردند. ‏‎ ‎‏می خواستند از این زاویه فرد را بشکنند؛ یعنی در عرض 24ساعت، به هر ‏‎ ‎‏شکنجه ای دست می زدند. روی او فشار می آوردند تا بشکند. اگر او را ‏‎ ‎‏می شکستند، اطلاعات می سوخت.‏

‏اما بچه های چپی این طور نبودند. از همان اول خودشان لخت ‏‎ ‎‏می شدند؛ چون آنها به ماده معتقد بودند، برایشان فرقی نمی کرد.‏

‏بعضی اوقات در جریان خانه های تیمی فرد مقاومت می کرد، ولی ‏‎ ‎‏همکار او را دستگیر می کردند. عامل ا ین دستگیری هم خودِ فرد بود؛ سرِ ‏‎ ‎‏قرار نرفته و علا مت گذاری نکرده بود و بدون آگاهی به خانه تیمی سر ‏‎ ‎
‎[[page 126]]‎‏زده و دستگیر شده بود.‏

 

[[page 127]]

انتهای پیام /*